خبرگزاری راسک: رهبران و مردم افغانستانی زمانی میتوانند کشور را از اسارت سربازان نیابتی پاکستان، آزاد سازند که از کارنامه، زندگی عملی و افکار ابرمرد آزادیخواه، احمد شاه مسعود قهرمان ملی افغانستان درس گرفته و آن را در امر مبارزه، ایستادگی و مقاومت برای آزادی افغانستان بهکارگیرند.
بیست و دو سال پس از شهادت احمدشاه مسعود، رزمندهی نامدار قرن بیستم، هم داغ جانسوز نبود این قهرمان در دل مردم افغانستانی باقیست و هم افکار و اندیشههایش جاودان و ماندگار شدهاست.
احمدشاه مسعود ۲۶ سال برای دفاع از ارزشهای اسلام، شکلدهی نظام سیاسی اسلامی مبتنی بر ارادهی مردم، تحقق عدالت، برابری اجتماعی، اتحاد اقوام و رهایی افغانستان از اسارت دست نشاندههای شوروی سابق و ملیشههای پنجاب پاکستانی مبارزه کرد.
قهرمان ملی افغانستان در سال ۱۳۵۴پس از آن به مبارزه و آزاد منشی برخاست که نظام استبدادی داود در کشور مسلط شد و برای بقای حیات سیاسیاش دست به قتلعام نخبهها و روشنفکران افغانستانی زد، پس از جمهوریت داود، قهرمان ملی افغانستان مبارزهاش را بر ضد احزاب سوسیالستی دست نشاندهی شوروی سابق ادامه داد و تا پیروزی مجاهدین به مبارزه و جهاد پرداخت.
با سقوط دولت دموکرات سوسیالیستی حاکم به رهبری نجیبالله از افغانستان، دولت موقت مجاهدین شکل گرفت و صبغتالله مجددی به سمت رییسجمهور معرفی شد.
گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی از نخستین روزهای پیروزی مجاهدین با طرح دولت آنان مخالفت کرد و برخلاف تصمیم سران احزاب جهادی، به بغاوت و جنگ پرداخته و با شلیکهای پیهم راکت از شهرستان چهار آسیاب کابل خواستار تصرف ارگ ریاست جمهوری و تصاحب قدرت شد.
قهرمان ملی افغانستان که در پیروزی حکومت مجاهدین نقش برازنده بازی کرده بود در دولت موقت به عنوان وزیردفاع افغانستان گماشته شد، او تلاش کرد تا گلبدین را به گفتوگو و تفاهم با بقیه احزاب جهادی وادارکند، اما حکمتیار از تصمیمش دربارهی حمله به کابل خبر داد.
در یکی از نوارهای تصویری که گفتوگوی قهرمان ملی افغانستان با گلبدین را نشان میدهد، مسعود به حکمتیار توصیه میکند که از تصمیماش مبنی بر حمله به کابل منصرف شود، اما گلبدین میگوید، این تصمیم قبلا نهایی شده و انجام میشود.
هم زمان با شدتگرفتن حملات گلبدین به شهرکابل و شعله ورساختن جنگهای داخلی، حکومت مجاهدین تضعیف شد و گروه طالبان که در حمایت مستقیم استخبارات پاکستان در سال ۱۳۷۳در استان قندهار ظهور کرده بودند با لشکر بزرگی از پشتونهای جنوبی و ملیشههای پنجابی در سال۱۳۷۵ خودشان را پشت دروازههای کابل رساندند.
قهرمان ملی افغانستان به پنجشیر عقبنشینی کرد و در ماه مهر/میزان ۱۳۷۵، «شورای عالی دفاع از وطن» را با رهبران احزاب ضد گروه طالبان سازماندهی کرد.
گروه طالبان با لشکر بزرگی از جنگجویان پاکستانی و پشونهای جنوبی بیشتر شهرهای شمال افغانستان بهجز درههای پنجشیر، بلخاب، دره صوف و بخشهایی از تخار و بدخشان را تصرف کردند.
قهرمان ملی افغانستان که ماهیت اصلی گروه تروریستی طالبان را درک کرده و ملیشههای پنجابی را عملا در جنگ با افرادش بازداشت کرده بود میگفت: «گروه طالبان نیرویی نیست که بتوان آن را شکست ناپذیر خواند. آنها در حال حاضر از مردم فاصله گرفتهاند. آنها ضعیفتر از گذشتهاند. تنها کمکهای ارایه شده از سوی پاکستان، اسامه بن لادن و دیگر گروههای افراطی است که گروه طالبان را سر پا نگه داشته است. در صورت قطع این کمکها، بقای آنها بیش از حد دشوار خواهد شد. امیدواریم سیاست ایالات متحده، پاکستان را تحت فشار قرار داده و همچنین افغانستان را در برقراری صلح یاری رساند. »
قهرمان ملی افغانستان که رویای افغانستان صلحآمیز و بدور از اسارت ملیشههای پنجابی و بیرونی را در سر داشت، در کنار شکلدهی جبههی منظم و قدرتمند نظامی متشکل از اقوام تاجیک، هزاره، اوزبیک و پشتون بر ضد گروه طالبان، آرزویش وحدت ملی اقوام افغانستانی، آزادی کشور و شکلدهی نظام اسلامی بود، او میگفت: « آرزو دارم، مردم کشور با هر تعلق قومی، مذهبی، زبانی و حزبی، وحدت ملی و اتحاد خود را حفظ کنند و در سایهی آن، با تکیه بر دین مبین اسلام، شاهد پیروزی و اعتلای کشور خود باشند.»
احمدشاه مسعود که خط فکری روشن برای آیندهی افغانستان و هم رزمانش ترسیم کرده بود در سخنرانیهای متعددی تاکید میکرد که «من باشم یا نباشم مقاومت ادامه دارد»، او پندارهایی برای آیندهی کشور، آزادی، رسیدن به صلح و مقاومت، به مبارزان هم فکرش رسم کردهاست.
قهرمان ملی افغانستان که برای کشورش با شجاعت تمام در برابرگروههای دستنشانده و حلقه بگوش مبارزه کرد، رویای افغانستان متحد، مترقی و مردم سالار را آرمانش تعیین کرده بود، او بارها گفته بود:« برای من شمال و جنوب، فارسی و پشتو مطرح نیست، ما میتوانیم در خانهی مشترک خود به هر زبانی با هم حرف بزنیم.»
تلاش برای همدیگر پذیری و متحدساختن اقوام افغانستانی ویژگیهای منحصر به فرد این ابرمرد قرن بیستم بود، او مانند رهبران پس از خودش دنبال تفرقهگرایی و برتریخواهی زبانی و قومی نبود و کوچکترین اشارهای در طول زندگی آزادیخواهیاش به زبان، قوم، مذهب و نژاد نداشتهاست.
قهرمان ملی افغانستان تفرقهاندازی میان مردم افغانستان را حرکت برای تحقق اهداف دشمنان افغانستانی دانسته و میگفت: « دامنزدن به اختلافات قومی بهنام، پشتون، تاجیک، اوزبیک، هزاره، بلوچ و غیره، آبانداختن به آسیاب دشمن است.»
احمدشاه مسعود، ریشههای اصلی جنگ، تفرقهگرایی زبانی، کشتهشدن هزاران افغانستانی و نابودی کشور را وابستهگی افراد و گروها در افغانستان را به پاکستان و سیاستهای ظالمانهی آنکشور بر علیه مردم افغانستانی دانسته و میگفت: «پاکستان برای تطبیق استراتیژی خود در افغانستان، از ظالمانهترین شیوهها استفاده نموده، طوری که تاریخ نظیر آن را کمتر دیده است.»
دیدگاه زیرکانهی این ابرمرد مبارز برای آیندهی کشورش در خصوص پاکستان چنین بود که ۲۲ سال پس از نبود او حال همه پیاپی در حال مبدلشدن به حقیقت استند، قهرمان ملی افغانستان، باور داشت که: « از دیدگاه پاکستان، ایجاد یک حکومت مزدور در افغانستان، از یکسو اهداف اقتصادی آنکشور را بر آورده میسازد، از سوی دیگر از نظر دفاعی در جنگهای بعدی با هندوستان، برایش از اهمیت حیاتی برخوردار است.»
