نویسنده: زینالله سروری
افغانستان کشوریستکه اقلیتهای قومی و مذهبی در آن همواره مورد ظلم، تبعیض و خشونت قرار گرفته است. اقلیت مذهبی اسماعیلیه در این کشور در کنار سایر اقلیتهای مذهبی همچون اهل هنود و سیک، یهودیت و مسیحیت در معرض تبعیض، آزار و شکنجه و حتا نسلکشی و اجبار به ترک وطن مواجه بوده است.
اسماعیلیهها از کهنترین اقلیتهای مذهبی در کشور و قربانی یکی از بیرحمترین تبعیضهای سیستماتیک و ممتد در افغانستان است. اسماعیلیه ها اقلیتی استکه انواع افسانهها و شایعات به این گروه مذهبی نسبت داده شده است.
هرچند اسماعیلیه ها در نقاط مختلف کشور زندگی میکنند و از فرهنگ، آداب و رسوم اقوام دیگر تاثیر پذیرفتهاند، اما اسماعیلیه ها از لحاظ قومی تاجیک تبار و پارسی زبان بوده و به عنوان یک بخش اصیل و قدیم جامعه تاجیکتبار سرزمین خراسان، در تاجیکستان و افغانستان حضور دارند.
اسماعیلیه ها از لحاظ دینی مسلمان بوده و به لحاظ رسوم و مناسک مذهبی شان تفاوتهای اندکی با فرقههای حنفی و جعفری دارد، اما هزینهی همین تفاوتهای اندک برای این اقلیت مذهبی سنگین و توام با تعصب، توهین و خشونت همراه بوده است. اسماعیلیه ها در افغانستان با چالشهای زیادی دست به گریبان است؛ چالشهاییکه گاهی حتا وجود شان را تهدید میکند.
اطلاعات نادرست دربارهی مذهب اسماعیلیه و جوهرهی آن میان مردم افغانستان و پیروان سایر مذاهب اسلامی وجود دارد؛ از جمله شایعات میان پیروان سایر مذاهب این استکه آموزههای این مذهب را خلاف آموزههای اسلام میدانند، امری که دور از حقیقت بوده و ناشی از فقدان اطلاعات کافی در مورد این مذهب و عصبیتهای مذهبی جامعه افغانستان میباشد.
ویژگیهای منحصر به فرد رسوم اسماعیلی همواره پیروان این مذهب را از پیروان سایر مذاهب اسلامی متمایز کرده و به تعقیب آن شاهان و فرمانروایانیکه بر افغانستان حکم راندهاند غالبا رابطهای پر تنش و آمیخته با تعصب با این اقلیت مذهبی داشتهاند. شاهان و امیرانیکه گاه از رسوم مذهبی و مذاهب همچون ابزاری جهت بقای قدرت و تحکیم سلطنت شان بهره جستهاند.
همه این عوامل سبب گردیده تا اقلیت اسماعیلیهی کشور در طی مراحل مختلف تاریخی بارها قربانی تبعیض، بیعدالتی و نسل کشی قدرتها و امپراتوران زمانه شوند. تعصب و خشونت علیه اسماعیلیههای افغانستان از دیر باز به گونهی گسترده از سوی زمامداران و از سوی سایر شهروندان اعمال و پیگیری شده است. همراهی و همسویی با فرهنگ و تعصب در کشور ما یکی از جدیترین و خطرناکترین پدیده علیه اقلیتهای قومی و مذهبی به شمار میرود و چه بسی جدا کردن تعصب از رفتار شهروندان اگر امر ناممکن نباشد دست کم مشکل و زمانبر است.
یکی از صدها مورد تبعیض و خشونت علیه اسماعیلیه، گنجاندن عناوین نفرتانگیز در مضامین درسی در مدارس دینی و دانشگاههای افغانستان است. به گونه نمونه درحال حاضر در دانشگاههای افغانستان در مضمون ثقافت اسلامی (در بخش ادیان و مذاهب) موضوعی تحت عنوان مذاهب و فرقههای باطل و شبهادیان درج گردیده و در آنجا از مذهب اسماعیلیه همچون یک فرقهی باطل یادآوری شده است. چنین قضاوتهای نادرست، غیرمنطقی، غیراخلاقی و در تضاد با روحیه همدیگرپذیری، برابری و وحدت ملی است. از طرفی چنین پنداشتها و قضاوتهای غیرمنطقی علیه مذاهب موجود کشور به عصبیتهای مذهبی دامن زده، خشونت و افراطیت را ترویج کرده و نیز باعث رنج و عذاب روحی پیروان مذاهب شده و چه بسا خشونتهای لفظی، فزیکی و روانی علیه پیروان مذاهب به ویژه پیروان مذهب اسماعیلیه را در قبال خواهد داشت.
