نویسنده: ادیب محمدی
دیدگاه فرماندهان طالبهای غیرپشتون، بهویژه فرماندهان تاجیکتبار این گروه نسبت به انتقال و جابهجایی اعضای تحریک طالبان پاکستانی (تیتیپی) در مناطق شمال افغانستان، مانند مناطق کانال قوشتیپه، تخار، دشت لیلی، بدخشان و مناطق دیگر شمال، هیچگاه خوشبینانه نبوده و بهنحوی مخالف این برنامه میباشند. اما متاسفانه این مخالفت طالبان غیرپشتون بهویژه طالبان تاجیکتبار نسبت به تطبیق این برنامهی شوم پشتونمحور، غیراستراتیژیک و غیربرنامهریزیشده است و نتایج کمتری را در قبال خواهد داشت. طالبان غیرپشتون در طول بیستسال جنگ با دولت مرکزی، باوجودی که اشتباه تاریخیای را مرتکب شدند و همواره در کنار گروه تروریستی و قومی طالبان ایستادند و دهها هموطن خویش را به ناحق قتل و سر بریدند و بار دیگر در به قدرت رسانیدن حکومت قومی و فاشیستی پشتونها در قالب امارت اسلامی افغانستان، نقش و سهم فعال داشته و با شعار تطبیق شریعت محمدی از سوی این گروه، فریب تاریخی خوردهاند؛ اما دید آنان از نخستین روزهای به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان در افغانستان و تصرف کابل، نسبت به این گروه تغییر کرده است.
اکثریت فرماندهان طالبان غیرپشتون، دریافتند که پالیسی طالبان بعد از این، ماهیت قومی دارد تا ماهیت دینی و جهادی. بنابراین، تنشهای قومی و مخالفت از همان روزهای اول تسلط طالبان بر افغانستان، در کابل آغاز شده بود. بهگونهی مثال، واکنش و اعتراض قاری فصیحالدین، مولوی امانالدین و دیگر فرماندهان طالبان تاجیکتبار، در نخستین روزهای پس از به قدرت رسیدن طالبان در کابل، نشاندهندهی شکاف عمیق قومی میان طالبان به شمار میرود. چون در همان ابتدای تسلط طالبان به کابل، اکثریت فرماندهان تاجیکتبار به رهبری قاری فصیحالدین و مولوی امانالدین، طی یک واکنش اعتراضی در خیرخانه به منظور بیرونشدن از کابل به خاطر بیحرمتیهای طالبان پشتونتبار که به فرماندهان و اعضای طالبان غیرپشتون روا دیده بودند، نشان داد که تنش قومی میان این گروه آغاز و قومیبودن امارت اسلامی آشکار شده است.
همچنان اعتراض و سنگرگیری مولوی مهدی مجاهد از فرماندهان برجستهی طالبان در میان هزارهها، بهخاطر همین بیعدالتی و فعالیتهای قوممحورانهی طالبان پشتون بود که متاسفانه در نتیجهی سبب شکست و نابودی مولوی مجاهد و جنگ خونین و ویرانگر در ولسوالی بلخاب شد.
طالبان غیرپشتون به خوبی میدانند و درک کردهاند که هدف پشتپردهی انتقال اعضای تحریک طالبان پاکستان؛ جابهجایی و انتقال پشتونهای افغانستان به منظور اشغال و تصرف مناطق زراعتی و خانههای تاجیکها و اوزبیکها در شمال افغانستان است. این تصمیم طالبان مبنی بر انتقال و جابهجایی مهاجرین نزدیک خط دیورند که متعلق به اعضای تحریک طالبان پاکستانی است، اولا برای طالبان غیرپشتون هیچ گاه قابل قبول نخواهد بود و یک اشتباه بزرگ تاریخی-قومی طالبان پشتون به شمار میرود. از سوی دیگر این تصمیم طالبان پشتون، یک تصمیم فریبنده به نظر میرسد تا از یکطرف به بهانهی آن بتوانند برنامهی قومی اسکان ناقلین در قطغن را تکمیل و مدال قهرمانی تباری-قومی را در تاریخ پشتونها به دست آورند و در میان قومشان سربلند باشند و از سوی دیگر بتوانند اعتماد پاکستان نسبت به خود را بیشتر کنند.
