نویسنده: دکتر رستم مانا[۱]
درآمد
ناسیونالیسم یعنی دلبستگی شدید کسی یا گروهی به زبان، نژاد، فرهنگ و همه مظاهر ملیت خودی. (فرهنگ عمید) معنای دیگر ناسیونالیسم تعصب ملی است؛ مگر امروزه ناسیونالیسم در افغانستان مساوی به تعصب قومی است. اساساً ملیگرایان از ابزارهای چون زبان، فرهنگ، تاریخ، تمدن و نژاد برای برتریطلبی بر دیگری استفاده میکنند تا به اهداف از قبل تعیینشده برسند. اینکار اغلب در برخی از کشورها منجر به شکلگیری دولت-ملت شدهاست، مگر در برخی دیگری از کشورها نه تنها که دولت-ملت شکل نگرفت که باعث بروز تضادهای اجتماعی و جنگهای داخلی طولانیمدت شده است. اکنون پرسش این است که آیا ناسیونالیسم افغانی منجربه به وحدت ملی میشود؟
ناسیونالیسم افغانی
واژهی مترادف ناسیونالیسم در زبان پارسی، ملیگرایی است. ملیگرایی پدیدهی سیاسی است که عمدتاً از سوی یک قوم غالب برای دولت-ملتسازی بهکار گرفته میشود. یعنی یک نگاه از بالا به پایین به پدیدههای اجتماعی–سیاسی. برخلاف ملت-دولتها که اغلب مرحلهی ملیگرایی را سپری کردهاند یا برای ملت-دولتشدن برنامهی متفاوتی را تعقیب کردند. ملیگرایان بر تطبیق ارزشها، هنجارها و رویههایی خودی تاکید دارند و سعی مینمایند تا این ارزشها را کشورشمول سازند (ملتسازی از بالا به پایین و بهزور). ناسیونالیستهای افغان (از عبدالرحمان خان تا اشرفغنی احمدزی) بدون درنظرداشت حساسیتهای اجتماعی و معایب ملیگرایی همواره تلاش نمودهاند تا از قدرت سیاسی و نظامی برای تکمیل پروژهی قومی اقداماتی را روی دست گیرند. در تازهترین مورد، اشرفغنی احمدزی، میخواست پروژهی افغانسازی را از راه توزیع شناسنامههای برقی عملی سازد که تا یک حدی موفق شد مگر با واکنش سایر اقوام روبهرو گردید.
مهمترین قدرت نرم ملیگرایان، زبان است. ملیگرایان افغان از هر ابزاری برای سرکوب زبان پارسی استفاده کردند. این درحالی است که زبان پارسی یکی از دو زبان رسمی کشور است. ملیگرایانِ به اصطلاح فرهنگی با راهاندازی برنامهی پارسیزدایی اقدام به براندازی ارزشهای این زبان کردند. برای نمونه، استفاده از واژهی پوهنتون به جای دانشگاه و یا صدور مکتوبهای رسمی به نهادهای دولتی که عمدتاً در مناطق غیرپشتون و پارسیزبان موقعیت داشتند یک حقیقت انکارناپذیر است.
قدرت نظامی یا قدرت سخت، دومین ابزار برای تحمیل ارزشهای قومی توسط ملیگرایان افغان است. پس از آنکه قدرت سیاسی توسط اشرفغنی احمدزی و تیم فاسد او به طالبان واگذار شد، این گروه کار نیمهتمام او را با ابزارهای در دست داشته (تنفگ) عملی کردند. خطرناکترین و بیرحمترین ملیگرایان نادان را میتوان در میان طالبان یافت. البته ملیگرایی طالبانی آن ملیگرایی که در سایر کشورها مشاهده کردیم نیست، بلکه یک نوع ویژهای «ملیگرایی تکقومی» است. در یک سخن، پشتونیزهسازی با استفاده از قدرت نظامی و زور درحال حاضر در افغانستان جریان دارد و هیچ کشوری، حتا کشورهایی که خود را مدافع حقوق بشر مینامند در این عرصه خاموشی اختیار کردهاند.
وحدت ملی
زمانیکه با واژهی وحدت ملی روبهرو میشویم، یک افغانستان صلحآمیز در ذهن خطور میکند. مگر این واژه آنچنانیکه در کتابها زیباست، در عرصهی عملی کاربرد ندارد. افغانستان هیچگاه وحدت ملی نداشته و خوشباورانه است اگر بگوییم ما وحدت ملی داریم. وحدت ملی در صورتی تحققپذیر است که ملتی وجود داشته باشد تا وحدت خود را حفظ و تداوم بخشد. به عبارت دیگر، وحدت ملی تنها در ملت-دولتها امکانپذیر است و نه در دولت-ملتها. زیرا در هرکجایی که دولت-ملتی وجود دارد در آن یک قوم بر سایر اقوام سلطه دارد و حکمرانی میکند (در افغانستان پشتونها، در پاکستان پنجابیها، در ایران پارسیزبانان، در هند ناسیونالیستان هندو و عمدتاً هندی زبان و…). حکمرانان افغان، از ابتدا تاکنون برای کسب مشروعیت داخلی و خارجی همواره به فعالیتهای سیاسی خود پوشش وحدت ملی دادهاند. برای نمونه، وقتی نهاد قدرت، ثروت و علم در انحصار ملیگرایان افغان است و سایر اقوام از دسترسی به آن محردم اند، چطور میتوان گفت که ما یک ملت هستیم و وحدت داریم؟ وحدت ملی با تقسیم مساویانهی ارزشهای مادی و معنوی شکل میگیرد و تداوم میباید. نمونهی دوم، در حال حاضر اکثریت نهادهای مطرح در افغانستان نزد طالبان پشتون است. آنها با گماشتن چند هزاره، اوزبیک و تاجیک که اصلاً صلاحیت اجرایی ندارند، ملیگرایی خود را در پوشش وحدت ملی پنهان میکنند.
نیتجهگیری
وحدت ملی، واژهای گمشده و یک امر دستنیافتنی در افغانستان است. حاکمان چه در گذشته و چه درحال، کارها و فعالیتهای خود را تحت پوشش وحدت ملی مشروعیت بخشیدهاند. مجدداً تاکید میشود که وحدت ملی تنها در ملت-دولتها تحققپذیر است و نه در دولت-ملتها. زیرا در دولت-ملتها قدرت، ثروت و علم همیشه و در هرکجا در انحصار قوم حاکم است و سایر اقوام از استفاده آن محروم میشوند. بنابراین، رهبران افغان در طول تاریخ رفتار و کنشهای سیاسی خود را در پوشش وحدت ملی مطرح کردهاند تا از یکسو مشروعیت داخلی خود را حفظ کرده باشند و از طرف دیگر، برای برقراری روابط با جهان بیرون، پوشش وحدت ملی را برای استفادهی ابزاری به کار بردهاند.
[۱] . پژوهشگر مطالعات امنیت در روابط بینالملل
بیشتر بخوانید: