نویسنده: دکترارسلان مبارز
نظام جمهوری اسلامی افغانستان در ۲۴ اسد/مرداد ۱۴۰۰ خورشیدی، مصادف به ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ میلادی، در تبانی عمال داخلی و خارجی و دلایل پیدا و پنهان بهدست گروه تندرو طالبان سقوط نمود. همزمان با فرارسیدن ۱۵ آگست، دومین سالروز فروپاشی جمهوریت و تسلط گروه افراطی طالبان در افغانستان، یکبار دیگر صداهای مخالفت و دادخواهی مردم افغانستان از داخل و خارج کشور علیه گروه مذکور طنینانداز گردید. دامنهی این اعتراضات از داخل افغانستان شروع تا کشورهای مختلف در سراسردنیا ادامه یافت. آزادی و حرمت به حقوق زنان در صدر مطالبات دادخواهیهای ضدطالبانیسم قرار داشت. معترضان از جامعهی جهانی خواستندکه بهجای تعامل با طالبان به سرنگونی این گروه کمک کنند. ایشان خاطرنشان نمودند که تداوم حاکمیت بدوی طالبان تهدیدی برای افغانستان، منطقه و جهان میباشد. افزون برآن، در روزهای اخیر، گوردون براون نمایندهی ویژه سازمان ملل متحد در امور آموزش جهانی، موضعگیری گروه تندرو طالبان علیه جامعهی زنان افغانستان را «فجیعترین، شرورترین وکاملترین نوع نقض حقوق بشردر جهان و جنایت علیه بشریت خواند.» همچنان، آقای براون افزود که اگر جلوی طالبان در افغانستان گرفته نشود، ممکن است اعمال مشابهی در دیگر نقاط جهان نیز رخ دهد. باتوجه به بروز سطح نارضایتی نسبت به گروه طالبان در آستانهی دومین سالروز سلطهی آنان در افغانستان، چقدر اطمینان به پایداری حکومت سرپرست طالبان متصور است؟ با بررسی عواملی ذیل به پرسش مذکور پاسخ ارایه خواهد شد.
۱. انزجار مردمی
پس از دوسال حاکمیت ارتجاعی طالبان در افغانستان و در آستانهی ۱۵ آگست ۲۰۲۳ موج نارضایتیها، محکومیتها و انتقادات علیه طالبان از جانب مردم افغانستان در داخل و بیرون از کشور، مبین خشم و نفرت همگانی نسبت به سلطه و عملکرد خشن این گروه طی دوسال گذشته میباشد. صداهای رسای عدالتخواهی، حقطلبی و حجم انزجار، صراحتا پیام نفی تفکر طالبانیسم را به جهان مخابره نمود. از سویی هم یکبار دیگر مشخص گردید که فشارهای فزاینده و فراگیر علیه این گروه پا برجاست. قابل یادآوری است که بیزاری و تنفری که نسبت به این گروه متحجر وجود دارد، هنوز در مرحلهی انفجار نرسیده است. برمبنای رفتار گروه تندرو طالبان در سطح ملی و بینالمللی چنین برمیآید که این نفرتها بهسرعت در حال رسیدن به مرحلهی انفجار میباشد. در آن شرایط است که همهچیز تغییر خواهند کرد.
۲. سردرگمی درونی
گروه طالبان در یک وضعیت سردرگمی درونی بهسر میبرند و از نظر ترتیبات حکومتداری در بنبست قرار دارند. یعنی فاقد سیستم اداری برای ارایهی خدمات به مردم میباشند. قاعدتا نهادهای حکومتی برمبنای توافق میان مردم و حاکمان بهوجود میآید، اما میان طالبان و مردم افغانستان هیچگونه توافقی وجود ندارد. در چنین شرایط است که مردم نسبت به حکومت هیچگونه تعلقخاطر ندارند و برعکس حکومت نیز نسبت به مشکلات مردم احساس مسوولیت نمیکند. برایند چنین وضعیت فقدان احساس مشترک و ایجاد فاصلهی عمیق است. بنابر همین دلیل، بیگانهپنداری اساس مناسبات طالبان و مردم را تشکیل میدهد. از سویی دیگر، ادارهی طالبان هنوز بهصورت سرپرستی مدیریت میشود، در ظرف دوسال آنان جرئت نکردند که دولت اعلام کنند. همچنان، نفوذ و تقویت گروههای تروریستی چالش دیگر فراراه ادارهی طالبان شمرده میشود که قادر به کنترل آنها نیستند. افزون برآن، گزارشهایی مبنی بر اختلافات درونی گروه تندرو طالبان نیز وجود دارد، به حدی که محرمیت اختلافات خویش را حفظ نتوانستند. در برخی مسایل رهبران ارشد طالبان بهصورت آشکار و هویدا به اعتراض و انتقاد پرداختند. از سویی دیگر، برخی از بزرگان طالبان به صراحت اذعان نمودند و مینمایند که با چنین وضعیت کار بهجایی نخواهند رسید.
نتیجه
با توجه به گستردگی مخالفتهایی که از سوی مردم افغانستان علیه گروه تندرو طالبان در کشورهای غربی مشاهده میشود و هرازگاهی در قالب مظاهره و اعتراض بروز میکند و چالشهای عدیده و روزافزونی که در درون کشور وجود دارد. همچنان، نگرانیهای امنیتی کشورهای همسایه و منطقه از ناحیهی افغانستان و نارضایتی جهانی، بهویژه سازمان ملل متحد علیه موضع خشن و تند طالبان علیه زنان که در روزهای اخیرآن را جنایت ضدبشریت خواند و سایر چالشها و تناقضات در گفتار و عمل طالبان، دست بهدست هم داده پایداری و تداوم ادارهی این گروه را با چالشهای جدی مواجه نمودهاند. یکی از راههای ماندگاری طالبان نرمخوشدن و تعامل در درون و بیرون است. اما تندمزاجی و انعطافناپذیری گروه طالبان متاثر از فرهنگ قبیلهای و تفکر افراطی دینی آنان میباشد. بنابراین، عقیدهی محکم، سفت و واپسگرای آنان به راحتی قابل تغییر نیست. همچنان، شناخت دو و نیم دههای از این گروه تندرو نشان میدهد که آنان به هیچ صورت تساهل و تسامح را بر نمیتابد. سرانجام به صراحت میتوان ادعا کرد که ادامهی سیاستهای خشن، خشک و انحصاری کنونی ایشان بیدوام و زوالپذیر خواهند بود.