نویسنده: ادیب محمدی
استعمار در طول تاریخ بشری به عنوان یک پدیدهی ناپسند و زشت وجود داشته که قدرتهای استعمارگر همواره به کمک عناصر مزدور، دلخواه، اشخاص دستنشاندهشان در کشورهای تحت استعمار، ملتهای بیچاره را ظاهراً با شعار کمک و آبادسازی کشورشان، تحت استعمار قرار میدهند. در این میان، کشور انگلیس از شمار قدرتهای استعمارگری کهنهکار است که زیادی از کشورهای جهان را تحت استعمار خود داشت. در این جمع، افغانستان از شمار کشورهای میباشد که سه بار به کمک عناصر مزدور به کشور حمله کردند که خوشبختانه در این سه جنگ انگلیس شکست خورد. اما متاسفانه افغانستان همواره طعم تلخ استعمار را از انگلیس گرفته تا روسیه و آمریکا چشیده و سرنوشت سیاسی این کشور را تا اینجا کج رقم زده است. عمدهترین علتی که این کشور همیشه تحت استمار قرار گرفته؛ موجودیت عناصر مزدور و ضدآزادی در این کشور بوده که همواره با سرنوشت مردمشان معامله کردند. هرازگاهیکه هر قدرتهای استعماری کشور ما را مورد تجاوز و اشغال قراردادهاند، بدون شک به کمک عناصر مزدور در داخل کشور، این اتفاق افتاده و زمینههای شکلگیری استعمار را همین عناصر مزدبگیر مساعد ساختند. به همین منوال، در تاریخ معاصر افغانستان؛ یعنی افغانستان پسااحمدشاه ابدالی تاکنون که قدرت اصلی به دست پشتونها (افغانها) بوده، شاهان و رییسان جمهور وابسته به خاطر بقای قدرت قومیشان، هرکدام به قدرتهای استعارگر پناه برده و در نتیجه به عزت و سربلندی، استقلال و تمامیت ارضی این سرزمین، بازیهای دردناک و ننگینی را انجام دادند. متاسفانه زمینههای استعمار بیشتر در افغانستان پسااحمدشاه ابدالی مساعدتر بوده و اختلافات دورنی قبیلهای بین قبایل پشتون و حس بردگی و معاملهگری این قوم، زمینههای بیشتر این پدیدهی شوم را مساعدتر ساخت که متاسفانه افغانستان بنابر تداوم مزدوری پشتونها، استعمار را در دورههای مختلف تجربه کرده است.
قابل یادآوری است که پشتونهای افغانستان عادتاً استعمارپذیراند و روحیهی آزادی، سربلندی در این مردم وجود ندارد و همیشه بهخاطر بقای قدرتشان، دست به دامن استعمار بودند و حتا از کشتن پدر و کورکردن برادر خود بهخاطر تصاحب قدرت، دریغ نکردند.
از اینکه مزدوری و استعمارپذیری بهخاطر بقای قدرت قومی در این کشور یک فرایند طولانی بوده و اکثرا تاریخ معاصر افغانستان را این پدیده تشکیل داده است. ضرورت است تا واقعیتهای مزدوری افغانها در چند دورهی مختلف به تحلیل گرفته شود:
مزدوری برای استعمار در دورهی سلطنت
بدون شک اکثر شاهان افغانستان الی آخرین شاه به استثنای شاه حبیبالله کلکانی-شاه آزادهی افغانستان، بقیه به کمک و حمایت یکی از قدرتهای استعماری بر سر چوکی قدرت تکیه کرده و بر این سرزمین نعل وارونه کوبیدهاند.
در این جمع بدنامترین شاهیکه به مثابهی دستنشاندهی بریتانیا ثبت تاریخ افغانستان است، نام شاه شجاع درانی برجستهتر است. پادشاه مزدوریکه درجنگ اول افغان-انگلیس، زیر فرمان و نظارت مستقیم بریتانیا به حیث پادشاه افغانستان بر قدرت این کشور تکیه داشت. اوج ذلالت شاه شجاع از این معلوم میشود که او بهخاطر تصاحب قدرت، سراپا مزدور انگلیس میشود و با بسیار بیشرمی برای نابودی و کورکردن برادرش از انگلیس مدد میجوید. مرحوم محمد آصف آهنگ در صفحهی ۱۶۳ کتاب تاریخ افغانستان چنین نوشته است: «شاه شجاع برای از بینبردن برادرش دست به دامن انگلیسها شد. انگلیسها فرصت را غنیمت شمرده و سیاست تاجبخشی را به اجرا گذاشتند.»