چندی پیش قرار بود که بیشتر از ۲۰۰ نفر پشتون در فرقهی بدخشان جابهجا شود تا طالبان پشتون بتوانند از طریق این افراد، اهداف قومی خود را در بدخشان دنبال کنند. اما قاری فصیحالدین فطرت، رییس ستاد ارتش گروه طالبان، مخالف جدی این مساله بود و مجبورا طالبان بدخشانی مستقر در میدان هوایی کابل را به بدخشان انتقال داد تا از این اقدام شوم طالبان و جابهجایی پشتونها در بدخشان به منظور کنترول بدخشان توسط پشتونها و رسیدن به اهداف قومیشان، جلوگیری کند.
از سوی دیگر پس از دو حمله در روز ۱۶ و ۱۷ خرداد/جوزای ۱۴۰۲ در بدخشان که منجر به کشتهشدن مولوی نثاراحمد معاون والی بدخشان، مولوی صفیالله مصمم فرماندهی این گروه و دیگر فرماندهان طالبان بدخشانی و مردم ملکی شد، حدود ۵۰۰ نفر طالب پشتون از واحدهای نظامی این گروه از قندز، تخار و کابل به بدخشان انتقال داده شدند که پس از ورود آنان به ولایت بدخشان، دست به تلاشیهای خانهبهخانه زدند و تعدادی از ساکنان بومی را مورد تهدید و توهین قرار دادند که خوشبختانه به مخالفت جدی طالبان بدخشانی مواجه شدند و نتوانستند موفق بدرآیند. در پیوند به این اقدام طالبان پشتونتبار در بدخشان، لطیف پدرام، رهبر حزب کنگرهی ملی افغانستان در مصاحبهای با رسانهی «ایندپندیدنت فارسی» در اول ماه سرطان ۱۴۰۲ گفته بود: «طالبان بومی تاجیکتبار به حضور ۵۰۰ نفری طالبان پشتونتبار در بدخشان واکنش نشان دادند.» پدرام در این گفتوگو افزوده است: «حدود ۵۰۰ نفر از طالبان پشتون ابتدا وارد شهر فیضآباد شدند و دست به تجسس خانهبهخانه زدند و سپس چند گروه را به شهرستانهای مختلف از جمله سرحدات تاجیکستان فرستادند که این اقدام با واکنش طالبان تاجیکتبار مواجه شد و در نهایت طالبان پشتون با تهدید تارمار شدند و از بدخشان اخراج شدند.»
در کل باید گفت که موضع طالبان غیرپشتون نسبت به مسالهی انتقال اعضای تحریک طالبان پاکستانی به ولایات شمالی، موضع مخالف است وآنان فعالیتهای قومی و تباری طالبان پشتون را بهویژه چشمدوزی آنان به زمینهای شمال و غصب خانههای مردم در این منطقه را خوب میدانند و موافق نیستند تا برنامههای قومی در شمال کشور تطبیق شود؛ اما فرماندهان و رهبران طالبان تاجیکتبار و اوزبیکتبار، به دلیل موقف و ماموریتشان در امارت اسلامی گروه طالبان و تعهدشان به رهبری این گروه، در این مورد تا هنوز نتوانستند واکنش آشکار رسانهای از خود نشان بدهند. از سوی دیگر این مخالفت طالبان غیرپشتون همآهنگ و پلانشده نیست که برمبنای اهداف درازمدت شکل گرفته باشد و میان فرماندهان همآهنگی غیرمستقیم و پنهانی ایجاد شده باشد تا بتوانند به شکل سیستماتیک مانع تطبیق برنامههای پشتونی طالبان شوند. از همین خاطر، چنین مخالفتی نتایج چندانی را در قبال نخواهد داشت و به نحوی طالبان در تطبیق برنامههایشان تا هنوز موفق هستند.