نویسنده: دکتر ارسلان مبارز
درآمد
حادثهی ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، از زمرهی رویدادهای تاریخی و مهم در سطح بینالمللی قلمداد میشود. از اثر این حادثه ساختمانهای تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان پنتاگون در واشنگتن بهگونهی غیرقابل تصور هدف حملات انتحاری قرارگرفت. متعاقب آن، ایالات متحده آمریکا با شعار مبارزه علیه تروریسم و هراسافگنان از جمله القاعده در افغانستان حمله نمود. البته حضور آمریکا در کشور در سطح جهانی با همآهنگی سازمان ملل متحد و همپیمانانش و در سطح داخلی در مشوره با حلقات ضدطالب؛ نمایندگان چهارگروه، نمایندگان ایتلاف شمال، گروه پیشاور به زعامت پیر سیداحمد گیلانی، گروه قبرس به رهبری همایون جریر و هیئتی به نمایندگی از هواداران ظاهرشاه پادشاه سابق افغانستان که به جریان رم، معروف بود انجام شد. آن زمان حاکمیت افغانستان به دست گروه طالبان بود. تقاضای مکرر آمریکا مبنی برتسلیمدهی اسامه بن لادن رهبر سابق القاعده و برونراندن گروه مذکور بهعنوان عوامل حملات یازدهم سپتامبر در برجهای شمالی و جنوبی مرکزتجارت جهانی در نیویورک و مقر پنتاگون در واشنگتن دیسی با سماجت و مقاومت طالبان مواجه گردید. آمریکا براساس اصل «جنگ پیشگیرانه» اقدامات نظامی را در دستور کار قرار داد. چنانچه در شروع این مقدمه تذکرداده شد، آمریکا با سردادن شعار مبارزه علیه تروریسم و هراسافگنی وارد افغانستان گردید. سوالی که مطرح میشود این است که بعد از ۲۰ سال حضور قوی سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی آمریکا و جامعهی جهانی در افغانستان که در ۲۰۲۱ خاتمه یافت، چرا وضعیت افغانستان وخیمتر از گذشته مامن امن گروههای تروریستی است؟ چه عواملی باعث چنین وضعیت شد؟ در این نبشته بهگونهی مشخص تاثیر نقش مذاکرات آمریکا با طالبان و نظام ریاستی متمرکز را در تسریع روند سقوط ناگهانی و برقآسای نظام جمهوریت و تحکیم وضعیت نگرانکنندهی کنونی به بررسی میگیریم.
۱. مذاکره با طالبان، اشتباه آمریکا
اساسا، مذاکرهی آمریکا به مثابهی بزرگترین قدرت برتر کنونی که مدعی رهبری جهان میباشد، با یک گروه هراسافگن و جنگجو کسرشان و ملالآور بهنطر میرسید. بههرحال، هیئتی از آمریکا به رهبری زلمی خلیلزاد با نمایندگان طالبان به رهبری ملا برادر حدود هجده ماه در دوحهی قطر پیرامون چگونگی تامین صلح و ثبات در افغانستان و ختم طولانیترین جنگ هردو طرف مباحثه و مذاکره کردند. در این مدت یازده بار زلمی خلیلزاد به نمایندگی آمریکا با هیئت سیاسی طالبان بهگونهی جدی گفتوگو و تصمیمگیری کرد. رهایی۵۰۰۰ زندانی طالب یکی از تصامیمی هولناک این مذاکره قلمداد میشود. نفس مذاکرهی آمریکا با گروه ارتجاعی طالبان پایههای نظام جمهوری را نیز تضعیف نمود و بالای روحیهی سربازان و مدافعان افغانستان تاثیر منفی گذاشت. مذاکرهی آمریکا به عنوان قدرت اول دنیا با جنگجویان طالبان از منظر مردم افغانستان، نخبگان و افکار عامه آمریکا و در سطح جهانی انتقادات شدید را متوجه ادارهی رییسجمهور بایدن نمود. بدون تردید، تبدیلشدن افغانستان به مامن امن گروههای هراسافگن و تروریستی، برایند صریح این مذاکره میباشد. چشمانداز آینده افغانستان بهمراتب بغرنجتر از امروز بهنظر میرسد. حضور گستردهی گروههای تروریستی در افغانستان، منافع جامعهی جهانی، کشورهای همسایه و مردم افغانستان را بیشتر از پیش مورد تهدید و خطر مواجه خواهد نمود.
