نویسنده: دکتر ارسلان مبارز
درآمد
با چشماندازی به تاریخ پرفراز و فرود افغانستان بهخوبی درمیابیم که زنان به مثابهی نیم پیکر جامعهی انسانی نه تنها از حقوق اساسی خویش از جمله آموزش محروم بودند، بلکه همواه مورد بیمهری، خشونت و حتا شکنجههای فراوان قرار میگرفتند. در فصل جدید کشور (۲۰۲۱ – ۲۰۰۱) با حضور پررنگ سازمانهای بینالمللی، جامعهی جهانی وکشورهای قدرتمند منطقه، بستری مناسب برای زنان فراهم گردید تا به عنوان یک انسان از حقوق نسبی خویش برخوردار شوند. فرصتهای فراگیری علم و دانش یکی از دستآوردهای بنیادین و مهمی بود که فراراه زنان مهیا گردید. صدها هزار تن از دختران افغانستانی با استفاده از فرصت پیشآمده با شور و اشتیاق راه علمآموزی را در پیش گرفتند. علیرغم دشواریهای متعدد که درعرصههای گوناگون به نحوی خودنمایی میکرد، اما کاروان روشنگری متعهد و مصمم نسل نو در راستای خودشکوفایی و درنوردیدن پلههای دانش، مردم افغانستان را نسبت به آینده جدا امیدوار ساخته بود. حالا پرسش اساسی این است که چرا گروه طالبان به زنان اجازهی تحصیل نمیدهند؟ بهنظر میرسد، تصمیم گروه بنیادگرای طالبان متاثر از متغییرهای ذیل میباشد.
۱. فرهنگ پشتونوالی
فرهنگ پشتونوالی یا به فارسی پشتونگرایی، در جوامع پشتون حکم قانون اساسی را دارد. کینخواهی، خونخواهی و ننگ مولفههای اصلی فرهنگ پشتونوالی را تشکیل میدهند. معرکه یا نشست کوچک و لویهجرگه یا نشست بزرگان در این فرهنگ برای حل اختلافات و تنشها از دیرزمانی کاربرد داشتهاند. نگاه فرومایه، از بالا به پایین و اینکه زن موجودی است که باید در خانه نگهداری شود و کسی او را نباید ببیند، تعریف فرهنگ قبیلهای-پشتونوالی از زنان است. این طرز دید در چارچوب مولفهی غیرت، قابل شناخت و بررسی است. مفهوم ناموس جزو از مفهوم غیرت بهشمار میرود و هر مرد پشتون وظیفه دارد که دختران و زنان جوانش را به شدت تحت کنترل داشته باشد تا باشد کدام خطایی ناموسی رخ ندهد. باتوجه به این طرز تفکر است که بسیاری از مردان پشتون ترجیح میدهند که دختران و زنانشان در خانه محدود و زندانی باشند تا کنترل و مدیریت آنان آسانتر صورت گیرد. این نوع نگاه که متاثر از ارزشهای قبیلهای میباشد، به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار در راستای فراگیری علم و دانش فراراه دختران و زنان افغانستان محسوب میشود.
۲. قرائت دیوبندی از اسلام
نگاه دیوبندی یکی از قرائتهای تندرو و بنیادگرا از دین اسلام میباشد. این نحلهی فکری مرتجع در هندوستان تاسیس گردید و بعد به پاکستان و جنوب افغانستان تسریع یافت. هدف اصلی دیوبندیسم در عرصهی سیاسی تشکیل یک حکومتی است که یک انسان به عنوان امیر جامعهی اسلامی/امیرالمومنین در راس و دیگران پیروان بدون قید و شرط در ذیل باشند. بربنیاد دروس مذهب دیوبندی چیزی به نام تکریم و کرامت انسانی وجود ندارد. این تفکر افراطی، چارچوب ایدیولوژیک گروه طالبان را تشکیل میدهد. براساس تعالیم این مذهب، علوم مدرن برای مسلمانان گمراهکننده و خطرناک میباشد و دوری از آن را تجویز میکند. در صورتی که براساس آموزههای اصیل اسلامی تاکیدات فراوان در قرآن شریف و احادیث نبوی بر فراگیری علم و دانش صورت گرفته است، حتا پیامبر اسلام تکاپوی علم را بر مرد و زن مسلمان فرض دانسته است.
طالبان در چارچوب این قرائتی به شدت افراطی از اسلام، به رغم توصیههای دینی، روحیهی ملی و فشارهای جامعهی جهانی تحصیل زنان را حرام دانسته و در مقابل مکاتب، مراکز آموزشی، دانشگاهها خصومت را در دستور کار قرار داده اند.
نتیجه
باتوجه به آموزههای فرهنگ پشتونوالی، از یکطرف زنان را موجودات فرومایه و پست میدانند و از سوی دیگر بالای آنان اعتماد ندارند. یعنی میهراسند که دختران و زنان جوانشان دچارخطای ناموسی شوند؛ بسترهای وضع قیودات و محدودیت را فراراه آنان فراهم میکنند. همچنان، مذهب تندرو دیوبندی ستیزه و مقابله با پدیدههای مدرن را تجویز نموده است. افزون برآن، فراگیری علوم جدید را غیرمفید میداند. بنابراین، گروه افراطی طالبان که متاثر از هر دو فرهنگ متذکره میباشد، باتوجه به نگاه غیرعادلانه و غیرانسانی نسبت به زنان تعلیم و تحصیل را بر آنان حرام دانسته و دروازههای مکاتب و دانشگاهها را به روی آنان بستند. طی یکونیم سال گذشته دادخواهیهای زنان برای حق آموزش نیز از سوی طالبان بهگونهی سفاکانه سرکوب گردیده است. نهادهای مدافع حقوق بشر و کشورهای به ظاهر دموکراتیک نیز بهجز اینکه بهگونهی صوری تقبیح نمودند، هیچگونه اقدامی دیگر انجام ندادند.
بیشتر بخوانید: