نویسنده: محبوبالله افخمی
یکی از عواملی که بر چگونگی حکمرانی خوب، توسعه، پیشرفت و قانونگرایی یک کشور تاثیرات مستقیم دارد، چگونگی برگزیدن نوع نظام حکومتی است. انتخاب مناسب نظام حکومتی براساس شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هر کشوری بسیار مهم است. در افغانستان که دارای تنوع فرهنگی، قومی، هویتی، زبانی و نژادی است، انتخاب میان نظام متمرکز و نظام غیرمتمرکز، به سرچمهی مباحث مهم سیاسی و حتا عمومی تبدیل شده و برخی از گروههای اجتماعی، سیاسی و قومی، برگزیدن شیوهی نظام را یکی از عوامل بیثباتی، کشمکش جنگ و خشونت در این کشور می دانند. این نوشته کوشش میکند، که مزایای نظام فدرال را که یکی از سیستمهای غیرمتمرکز است، در موارد زیر به بررسی بگیرد.
نظام غیرمتمرکز به مدلهای حکومتی متفاوتی گفته میشود که میتواند در افغانستان یا سایر کشورها اجرا شود. از آن میان یکی از نوع نظامها، نظام فدرال است. نظامیکه قدرت و اختیارات حکومتی بین دولت مرکزی و ایالتها (استانها یا مناطق) تقسیم میشود. در این سیستم، دولت مرکزی و دولتهای محلی هر کدام اختیارات مستقلی دارند و مسوولیتها به شکل مناسب توزیع میشوند. این ساختار از اتکا بر تنوع فرهنگی و قومی- هویتی برای حل اختلافات بهره میبرد و به شکل مناسب به نیازها و مشکلات مناطق مختلف پاسخ میدهد.
برخلاف از طرف دیگر، نظام متمرکز، بیشتر برمبنای حکومت متمرکز و یکپارچه اجرا میشود. در این ساختار، قدرت و اختیارات بیشتر در دست حکومت مرکزی و به ترتیب در دست فردی که به هر شکل نخستین فرد کشور دانسته می شود، قرار دارد و حکومتهای محلی کمترین اختیارات را دارند. این مدل حکومتی معمولاً در کشورهایی با فرهنگ و تاریخچهی متمرکز استفاده میشود و اهداف اجرایی بزرگتر را در سطح ملی تعیین میکند. فرد نخست کشور علاوه از اختیارات بیشماری که در قانون اساسی برای خود تعریف کرده، بنا بر ساختار قومی و هویتی افغانستان، این فرد فرصتهای زیادی از لحاظ تاریخی در اختیار دارد تا در نحوهی حکومتداری، مشارکت قومی را به گونهای که منافع فردی و قومیاش ایجاب میکند، مهندسی کند.
تجارب گذشته تا کنون نشان میدهد که در انتخاب سیستم حکومتی مناسب برای افغانستان، توجه به عوامل فرهنگی، قومی، اجتماعی، سیاسی و محلی بسیار مهم بوده است. چیزی که ظاهرا کمتر به آن اهمیت داده شده است. هر یک از این مدلها دارای مزایا و محدودیتهای خود هستند و باید با توجه به وضعیت کنونی کشور و نیازهای جامعه بهدقت مورد بررسی قرار گیرند. براین اساس میتوان مزایا و خوبیهای نظام فدرال را در موارد زیر دستهبندی کرد:
- تقویت توانمندیهای محلی: ما در عصری قرار داریم که برخلاف نظامهای مستبد که همه افتخارات و اختیارات در دست فرد شاه و در محل و شهری زیست حاکم اصلی قرار داشت، شاهد شکل گیری تحولات همزمان محلات با شهرهای بزرگ هستیم. یکی از اصلیترین نکات برای ترویج همکاری محلی، تقویت توانمندیهای ایالتهای محلی است. با افزایش توانمندیهای اجرایی، این ایالتها میتوانند برنامهها و طرحهای موثری را اجرا کنند و در عین حال با دستگاههای اجرایی دیگر ایالتها همکاری کنند. این توانمندیها میتوانند از طریق آموزشها، کمکهای مالی، انتقال تکنولوژی و به اشتراکگذاری تجارب بهبود یابند. تقویت توانمندیهای محلی، اثربخشی برنامهها و خدمات را افزایش داده و به دستیابی به اهداف مشترک بین دولتها کمک میکند.