آنچه پس از بیستو دوسال نبود این ابرمرد تاریخ در کشورش جریان دارد، همان ایجاد حکومت مزدور پاکستانی توسط گروه تروریستی طالبان است که هم اقتصاد افغانستان را استعمار کردهاند وهم مردم کشور را در بردگی محض به اسارت گرفتهاند.
قهرمان ملی افغانستان که ۲۶ سال برای آزادزیستن و آزادنگریستن مردم و کشورش مبارزه کرد و جان داد همواره به همرزمانش توصیه میکرد که: «برای من زیستن در زیر چتر بردهگی پستترین نوع زندگی است.»
احمدشاه مسعود، باورداشت که:« برای حیات مادی همه چیز میتوان داشت: آب، نان و مسکن. ولی اگر آزادی ما بر باد رفت، اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد و اگر استقلال ما نابود گشت در آن صورت این زندگی برای ما کوچکترین لذت و ارزشی نخواهد داشت.»
آنچه رویای مسعود قهرمان را پس از شهادتش نگذاشت به حقیقت مبدل گردد، وابستهگی شماری از چهرههای افغانستانی به پاکستان و دامنزدن به برتریخواهیهای قبیلهای و زبانی بود.
احمدشاه مسعود که برای رسیدن به افغانستان آزاد و مردم سالار جانش را فداکرد، پس از شکلگیری نظامهای سیاسی پسا او بر ارادهی مردم کشورش مبنی بر برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خیانت صورت گرفت و در تمامی پنج دور انتخابات ریاست جمهوری تقلب شرمسار از سوی کرزی و احمدزی انجام شد، آنچه قهرمان ملی افغانستان میخواست، شکلدهی نظام سیاسی مبتنی بر خواست واقعی مردم بود نه تقلب و فریب، او نه نظام سیاسی دیکتاتوری مانند گروه طالبان را میپذیرفت و نه هم حکومت تقلبی را مانند کرزی و احمد زی، قهرمان ملی افغانستان برای نظام سیاسی کشورش چنین آرمانی در سرداشت: « انتخابات را یکی از مسایل اساسی برای امروز و فردای افغانستان و کشورم میدانم. نظر شخصی من است که بدون یک انتخابات و بدون آمدن یک نظام دموکراسی در افغانستان، سرنوشت و آیندی کشور به هیچ صورت تعیین نمیشود و فقط با یک نظامی که توسط آرا و ارادهی زن و مرد افغانستان تعیین شود، میتوان یک صلح دوامدار و پایدار را در افغانستان تضمین نمود.»
احمدشاه مسعود مبارزهاش برای آزادی افغانستان را منحصر به رسیدن به قدرت قومی و زبانی انجام نمیداد، او مانند رهبران گروه طالبان آرزوی حذف اقوام دیگر از افغانستان را نداشت و هیچگاهی زبان پشتو و پشتون را تاختو تاز نکرده بود، او دشمن کسانیبود که ریشه در افغانستان داشتند اما برای پاکستان مزدوری میکردند.
قهرمان خردمند افغانستان درک کرده بود که ساختن افغانستان، با انحصار قدرت و راندن اقوام دیگر از سیاست و قدرت ممکن نیست، بر همین اساس خط فکریاش این بود:« طریق خدمت به مردم افغانستان این است که به طرف وحدت ملی برویم، تاریخ هم ثابت کرده که فقط وحدت ملی بوده که از افغانستان در برابر متجاوزین دفاع کردهاست.»
بیستو دوسال پس از شهادت این ابرمرد مبارز، همرزمان آزادیخواه او در یک جنگ نابرابر، با امکانات اندک اما با غرور و رویای رسیدن به آزادی، عدالت و همبستگی مبارزه نموده و در دوسال سلطهی سربازان نیابیتی پاکستان برکشور توانستهاند درکنار مبارزهی نظامی، چهرهی اصلی گروه طالبان را به جهان و مردم افغانستان نشان دهند.