نویسنده: یعقوب یسنا
پیش از هر سخنی باید بگویم که جنبش روشنایی از نظر مردمی و مدنی یکی از جنبشهای مدنی بیپیشینه و تاریخی در افغانستان بود. هدف مردمی و مدنی این جنبش عدالت، توسعه و آزادیهای شهروندی بود. اما جنبش روشنایی، فراتر از جنبهی مردمی و هدف و مدنی، پشت صحنه و بازیگرانی در پشت صحنه داشتکه مردم از بازیهای پشت صحنهی جنبش روشنایی، اطلاعی نداشتند.
رقابت بازیگران سنتی و جوان هزاره
جنبش روشنایی در آغاز خودجوش بود، اما بازیگران سیاسی جوان هزاره مانند داوود ناجی، احمد بهزاد، جعفر مهدوی و… به زودی مدیریت جنبش را در دست گرفتند. بنابراین این جنبش دو طرف پیدا کرد که یکطرف آن بازیگران سیاسی سنتی مردم هزاره مانند خلیلی، محقق، مدبر، دانش و… و طرف دیگر آن بازیگران سیاسی جوان هزاره قرار داشتند.
بازیگران سنتی در آغاز در کنار جنبش ایستادند و خواستند از جنبش به نفع خود استفادهی سیاسی کنند، اما موقعیکه متوجه شدند مدیریت جنبش بیشتر در اختیار بازیگران جوان قرار گرفته است، مخالف جنبش شدند و رقابت را با بازیگران جوان هزاره آغاز کردند و رفتند در کنار غنی ایستادند تا با استفاده از وضعیت پیشآمده از غنی چوکی بگیرند و بگویند که در برابر این جنبش، ما در کنار تو استیم.
پس از فاجعهی دهمزنگ که اشرف غنی تحت فشار شدید معترضان جنبش قرار گرفته بود، محقق متوجه شد در این وضعیت با حمایت از غنی میتواند بیشتر استفادهی شخصی کند؛ در ارگ در کنار غنی ایستاد و به اعضای جنبش و به داوود ناجی دُشنام داد و یکتنه از غنی حمایت کرد.
در این مرحله به گونهای مرز رقابت بازیگران سنتی و جوان هزاره مشخص شد. بازیگران سنتی همدست حکومت شدند و با غنی در یک صف قرار گرفتند و فاجعهی دهمزنگ و اعتراض جنبش روشنایی را فرصتی برای خود دانستند، زیرا غنی بنابر اعتراضات مدنی جنبش روشنایی زیر فشار بود و نیاز داشت تا بخشی از سران هزاره را در کنار خود داشته باشد؛ درحالیکه پیش از اعتراضات جنبش روشنایی، او به سران هزاره حتا اجازهی ورود به ارگ را نمیداد. بازیگران سنتی هزاره از جمله محقق از فاجعهی دهمزنگ استفادهی خود را کردند.
فاجعهی دهمزنگ و بازیهای استخباراتی
فاجعهی دهمزنگ یک اتفاق استخباراتی بود. کشتن مردم هزاره در حکومت کرزی و غنی بیشتر برای بلاگردان وضعیت استفاده میشد. حکومت غنی و گروههای تروریستی طالبان در ارتباط بودند و برای کشتن مردم هزاره همآهنگ عمل میکردند. بزرگترین راهپیمایی جنبش روشنایی به سوی ارگ که صورت گرفت، ارگ تصمیم استخبارتی خود را گرفته بود. بنابراین اتمر وارد عمل شد و در دهمزنگ انفجار رخ داد و حادثه بنام داعش برچسپ زده شد.
اما پرسش این است سران جنبش روشنایی در انفجار کجا بودند که آسیبی ندید؟ در حادثهی دهمزنگ بیشتر از ۱۰۰ تن کشته و بیشتر از ۳۰۰ تن زخمی شدند. سران جنبش روشنایی هر کدام با مقامات حکومتی از جمله با اتمر و… در ارتباط بودند و از حادثهی دهمزنگ اطلاع داشتند و میدانستند که حادثهای اتفاق میافتد. احساسات جوانان و مردم هزاره را برانگیختند و هزاران تن را تا دهمزنگ آوردند، اما خودشان صحنه را ترک کردند.