۲- تشویق به اشتراکگذاری منابع: اشتراکگذاری منابع میان دولتهای محلی، بهبود مدیریت منابع و کاهش به هدررفتن را ایجاد میکند. هنگامی که دولتها منابع، تجهیزات و تخصصهای خود را به اشتراک میگذارند، هزینهها کاهش یافته و میزان بازده بهبود مییابد. بهعنوان مثال، اشتراک امکانات زیرساختی مثل زیرسازی جادههای بزرگ، سیستمهای تامین انرژی، شبکههای آب، سیستم حملونقل و… میتواند به هر دو حکومت محلی و همزمان حکومت مرکزی در مناطق مختلف کمک کند و همچنین هزینهها را کاهش دهد.
۳- ارتقای فرهنگ همکاری: ایجاد فرهنگ همکاری میان حکومتهای محلی از اهمیت ویژهای برخوردار است. آموزش و ترویج ارزش همکاری در این دولتها میتواند باعث ایجاد انگیزه و اشتیاق برای همکاری بیشتر شود. با فراگیرشدن این فرهنگ همکاری، دولتها تمایل بیشتری به ایجاد تیمهای مشترک دارند و مسایل مشترک را به صورت جمعی حل میکنند. این رویکرد باعث افزایش همآهنگی و کاهش انزوا در فرآیند تصمیمگیری محلی میشود و به طور همزمان باعث تحرک و تعامل همزمان میشود.
۴- ایجاد شبکههای ارتباطی: ما درحال حاضر نهتنها در عصری ایجاد شبکههای اجتماعی-مجازی قرار داریم، بلکه همزمان با آن در عصر شبکهی واقعی اجتماعی و مردمی قرار داریم. ایجاد شبکههای ارتباطی میان حکومتهای محلی میتواند روند همکاری را تسریع کند و از تبادل اطلاعات بین دولتها حمایت کند. با ایجاد این شبکهها، حکوتها میتوانند سریعتر به نقاط اشتراکی دست پیدا کنند و مسیرهای همکاری را بهبود دهند. از اینرو، ارتقا فرهنگ ارتباطپذیری و ایجاد شبکههای ارتباطی میتواند از ترویج همکاری محلی پشتیبانی کند؛ درحالی که از چندین نسل تا به امروز مردمان مناطق و استانهای مختلف افغانستان به دلیل تصویر بدی که نظام متمرکز و قوممحور در ذهن و افکار عمومی ایجاد کرده است، با سایر مناطق و ارزشهای انسانی این مناطق بیگانه اند و معلومات اندک دارند.
۵- تبیین مزایا و محدودیتها: دولتهای محلی باید به مردم و دیگر دولتها تبیین کنند که همکاری چه مزایا و محدودیتهایی دارد. این تبیین و انتقال اطلاعات بهبود درک از نقاط قوت و ضعف همکاری را ایجاد میکند. همچنین، با شفافسازی مزایا و محدودیتها، مسیرهای همکاری میان حکومتها بهتر بهدست میآید و تصمیمگیریها براساس اطلاعات واقعی انجام میشود.
به طور خلاصه، ترویج همکاری محلی در نظام فدرال و یا اشکال دیگری از نظام غیرمتمرکز در افغانستان، میتواند از تقویت توانمندیهای محلی، تشویق به اشتراکگذاری منابع، ارتقا فرهنگ همکاری، ایجاد شبکههای ارتباطی و تبیین مزایا و محدودیتها پشتیبانی کند. این اقدامات باعث ایجاد همآهنگی بیشتر میان دولتها، بهبود کیفیت خدمات ارایهشده به مردم، کاهش به هدررفتن منابع و افزایش اثربخشی و شفافیت در فرآیند تصمیمگیری محلی میشوند. همچنین، این اقدامات به دستیابی به توسعهی پایدار و متوازن مناطق کمک کرده و نقش محلی در تعیینسرنوشت مشترک کشور را تقویت میکنند. با ایجاد همکاری موثر بین حکومتهای محلی و دولت مرکزی، نظام فدرال قادر خواهد بود بهترین نتایج را برای مردم ارایه دهد و چالشها و مسایل مشترک را با رویکردهای ترکیبی و همآهنگ حل کند.