نویسنده: سینا راشدی
با ظهور مجدد گروه طالبان، دموکراسی نوپا در افغانستان فروپاشید. نظام اداری و سیاسی دچار تحول شد. دستآوردهای دودهه از میان رفت. بازیگران سیاسی متواری شدند. سرانجام توپ در میدان طالبان قرار گرفت. سیاستمداران حاشیهای بر سریر قدرت تکیه زدند. فرش سرخ برحسب میل سران این جریان تندرو، هموار شد. استبداد دینی-قومی، بار دیگر به سراغ افغانستان آمد. از اعمال استبداد متذکره دوسال میگذرد. در این سالها، شهروندان این کشور به ستوه آمدند، اما ناگزیراند. مواجهه در برابر گروه حاکم، مستلزم راهکارهای سازنده است. با رویکردهای سطحی علیه این گروه، آب از آب تکان نخواهد خورد.
یکی از مدلهای کارساز جهت مبارزه علیه طالبان، ایتلافسازی است. با این تکنیک، زمینهی به چالشکشی آنان فراهم خواهد شد. در coalition یا ایتلاف، گروهبندی بازیگران سیاسی در پی احساس خطر مشترک صورت میگیرد. بازیگران با درک شرایط و نگرانیها، مکلف میشوند علیه دشمن مشترک مبارزه کنند. جریانهای سیاسی خرد یا بزرگ، هدفهای مختلف دارند. اتحاد مشترک و همسویی آنان، زمینهساز کامگاری آنان خواهد شد. در جهان پرآشوب امروز، ما گواه ایتلافهای زیاد استیم. ایتلافها در سطوح مختلف چون ملی، منطقهای و بینالمللی شکل میگیرند. در ایتلافها، دستگاههای سیاسی با نگاههای متنوع، در یک مسیر به نبرد میروند تا به مقصد نهایی دستیابند. ایتلاف انگیس و آمریکا با روسیه علیه هتلر، ایتلاف مجمع روحانیون مبارز با حزب کارگزاران سازندگی در ایران و حکومت ایتلافی اسرایل، نمونههای بارز ایتلافها در تاریخ است.
افغانستان با کثرت قومی و تنوع بازیگران سیاسی مواجه است. در میان سیاسیون این کشور، عقاید مختلف وجود دارد. سیاستگران متواریشده، پایگاهی مردمی و از امکانات فراوان برخورداراند. تاجیکها، هزارهها و اوزبیکها اقوام حاشیهای در نظام طالبان پنداشته میشوند. استاد عطامحمد نور، ژنرال دوستم، استاد محقق، صلاحالدین ربانی، امیر اسماعیل خان، امرالله صالح، احمد مسعود، دکتر لطیف پدرام و شماری از افراد دیگر، بازیگران غیرپشتون استند. با ورود طالبان، فضای فعالیت سیاسی برای آنان مسدود شد. هرکدام از این افراد، آواره شدند. با وجود اینکه تلاشهای مستمر میکنند تا یک دولت فراگیر در افغانستان شکل بگیرد، اما فاقد نتیجه است.
موقف زلمی خلیلزاد در پیوند به سیاسیون افغانستان، به نحوی تحقیر پنداشته میشود. خلیلزاد آنان را دعوت به زندگی در زیر سقف نظام طالبانی کرد. طالبان هم یکسره اعلامیه صادر میکنند و از عدم توجه به جذب رهبران سیاسی حکومت پیشین، یادآور میشوند. کشورهای دخیل در قضایای افغانستان هم تمایل چندان به حمایت از آنان را ندارند. با اینحال، رهبران پیشین به جز خلق همسویی و تنیدن یک حلقهی محکم، راه دیگر ندارند. با آنکه نشستهای پیهم در ترکیه و ایران، امارات و سویس برگزار کردند، اما هنوز نتایج قابل ملموس در پی نداشته است.
طالب دشمن متعهد فعالان سیاسیی غیرپشتون قلمداد میشود. خط طالب صریح و قاطع است. از دور اول امارت تا دور دوم، سازوکارهای این جنبش قومی پنهان نیست. رک و راست به دنبال هژمونی قومی استند. این مسیر را با شعار جهاد پیگیری میکنند. تداوم این تندوران، به ساختارهای فرهنگی و بنگاههای اقتصادی تمام اقوام غیرپشتون آسیب میزند. واقعبینانه نگاه کنیم، پشتونها متعهدتر از سایر ملیتهای افغانستان استند. چپی، راستی و دموکرات ندارند. همهشان یکدید واحد نسبت به قومیتشان دارند. همه با هم در یکمسیر میجنگند و قربانی میدهند. در اینجا میکانیسم بازیگری شهروندان غیرپشتون، منطقی نیست. با وجود آگاهی از استراتژی طالبان، هنوز برای ایجاد یک ایتلاف پایدار ضدطالبان تلاش نمیکنند. با آنکه میدانند، طالب تنها دشمن تاجیک یا هزاره نیست یا هم بدبین اوزبیک نیست؛ طالب به دنبال حذف جمعی است. این مدل بیشترین قربانی را بر غیرپشتونها وارد کرد، اما کسی درس نگرفت.
فعالان سیاسی افغانستان در یک حلقهی گسترده حضور یابند. در زمینهی فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و نظامی نقشهریزی کنند. هر واحد را به افراد متخصص و متعهدتر بسپارند. اختلافات گذشته را کنار بگذارند. هستههای عملیاتی را در سطوح سخت و نرم فعال بسازند. لابیهای کارآزموده را ماموریت دهند تا حمایت بین المللی شوند. تقویت اعتماد میان طرفین ایتلاف را جزو ماموریتشان حساب کنند. پس از شناسایی، آغوش این حلقهی ضدطالبانی را باز بگذارند. اهداف مبارزه باید صریح در میان گذاشته شود. از اینکه ایتلاف با اتحاد استراتژیک فرق میکند، زمینهسازی کنند تا ایتلاف از هم نپاشد. شرط شکلگیر و دوام این دسته را، رسیدن به پیروزی تعیین کنند. به امتیازهای موقتی و اغفالگریها تن ندهند. اقدامات یکجانبه و تکروانه در میان نباشد. با این روش، هر جریان و سیاستگر، نیروی فشار در تقابل با طالبان قرار خواهند گرفت. سود حاصل از این بازی در تبانی با جدیت و استمرار، تحقق اهداف و رسیدن به آنان خواهند بود.
مسالهی اصلی این است که صاحبان اصلی این وطن آواره اند. قدرت و سرزمین در انحصار یک گروه قرار دارد. در موجودیت این گروه، سیاستمداران غیرپشتون کارایی ندارند. با آنکه از مزیتهای همگرایی میان همدیگرشان میدانند، اما برای تقویت این قابلیت برنامه ندارند. با گذر هر روز، پیرتر میشوند. ترتیبات همیارانه بزرگان غیرپشتون فرصتهای تداوم و استحکام گروه طالبان را متزلزل خواهد ساخت. تاجیکها، هزارهها و اوزبیکها باید بدانند که ایتلاف از پدیدههای رایج در جهان سیاست است. این اقوام باید بعد سازش در مقابل بعد ستیزه در زندگی سیاسی را تشخیص دهند. طالب نماد دیکتاتوری و بازی یکنفره است. در حالیکه رهبران سیاسی غیرپشتون بازیچندنفره خواهند کرد، مگر اینکه بخواهند. شکاف سیاسی میان خودشان را بردارند و خطمش سازشپذیر را گزینش کنند. جامعه، یکدست و عاری از تنوع خواهد شد. در شرایط موجود و خصلت فاشیستی در افغانستان، تصمیم روی میز یک قوم قرار دارد. در چنین وضعیت، ضرورت مبرم است تا یک ایتلاف ضدطالبانی شکل بگیرد. این ایتلاف امارت قومی گروه طالبان را به بنبست و تا سرحد نابودی میکشاند. تداوم گسست میان چهرههای بانفوذ گروه طالبان، تهداب زندگی طالبان را محکمتر خواهد ساخت.