۲. نظام ریاستی متمرکز
مقولهی معروفی در سیاست وجود دارد که میگوید: «تمرکزقدرت فسادآور است.» نظام ریاستی متمرکز که در نشست بن آلمان در ۲۰۰۱ به عنوان الگوی مناسب حکومتداری در افغانستان برگزیده شد. در دودهه دوران جمهوریت چالشهایی فراوان را متوجه مردم افغانستان، بهویژه نخبگان سیاسی ساخت و باعث گردید که پروسههای دموکراتیک و مدنی شدیدا مورد تعرض و تعدی قرار بگیرد. همواره رییسان جمهور افغانستان از تمرکز قدرت و صلاحیتهای فراوانی که قانون اساسی در اختیار فرد اول مملکت قرارداده بود، استفادهی سوء نمودند. در دوران حامدکرزی رییسجمهور سابق، مسالهی تمرکز قدرت در ارگ ریاست جمهوری که در قانون اساسی تسجیل یافته بود، بهعنوان یک دردسر و چالش احساس میشد و گاهی تبارز مییافت. اما در دوران اشرفغنی احمدزی رییس جمهور فراری افغانستان، این مساله منجر به خلق چالش بزرگی گردیده بود. عملا، ماهیت تفکیک قوا را بیاثر و اصالت یک نظام دموکراتیک و مردم سالار را زیر پرسش برده بود. بدتر آنکه، اشرفغنی احمدزی رییس جمهور فراری افغانستان از این فرصت به نفع قومی و تباری سوءاستفاده کرد. غنی فراری با استفاده از ساختار موجود زمان جمهوریت به حدی قدرت را متمرکز نموده بود که به راحتی توانست کشور به گروه طالبان واگذار کند. بنابراین، مسالهی تمرکز قدرت یکی از فکتورهای اثرگذار در راستای سقوط و دگرگونی بزرگ پنداشته میشود که افغانستان را به جغرافیای تهدید و خطر برای همگان مبدل نموده است.
نتیجه
مطابق اطلاعاتی که وجود دارد، حدود بیست گروه تروریستی در افغانستان زیرسایه طالبان حضور و فعالیت دارند. به تازگی شورای امنیت سازمان ملل متحد، نشستی را با هدف ارزیابی تهدیدات داعش در جهان از جمله افغانستان، روز جمعه، ۳ شهریور/سنبله ۱۴۰۲ برگزار نمود. شاخهی خراسان داعش در افغانستان که از سوی کشورهای عضو بهعنوان جدیترین تهدید تروریستی در افغانستان و منطقه ارزیابی شده است؛ یکی از موضوعات مهم مورد بحث در نشست مذکور بود. درخور توجه است که بارها نگرانیهایی از سوی همسایگان در پیوند به حضور و فعالیت گروههای هراسافگن و تروریستی مطرح گردیده است. تاحدی این مساله جدی است که پاکستان اقدامات را برای سرکوب تحریک طالبان پاکستان یا «تیتیپی» در داخل خاک افغانستان انجام داد. باوجود اینکه گروه طالبان تعهداتی را برای آمریکا سپرده است، منافع آمریکا و متحدین آن از جانب افغانستان تهدید نخواهد شد، اما باور کردن بالای وعدههای یک گروه تندرو و افراطی، معقول و منطقی بهنظر نمیرسد. قدر مسلم این است که افغانستان به مامن امن گروههای تروریستی مبدل گردیده است. انتظار میرود سازمان ملل متحد صرف با برگزاری نشست و گفتوگو در مورد تهدیدهای برخاسته از افغانستان اکتفاء نکند، بل راههای عملی برای سرکوب و اضمحلال گروههای تروریستی را نیز در دستور کار قرار دهد.