اسماعیلیه ها در ابتدا در واکنش به ظلم و ستم عباسیها و نیز انواع خرافاتی که دامنگیر جامعهی اسلامی آن زمان بود، در قرن سوم هجری قمری ظهور نمود. اصلاحطلبی، تجددخواهی، عقلگرایی و نگرش فلسفی به موضوعات از اصول و کار شیوهی این مذهب به شمار میرود. دانشمندان این کیش در درازای تاریخ حیات این مذهب همواره پیروان سایر آیینها و مذاهب را به بحث، جدل و مناظره عقلی و نقلی پیرامون مسایل فقهی و شرعی دعوت کردهاند. شالودهی فکری این مذهب از عقلگرایی و استغنای فلسفی و کلامی ارزنده برخوردار بوده و تبلیغات و شایعهپراگنی دربارهی این مذهب یک امر بیاساس است. رویکرد خردورزانه، قرائتهای روشنگرایانه، الوهیت و فلسفه یکلامی این مذهب باعث گردیده تا به پیروان سایر کیشها احترام بگذارد.
یکی از افرادی که در مورد مذهب اسماعیلیه تحقیقات درخور توجهی انجام داده فرهاد دفتری استکه خوانندگان میتوانند با مراجعه به کتب و مقالات او معلومات شان را در باب این مذهب تکمیل نموده و اطلاعات دقیق حاصل کرده و از شایعات ناصواب خود را برهانند.
استغنای فکری این مذهب باعث شد تا در مدت کوتاهی هواخواهان و پیروان زیادی در جهان اسلام پیدا نماید. دو دسته از افراد بیشتر گرایش و تمایل به فرقهی مذهبی اسماعیلیه داشته و دارند: گروه اول طبقه تهی دست و فقیر جامعه بوده که از ظلم، بیعدالتی و محرومیت شان به سطوح آمده و در دامن این مذهب غلتیده است؛ و گروه دومی افراد نخبه و نواندیشان دینی استکه به دلیل عقلگرایی و رویکرد روشنگرانه این مذهب علاقهمند این مذهب گردیده است. اسماعیلیه از متجددترین مذهب در میان فرقههای اسلامی است و قوانین و مقررات این مذهب دینامیک و پویا است.
اسماعیلیان امروز خود را با دنیایی مدرن وفق دادهاند، به گونه نمونه شهزاده کریم آقا خان امام چهل و نهم این فرقه در یکی از بیاناتش چنین فرموده است: «… روی کردن به شرق و غرب نشانهی تقوا نیست، جهاد واقعی برای مسلمانان آمیزش کامل و صلحآمیز با زندگی دنیوی استکه با عبور از آن به جست و جوی خداوند بپردازند و این زمانی معنادار خواهد بود که همراه با تلاش برای نیکی کردن به دیگران باشند و این همان وجدان اجتماعی اسلام است و معنویت از طریق کنش اجتماعی استکه بروز میکند.».توجه به حقوق زنان، کثرتگرایی، سکولاریزم، اخلاق جهانی، توسعه اجتماعی و اقتصادی از مظاهر و اولویتهای این مذهب میباشند.
نفوس اسماعیلیه در جهان بیشتر از ۲۵ میلیون نفر تخمین زده شده که در هند، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ایران، سوریه، یمن و آفریقا زیست دارند. برخلاف سایر کشورها که اسماعیلیه ها در آن نسبتا در انجام مناسک و مراسم مذهبی شان آزادی نسبی دارند، در افغانستان پیروان این مذهب با انواع محدودیتها و تهدیدات بالقوه روبهرو ستند. اسماعیلیه ها که بیشتر بر اساس هویت مذهبی شان شناخته میشوند، به دلیل عصبیتهای مذهبی و ناملایمات و نارواداریهای فرهنگی و اجتماعی مجبور به کتمان عقاید شان شده و از روی اجبار خود را در محضر عام حنفی یا جعفری معرفی مینمایند تا مبادا مورد گزند، تبعیض و خشونت قرار گیرند.
اسماعیلیه های افغانستان در بیشتر از چهارده ولایت کشور زیست مینمایند که بیشتر تجمع و تمرکز شان در ولایات بدخشان (ولسوالیهای پامیری مانند شغنان، روشان، اشکاشم، واخان و دروازها)، بغلان (دوشی، تاله وبرفک و دره کیان)، سمنگان (روی دوآب و دره صوف)، بامیان (دره شکاری، شنگران و شیبر)، میدان وردک (سیاه سنگ و بهسود)، پروان (سرخ پارسا، درهی ترکمن و شیخ علی)، کابل، زابل، قندهار، ننگرهار و نورستان میباشند. هر چند در افغانستان سرشماری دقیق و علمی صورت نگرفته است، اما بر اساس برخی از دادهها و محاسبات نفوس اسماعیلیه ها فراتر از دو میلیون است و اضافهتر از ۳ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند.
ناصر خسرو قبادیانی در ترویج و تکثیر مذهب اسماعیلیه در افغانستان نقشی مهم داشته استکه میان پیروان این مذهب از جایگاه قابل قدری برخوردار بوده و به مثابه حجت خراسان از این شخصیت تجلیل و تکریم صورت میگیرد. در اخیر این سطور را با این امید به پایان میرسانم که ابنای بشر در جهان و بهخصوص در افغانستان به چنان درک و ظرفیتی برسند که فارغ از اینکه چه اعتقادی دارند، در یک صلح پایهدار، زیست باهمی، رواداری و اعتقاد به تکثرگرایی زیست نمایند و از همه مهمتر اقلیتها از گزند اکثریتها در امان باشند و در مراودات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مدنی و حقوق بشری و شهروندی از کسانیکه از نظر نفوس اکثریت مذهبی را دارند، تفاوت نداشته باشند.
بیشتر بخوانید: