خبرگزاری راسک: قندز به عنوان مرکز زون شمالشرق از موقعیت جغرافیایی مهمی برخوردار است.
این استان سالهاست مورد توجه دولت و مخالفانش قرار داشته، از دید استراتیژی، کلید شمال و شمالشرق به شمار میرود.
در سالهای پسین جمهوریت کرزی و غنی، مخالفان دولت آهسته آهسته از سمت جنوب و مشرقی به این استان انتقال یافتند و نخستین هستهگذاریهای تروریزم منطقهای، از همینجا آغاز شد.
دامنهی ناامنی تا استانهای تخار و بدخشان، از این استان مایه میگرفت. گروه طالبان مسلح شهرستانها، روستاها و شاهراههای عمومی را زیر ادارهی خود گرفتند.
مسوولان محلی قندز که از سوی حکومت مرکزی عمداً پشتونتبار انتخاب و به این سمتها گماشته میشدند، بر علاوه اجرای ماموریتهای مطابق خواست دولت مرکزی، برای زر اندوزی و چور و چپاول، به این استان میآمدند.
از ضعف مدیریت و ناهمآهنگی میان نیروهای دولتی بگذریم، روزی نبود که شاهد سقوط پاسگاه و پایگاههای امنیتی نباشیم. ارقام تلفات نیروهای نظامی وحشتناک بود.
بیشتر پاسگاهها و قرارگاههای نظامی، روی توطیهها یکی پیدیگر سقوط میکردند و تا جاییکه خط دفاعی دولت در برابر گروه طالبان در داخل شهر ساخته شد.
دشمن در چهار اطراف شهر ایستهای بازرسی افراز کرده و در جادهها، بیخار قدم میزدند. کارکنار نظامی و ملکی در شهر محسور ماندند، و این وضعیت سالها ادامه یافت.
فساد اداری، فقر و فحشا در ادارههای حکومتی بیداد میکرد تا جاییکه شهروندان دعویهای حقوقیشان را در روستاها در کمیسیون نظامی گروه طالبان، حل و فصل کرده، به حکومت مراجعه نمیکردند.
در این مدت ناکارهترین اشخاص از یک قوم خاص، استاندار قندز بودند که شامل انجنیر محمد عمر، محمد انور جگدلک، غلام سخی بغلانی، عمر صافی، اسدالله عمرخیل، جبار نعیمی و میرزکوال میباشد.
بعضی از این اشخاص، برعلاوهی استانداری، وزیر مشاور رییس جمهور نیز بودند و تا توانستند، روی برنامه جابهجایی گروه طالبان، کار کردند.
تمامی کرسیهای کلیدی ملکی و نظامی و پر عواید، به یک قوم خاص تعلق گرفت و اقوام دیگر و بهویژه تاجیکان، مانند حالا در انزوا بودند.
زمین و خانه و کاشانههای اقوام دیگر، به عنوانهای مختلف، از صاحبان اصلیشان گرفته و میانهم تقسیم میشد.
با معاهدهی ننگین دوحه و طبق یک توطیه خیانتبار که کشور به صورت آشکار تحت اشغال تروریستهای بینالمللی در آمد، بار دیگر قندز در محراق توجه قرار گرفت و روند پشتونیزهسازی اینبار همراه با خشونت و با نوک نیزه بهگونهی وحشتناک جریان یافت.
در ابتدای تسلط گروه طالبان بر کشور، امنیت نسبی در شهرها و شهرستانها بهوجود آمد ولی به علتهای فساد، تبعیض و همچنان نارضایتی مردم، این آرامش جایش را به ناامنی و بیثباتی داد.
به قول یک تن از مسوولان نظامی پیشین، «امنیتی که بهنوک نیزه، شلاق و کیبل بیاید، وحشت است.»
به گفتهی این نظامی پیشین:« از یکصد و چند ادارهی دولتی به شمول آمریتها و مدیریتهای مکاتب، معارف و حتا یک کرسی ریاست یا آمریت به اقوام دیگر داده نشده است، این وطن چگونه خانه مشترک تمامی اقوام است.؟
روند پشتونیزهسازی در این استان از طریق جابهجای ناقلین جنوبی و پاکستانیهای سرحدی در مرزها و ماورای شهرستانهای چسبیده به دریای آمو و هممرز با تاجیکستان، نگرانیهایست که به زودی پسلرزههای آن را شاهد خواهیم بود.