متاسفانه جوانان و مردم هزاره قربانی بازیهای پشت صحنه و استخباراتی مقامات حکومتی و سران سنتی و جوان هزاره شدند و صدها خانوادهی هزاره کشته دادند و آسیب دیدند، اما هیچگونه کمک و دستگیریای برای قربانیان این حادثه صورت نگرفت و حتا بنام قربانیان این حادثه، سوءاستفادههای مالی صورت گرفت.
رقابت سران جنبش روشنایی با هم با استفاده از جنبش
بازیگران جوان هزاره مدیریت جنبش روشنایی را برای رقابت انتخابات پارلمانی در دست گرفته بودند و میخواستند با استفاده از این جنبش در انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری در برابر بازیگران سنتی هزاره ایستادگی و رقابت کنند. اما کار به آنجا نکشید که بتوانند در برابر بازیگران سنتی هزاره در انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری رقابت کنند. زیرا بازیگران جوان هزاره که مدیریت جنبش روشنایی را در دست گرفته بودند، باهم درگیر شدند و درگیری شان از رقابت به دشمنی کشانده شد. داوود ناجی با احمد بهزاد دشمن شد و علیه هم تبلیغ در فضای مجازی را آغاز کردند. البته تبلیغ از طرف داوود ناجی علیه احمد بهزاد آغاز شد و بیشترین تبلیغ را تیم ناجی انجام داد.
بازیگران جوان هزاره در جنبش روشنایی که از آنها بنام سران جنبش روشنایی نیز یاد میشود، با هم به توافق نرسیدند تا در انتخابات پارلمانی به صورت مدیریتشده شرکت کنند و از اعضای جنبش روشنایی برای رایگیری در انتخابات پارلمانی بهخوبی استفاده کنند. همه افرادیکه خود را بازیگران و از جملهی سران جنبش روشنایی میدانستند، کاندیدای انتخابات پارلمانی شدند و باهم دچار اختلاف و رقابت ناسالم شدند.
سران جنبش روشنایی چرا دچار اختلاف شدند و چرا همه خود را کاندیدا کردند؟ اختلاف و کاندیدا شدن همهی سران جنبش روشنایی خاستگاه استخباراتی داشت، زیرا هر کدام این افراد با مقامهای حکومتی از جمله مقامات حکومتی پشتون مانند غنی، اتمر، نبیل و… ارتباط داشتند یا ارتباط پیدا کردند و یا اینکه مقامات حکومتی پشتون آنها را به استخدام خود درآوردند و سران جنبش روشنایی را طبق برنامهی خود به بازی گرفتند.
برنامهی غنی و اتمر این بود که کاندیدای مردم هزاره در انتخابات زیاد باشد تا مردم هزاره برنده در انتخابات پارلمانی کم داشته باشند. غنی از نتیجهی انتخابات پارلمانی قبلی و رای آوردن افراد هزاره ناراحت و دل به درد بود بهویژه از انتخابات پارلمانی غزنی. بنابراین خواست این دور انتخابات پارلمانی را طوری مدیرت کند که افراد هزاره در انتخابات پارلمانی رای نیاورد.
از سران جنبش روشنایی هیچ کاندیدای رای نیاورد و پس از انتخابات هر کدام به سراغ منبعهای استخباراتی خود رفتند و تلاش کردند از آن منابع به چوکیای دستچندم دست یابد. شماری آنها توانستند به چوکیای دست یابند، اما به شماری چوکیای نرسید، سرگردان و شناور ماندند. جنبش روشنایی اگرچه پیش از انتخابات پارلمانی دچار شکاف و تجزیه شده بود، اما بعد از انتخابات پارلمانی کاملا فروپاشید.