نویسنده: دکتر نورمحمد نورنیا
کثرتگرایی دیدگاهی است که براساس آن، بیش از یک خوانش معتبر از هر متن میتواند وجود داشته باشد. این دیدگاه مبتنی بر این نظر است که روشها و آموزههای انتقادی، بیش از آنکه مواضعی باشند که باید به دفاع از آنان برخاست، صرفاً ابزارهایی سودمندی برای دستیابی به انواع متفاوت دانش است.
کثرتگرایی در مقابل دیدگاه جزمیتگرا و یکهباور قرار دارد. دیدگاه جزمیتگرا و یکهباور معتقد بر این است که فقط یک روش یا باور میتواند درست باشد و بقیه روشها و باورها نادرستاند؛ باید جذب باورِ درست شوند یا نابود گردند.
اصطلاح اروپایی آن پلورالیزم است. پلورالیزم یا کثرتگرایی از مولفههای عصر مدرن میباشد و برمیگردد به زمانیکه انسانگرایی یا اومانیزم پدید آمد و فردیتِ انسانها به رسمیت شناخته شد. اومانیزم، انسان را به عنوان موجودی مادی میشناسد که یکسری نیازها، خواستهها، حقوق و حرمت دارد؛ چون انسانها در جهان به تعداد بسیار وجود دارند؛ بنابراین، نیازها، خواستهها، حقوق و حرمت هر فرد از آنان، باید در نظر گرفته شود. «کثرت» در فارسی، «بسیار» معنا دارد و کثرتگرا به کسی گفته میشود که به جای یک شخص، یک اندیشه، یک روش، یک رنگ و… اشخاص، اندیشهها، روشها و رنگهای بسیار را به رسمیت بشناسد.
کثرتگرایی ارچند در اروپا برآیند عصر جدید است؛ اما فرهنگ و ادبیات ما از گذشتههای دورتر، این اندیشه را در خود نگاه داشته. مولانا در مثنوی، این مفهوم را با زیبایی به صورت مفصل شرح داده:
پس بدِ مطلق نباشد در جهان
بد به نسبت باشد، این را هم بدان
زهر مار، آن مار را باشد حیات
نسبتش با آدمی آمد ممات
خلق آبی را بود دریا چو باغ
خلق خاکی را بود آن درد و داغ
لُب کلامش این است که نظریات مختلف را باید جدی گرفت. آنچه برای ما خوب است، ممکن است برای یکی دیگر خوب نباشد و برعکس این. میگوید: زهر مار، برای انسان کشنده است؛ اما برای خود مار، مایهی زندگی اوست. حیواناتی که در آب زندگی میکنند؛ دریا برایشان مانند باغ است؛ اما همان دریا برای حیواناتی که در خشکی زندگی میکنند؛ درد و داغ است. پس باید حالِ همگان را رعایت کرد. شاید دشوار به نظر بیاید؛ اما ممکن است.
چیزی که مبهم میماند، این است که اگر بخواهیم همه را حرمت قایل شویم؛ حق و حرمت خودمان را زیر پا نمیکنیم؟ به طور مثال، چیزی را دوست نداریم و به خاطر یکی دیگر، تحملش میکنیم؛ آیا به خودمان ظلم روا نمیداریم؟ پاسخ این است که هیچکسی نباید متضرر شود. فضول نباید بود و مانند موی در دماغ هرکسی نباید سبز شد. اگر چیزی را ما دوست نداریم، به این دلیل که دوست ما آن را دوست دارد، برایش احترام قایلیم؛ مشروط بر این که زیانی از آن متوجهی ما نشود. سخن معروفی است از یکی از اندیشمندان که میگوید: «من به گاوِ یک گاوپرست احترام قایلم؛ مگر این که مرا با شاخ بزند.»
کثرتگرایی: به بهانهی تغییر مذهب اجباری اسماعیلیان (۱)
محمود صدر از جامعهشناسان ایرانی است. در مورد جامعهی هند میگوید که: «دلیل صلحطلببودن جامعهی هند آن است که اساطیر هندی، سرشار از جنگها و درگیریهای پیدرپی است و مردم هند از آن همه جنگ عبرت گرفتهاند تا دیگر نجنگند. برای همین است که هند از نظر تعدد مذاهب و کثرت ادیان، نمونهی بارز کثرتگرایی است.»
پس تنها یک انسان متعصب، خودشیفته و جاهل در جهان امروز، این حق را به خود میدهد که باور و عقاید خود را بر باور و عقاید دیگری برتر بشمارد و به تغییردادن او و یکسانسازیاش با خود اقدام کند. ظاهراً این کار، شدنی است؛ اما از نظر درونی، شخصی که سالها با یک عقیده زیسته و هنوز هم به آن عقیده باور دارد، ناممکن است که با فشار و زور بتوان او را متقاعد ساخت. البته که فشار وسیلهی متقاعدساختن نیست؛ بلکه برای اقناع، ابزاری دیگر لازم است. حکومتهای استبدادی هم، چون بهجای اقناع از فشار کار میگیرند؛ نتیجهای که به دست میآید، خلاف انتظار آنان است. نمیدانم چه کسی گفته بود: «هیچ نهادی به اندازهی حکومت استبدادی دینی، به سکولاریزاسیون جامعه موثر واقع نمیشود.»