پس از این، امیرشیرعلی خان نظر به وصیت پدرش زیر فرمان انگلیس قرار گرفت و بعداً محمدیعقوبخان معاهدهی ننگین گندمک را امضا کرد و مزدوری انگلیس را پذیرفت. از اینکه این دو شاه ضعیفالنفس بودند، انگلیسها به دنبال شخص قویتر و دیگری شدند تا بتوانند اهداف استعماری انگلیس را به درستی در افغانستان پیاده کند. در نتیجه اینبار فرصت مزدوری به امیرعبدالحمن خان میسر شد و او بر مسند مزدوری تکیه زد و با تمام مرزهای افغانستان معامله کرد. سرانجام تمام شاهان پشتونتبار افغانستان این سنت ناپسند را با خود داشتند و به نحوی مزدور یکی از قدرتهای استعماری بودند.
مزدوری دروان چپ
پس از کودتای داوودخان، وابستهسازی کشور به روسیه، تغییر ساختار و ایدیولوژیکشدن نظام همزمان با به قدرت رسیدن حزب دموکرات خلق به رهبری اکثریت مطلق پشتونها، اینبار افغانستان در دام استعمار روسیه قرار گرفت که نزدیک به دودهه این کشور زیر استعمار و استثمار اتحاد جماهیر شوروی بود. روسیه افراد مزدور مورد نظرش را یکی پی دیگر به قدرت میرسانید.
مزدوری در دورهی دموکراسی
در این دوره پس از اشغال افغانستان توسط آمریکاییها و سرنگونی رژیم طالبان، حامد کرزی پشتون با بدرقه و اسکورت نظامیان آمریکایی به عنوان رییسجمهور موقت افغانستان گماشته شد و این مزدوری و بردگی در دوران حکومت اشرفغنی احمدزی به اوج خود رسید و نمایشنامهی حضور ترامپ در فرودگاه بگرام و ایستادشدن غنی در کنار عساکر آمریکایی، تاریخ ننگینی را برای افغانستان ثبت کرد. سرانجام این فرایند طوری ادامه پیدا کرد که اشرفغنی احمدزی در هماهنگی با آمریکا، قدرت را به طالبان همتبارش تسلیم نمود و فرایند مزدوری افغانها شکل دیگری را به خود گرفت.
مزدوری دوران طالبانی
فرهنگ مزدوری در دوران طالبان دستهجمعی بود و برخلاف گذشته، در این دور جمعی از طلبههای مدارس دینی در خدمت و دستگاه ماموریت آمریکا قرار گرفتند. در تاریخ ۲۴ مرداد/اسد۱۴۰۰ اکثریت رهبران پشتونتبار طالبان از دوحه توسط هواپیمای آمریکایی به کابل آورده شدند و عساکر آمریکایی در نزدیک به یک ماه به بهانهای در حمایت طالبان در کابل حضور داشتند تا مبادا گروهی، مزدوران زرخرید ایدیولوژیکشان را نابود کند. حالا مدت نزدیک به دوسال میشودکه طالبان پشتونتبار، چهل میلیون دالر در هفته، به عنوان دستمزد مزدوری از آمریکا دریافت میکنند.
جمعبندی
در نتیجه نیز باید یادآور شد که افغانها/پشتونها عادتاً استعمارپذیرند و مزدوری بهخاطر تصاحب قدرت باعث افتخارشان میباشد. اگر تاریخ معاصر افغانستان را از دورهی قدیم تا دورهی جدید به دقت مطالعه کنیم، رهبران افغان (پشتونها) در تمام معاملان ننگین و تاریخی افغانستان دست داشته و بهخاطر بقای قدرتشان همواره مزدوری قدرتهای استعمارگر را پذیرفته و بر سر ملتشان نل وارونه کوبیدند و عزت و غرور ملتشان را پامال کردهاند.