از روزیکه طالبان افغانستان را بنابر همکاری غنی تصرف کردهاند، زنان افغانستان را به گروگان گرفتهاند و با این گروگانگیری دو هدف را دنبال میکنند: در هدف نخست میخواهند با گروگانگیری و اسارت زنان با آمریکا و اروپا معامله کنند و در هدف دوم میخواهند عقده و حقارتهای بدوی زنستیزانهی خود را به نمایش بگذارند و عقدهگشایی کنند.
افغانستان یک سرزمین و کشور است به نظر ما نمیرسد که زنان در آن زندانی و گروگان است، اما واقعیت این است فعلا افغانستان یک زندان جغرافیایی استکه زنان در آنجا اسیر و گروگان گرفته شدهاند. فکر کنید: آموزش و شغل برای زنان ممنوع است. مکتب و دانشگاه رفتن زنان ممنوع شد. زنان از شغلهای رسمی دولتی اخراج شدند و به تازگی شغلهای خصوصی زنان نیز ممنوع شدند که آرایشگری یکی از این شغلهای خصوصی بود. طالبان آرایشگری را بند کردند که ۶۰ هزار زن نانآور برای خانواده بیکار شدند. زنان بدون محرم در داخل کشور سفر نمیتوانند و به خارج از کشور بدون محرم سفر و حتا برای تحصیل سفر نمیتوانند. هر روز در رسانهها خبر تجاوز افراد طالبان بر زنان درز میکند که این اخبار گوشهای از تجاوز افراد طالبان بر زنان است.
بر اساس این شواهد آیا زنان در گروگان و اسارت طالبان نیستند؟ آیا افغانستان زیر سلطهی طالبان زندانی برای زنان نیست؟
به تازگی معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان گفت زنان باید زن شوند و به خود بهعنوان زن بنگرند. اگر زن نشوند و خود را زن قبول نکنند، ما هیچ حقی به زنان قایل نیستیم. در ظاهر این جملات معنا ندارند؛ اینکه زنان باید زن شوند و به خود بهعنوان زن بنگرند؛ یعنی چه؟ زنان که زن استند. طبعا زن و مرد دو جنس اند.
اما منظور معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان از زن این استکه زن ضعیفه، عاجزه، سیاسر، کنیز و خدمتگار و بردهی جنسی و فرزندآور برای شوهر (مرد) است. وقتیکه میگوید زن باید زن شود، منظورش این است که زن از عرصهی عمومی و اجتماعی کاملا حذف شود و بردهی جنسی و فرزندآور برای مردان باشد. زن نباید هیچگونه ادعای حقوق بشری داشته باشد و نباید هیچگونه سهمی در آموزش، شغل و سایر مناسبات بشری داشته باشد. زن باید ابزار جنسی و زاد و ولد باشد.
سیمون دوبوار در کتاب جنس دوم میگوید زن، زن آفریده نشده و زن به دنیا نیامده است، بلکه در این جهان و در فرهنگ مردانه استکه زن، زن شده است. منظور دوبوار از اینکه زن در این جهان زن شده است، تصور مردانه و بدوی از زن است؛ یعنی زن ضعیفه و عاجزه است. اینکه دوبوار میگوید زن در این جهان زن شده است، به برداشتی از زن بودن اشاره میکند که فرهنگهای عقبمانده و بدوی مردسالار از زن دارند.
دقیقا همین سخنان را که معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان در بارهی زنان گفت، بیانگر برداشت فرهنگ بدوی و عقبماندهی مردسالاری در بارهی زنان است. تاکید دوبوار همین استکه زن را اینگونه فرهنگهای بدوی مردسالار و پدرسالار استند که از انسانیت و حقوق انسانی و ظرفیت و تواناییهای بشری تهی و به ابزار تبدیل میکنند و میگویند عقل و توانایی بشری زنان نسبت به مردان کم است و زنان نمیتوانند در عقل و منطق و علم به جای برسند که مردان رسیدهاند. درحالیکه این دیدگاه از نظر علمی کاملا بیاساس است.
حق تعیین سرنوشت زنان برای زنان، مردم افغانستان و جهان مهم است. نباید گذاشتکه طالبان همچنان به اسارت، گروگانگیری و سوءاستفاده از زنان ادامه دهند و ظرفیت انسانی زنان را با ممنوعیت آموزش و شغل از زنان بگیرند و زنان را به ابزار جنسی و فرزندآوری برای مردان طالب تبدیل کنند.
زنان از نظر کمیت و ظرفیت بشری، بخشی بزرگ جامعهی بشری استند. حذف این کمیت و ظرفیت بشری در یک جامعه آن جامعه را در درازمدت از مدنیت، انسانیت، منابع و ظرفیت بشری تهی میکند.
درست استکه زن و مرد هر دو انسان اند و از نظر انسانی توانایی همسان دارند، یعنی تواناییای را که انسان دارد در زن و مرد مشترک است، اما وقتی از توانایی انسان و بشر صحبت میشود، در واقعیت امر شامل توانایی زن و مرد میشود؛ یعنی اگر توانایی زنان نادیده گرفته شود، در واقعیت امر، بخشی بزرگ از توانایی بشر نادیده گرفته شده و به توانایی انسان و بشر آسیب زده شده است.
توانایی بشر، انسانیت و ظرفیت انسانی همزمان توسط فعالیت زنان و مردان تکامل و واقعیت پیدا میکند. در غیر آن جامعهی انسانی به پرندهای میماند که یک بال آن شکسته یا قطع شده باشد. اهمیت زن و مرد در زندگی جامعههای بشری مانند اهمیت دو بال برای پرنده است. پرنده اگر میتواند پرواز کند، با دو بال استکه پرواز میکند، با یک بال پرواز نمیتواند.
وقتی سخن از توانایی بشر است، در واقعیت امر سخن از توانایی زن و مرد به عنوان دو جنس در بشر استکه هر دو جنس بهعنوان ظرفیت، معنای بشر و توانایی بشر را تکمیل میکند.