نویسنده: مریم میرزایی
در برخی کشورهای اسلامی آنگونه که باید جایگاه زن مدنظر گرفته شود، نشده است. در افغانستان نیز زنان ستمهای فراوانی را تحمل کرده و از جایگاه اصلی و حقوقی خود محروم بودهاند. این رفتارها حاصل دیدگاههای سنتی با توجیه دینی بر زنان افغانستان است که در عرصههای مختلف زندگی آنان تاثیر داشته است. از واقعیتهای حاکم در افغانستان میتوان نگاههای کمبینانه نسبت به جایگاه زن و عدم صلاحیت حضور زنان در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتا فرهنگی را بیان کرد. با روی کارآمدن گروه طالبان در افغانستان، همانگونه که تعدادی از اقوام و گروههای مذهبی از جایگاهشان محروماند، زنان نیز نادیده گرفته شده و نگاه کمبینانه نسبت به آنان هر روز با شدت اعمال میشود. زنان در طول تاریخ، از خشونتهای خانوادگی تا حذف جایگاه اجتماعیشان در رنج و نگرانی بودهاند. تلاشهای زنان در بیستسال گذشته، با رویکارآمدن طالبان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ یکشبه به فنار رفت، گروه طالبان در این دوسال برای زنان فقط فرمان صادرکردند و محدودیت وضع کردند. طالبان تطبیق فرمان رهبری این گروه بر زنان را تطبیق درست اسلام میدانند. با اینحال، این دوسال از زندگی زنان در افغانستان با چه چالشهایی روبهرو بوده است، آیا طالبان جای پا برای زنان در جامعه خواهند گذاشت یا خیر؟ با توجه به این پرسش فرض نگارنده بر این است که چالشهای فراراه زندگی زنان تحت حاکمیت طالبان هر روز رنگ و بوی تازهای را به خود میگیرد و نهتنها که به مشکلات زنان در این دوسال رسیدگی نشده، برعکس برای آنان قیودات چشمگیری نیز وضع شده است.
چالشها و آسیبهای ناشی از آن بر زنان در افغانستان
زن به عنوان انسان و رکن اصلی جامعهی بشری که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل داده و جامعه همچنان بر وجود زن نیاز مبرم و اساسی دارد، اما این ارزشها در طول تاریخ یکی پی دیگری متزلزل شده و در خیلی موارد نادیده گرفته شده است. سال ۲۰۰۱ با ورود طالبان به کابل مردم وحشتزده شده بودند و از آنجاییکه طالبان با حضور زنان غیر از منزل، سرسختانه مخالف بودند، توانستند زندگی زنان در افغانستان بیست قبل را تنگتر کنند. آنزمان بیشتر زنان از حق و حقوقشان آگاهی نداشتند و اندکی از آنان با سواد بودند، ولی چون جامعه بیشتر رنگ و بوی مردانه داشت، زنان نمیتوانستند صدا بلند کنند و بیشترشان به وضعیت اسیرانهی شان قناعت کرده بودند.
اما طالبان دوباره آمدند و کلبههای دستساختهی زنان در طول بیستسال را ضرب در صفر کردند. زنان دوباره خانهنشین شدند، اما زنان امروز با زنان بیستسال قبل خیلی تفاوت دارد؛ زیرا اینها درس شجاعت آموختند، تحصیل کردند، تجارتهای بزرگ ملی و جهانی را مدیریت کردند، نقشههای خیلی از آبادیهای کشور را طرحریزی کردند، خواندند و نوشتند و از همه مهمتر از تمام ارزشهای خود شجاعانه پاسداری کردند و دوشادوش مردان از سنگرهای نبرد تا حفظ روابط دیپلماتیک بین کشورها حضور داشتند که این فرصتها از زنان گرفته شد و اعترضات آنان در دفاع از حقوقشان سرکوب شد.
دروازههای مکتبها را مسدود کردند و یکبار دیگر زمنیه برای ستمهای طالبان بر زنان آغاز شد. تمام این نابسامانیها در وجود تبعیض و بیعدالتی در اجتماع بین زن و مرد بهوجود میآید. تبغیض جنسیتی و بیعدالتی در جامعهی افغانستان امر عادی است که این امر زندگی زنان در افغانستان را زیر شعاع قرار داده است.
با اینحال، طالبان با یک رویکرد جدید وارد میدان شدهاند. بیستسال قبل، طالبان داد از اسلام و شریعت میزدند گویا جنت یا دوزخرفتن بشر در گرو زنان باشد. اما اینبار طالبان زنان را گروگان گرفتهاند تا از سوی جهان به رسمیت شناخته شوند. دوسال از رویکارآمدن این گروه در افغانستان میگذرد، اما طالبان زنان را از اساسیترین و ابتداییترین حقوقشان که همانا حق آموزش است محروم کردهاند. از یکسو کشورهای غربی تمایل به بهرسمیتشناختن طالبان نشان نمیدهند ولی با اجرای بعضی توافقات که آموزش زنان نیز جز آن است، با طالبان توافق خواهند کرد؛ اینکه در این میان چه رمز و رازهای دیگر پشت پرده است، زیاد آشکار نیست. این چالشها برای زنان در افغانستان هر روز بیشتر میشود که منجر به فقر شده و بسیاری از خانوادهها از این وضعیت رنج میبرند. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند بر تمام جامعهی افغانستان تاثیرات منفی بیشتری خواهد گذاشت.
راههای برونرفت از وضعیت جاری
- تطبیق منطقی دیدگاه اسلام در بارهی زن و حقوق آن در جامعه، همانگونه که یکی از عوامل سلب حقوق زنان در افغانستان، درک افراطگرایانه از شریعت و تطبیق آن بر جامعه و هدف قراردادن زنان است. بنابراین، از راهکار اساسی برونرفت از چالشهای صد راه زنان در افغانستان تبیین درست دیدگاه اسلام نسبت به جایگاه حقوق زن و نیز تصحیح برداشتهای دینی حاکم بر جامعه است. زیرا اگر باورهای جامعه آمیخته با کجبینی باشد، امکان دستیابی زنان به حقوق واقعیشان میسر نخواهد شد و از سوی دیگر، زمینه را برای بیگانگان جهت تبلیغ اندیشهی فیمینسم مهیا خواهد ساخت. از این لحاظ دیدگاه اسلام باید در مورد حقوق زنان بهگونهی واقعی و درستاش تطبیق شود.
- درک نیاز از حضور زنان در تمام ابعاد جامعه، از آنجاییکه زنان نقش و سهم منحصر به خودشان را در جامعه دارند. حضور و عدم حضور آنان در جامعه بسیار واضح درک و احساس میشود، پس جامعهای که در آن زنان همردیف با مردان با درنظرداشت حقوق معینشان سهم داشته باشند، بدون شک راه طولانی ترقی افغانستان بسیار کوتاهتر و منطقیتر خواهد شد.
نتیجه گیری
زنان در نهاد خانواده و جامعه نقش ویژهای دارند. از اینرو، احترام و مراعاتکردن این حقوق برای رعایت حقوق انسانی و بشری در هر جامعهای لازم و ضروری است و آنچه که عامل نادیدهگرفتهشدن جایگاه زنان در افغانستان شده است، بعضی نگرشهای افراطگرایانه هستند که برخاسته از دیدگاههای سنتی-دینی و سیاسی میباشد. با اینحال، پس از رویکارآمدن نظام جدید در افغانستان و قوانینی که در پی آن بر زنان اعمال شده، این نگرشها را حمایت میکند که ادامهی این وضعیت باعث فاجعهی بزرگ بشری در افغانستان خواهد شد.