نویسنده: دکتر نورمحمد نورنیا
تعصب از نظر واژهای، «پیوستن» معنا دارد و از نظر اجتماعی، پنداری است که فرد را به دلیل وابستگی به فردی دیگر یا گروهی، وادار به عملی تبعیضآمیز میکند. معنی تبعیض، «دستهـدستهکردن» است. تعصب یک مفهوم میباشد و تبعیض یک کارکرد. عدهای تعصب را از ایننظر «که دوستداشتن و وفاداربودن به فرد یا گروهی از نظر اخلاقی مشکلی ندارد» یک امرِ همیشه ناپسند نمیپندارند. استدلال ایشان این است که تعصب، اگر اساسگذار ظلم نباشد، مذموم نیست؛ اما ایننگاه، عملی نیست، زیرا منافع فرد و جمع در ارتباط باهم قرار دارند. در یک جامعه که متشکل از قومها و دستههای گوناگون است، با چشم عنایت به یک گروه نظرکردن، چشمپوشی از دیگران و بالتبع آن، بانی بیعدالتی است.
یکی از بزرگترین علل مشکلات افغانستان، نگاه متعصبانه و تفرقهی تباری است که سالیان متمادی، این تیغِ بهاستخوانرسیده، دمار از انسان افغانستانی درآورده است. هر روز خونریزی، هر روز بردهگیری، هر روز بستن دهان هموطن و هر روز، غصب زمین و سرپناه انسانهای بیپشتیبان. متاسفانه این پدیدهی کاملاً آشکار، به مسأله بدل نشده و به صورت بنیادی پیرامون آن سخن گفته نشده/نمیشود. اگر شماری از آن رنج برده، فریاد دادخواهانه بلند کردهاند؛ عدهای دیگر سکوت نمودهاند و عامل تعصب، اعتراض را ناشنیده گرفته، بیپاسخ گذاشته است. مثل بسا پدیدههای دیگر، تعصب نیز جای سخن دارد. علیه تعصب چه باید کرد؟
به زبان آوردن
مشکل این است: به جای این که خود تعصب، ناپسند پنداشته شود؛ سخنگفتن از آن، مذموم دانسته شده است. باید هرکسی در هر سطحی و جایگاهی از تعصب سخن بگوید و اعمال متعصبانه را آشکار بسازد. باور غالب این است که روشنساختن رفتاری متعصبانه و تبعیضآمیز، خود فرد را متهم به متعصببودن میکند؛ اما برخلاف این اتهام، برای ازمیانبردن این پدیدهی ناپسند، نباید سکوت کرد. یکی از استراتژیهای تعصبگرایی، همین است که متعصب، مخالف خود را متعصب مینامد تا دیگر کسی از تعصب سخن نگوید و او ماهی دلخواه خود را بگیرد؛ اما سکوت، کمک به تداوم تعصب است. مارتین لوترکینگ گفته بود: ممکن است سخنان دشمنانمان را فراموش کنیم؛ اما سکوت دوستانمان از یاد نمیبریم. بنابراین، هرجایی باید مداخله صورت بگیرد و رفتار متعصبانه برجسته گردد.
پرسیدن
سوالکردن و مسوول قراردادن فردی متعصب، از روشهای موثر علیه تعصب است. پرسیدن سوالات ساده و اکتشافی در برابر اظهارات متعصبانه میتواند ابزار قدرتمندی جهت جلوگیری از تعصب باشد: منظور چیست؟ آیا در این زمینه بیشتر میگویید؟
قدرت پرسش و مسوول قراردادن در جوامعی که انسانهایش پرسشگری را ترویج میدهند، به خوبی قابل مشاهده است. در برابر تصمیمهای حکومتی دهها و صدها هزار نفر گرد میآیند و بدون اعمال خشونتآمیز، فقط میپرسند: «چرا؟» و دولتها هم راهی ندارند جز این که پاسخگو باشند.
بنابراین، نه تنها که از پرسشگری نباید گریخت؛ باید پرسشگری را ترویج داد و از طریق آن حس مسوولیت خلق کرد تا هرکسی مسوول و پاسخگوی عملکرد خودش باشد.
آموزشدادن
سخنگفتن پیرامون تعصب اگر از سیستم آموزشی شروع شود و دانشآموزان با آن آشنا شوند؛ مشکل به صورت ریشهای برطرف میگردد. آموزشدادن و ایجاد حس مسوولیت در دانشآموزان به طوری که هرکدام از آنان، به این درک برسند که «من یگانه کسی هستم که باید این مشکل را دور کنم»، ما را به زودی به مطلوب میرساند. باربارا هیمن استادی بود که از ناحیهی پا، معلولیت داشت. او در صنف درسش، هر از گاهی قصداً پای پلاستیکیاش را درمیآورد. میخواست دانشآموزانش را از نظر تفاوتپذیری بسنجد و اگر نیاز باشد، نظرشان را عوض کند. متاسفانه امروزه به جای این مسایل بنیادی، کتابهای مکاتب ما از معرفی جنگندهها و مواد منفجره و تعصب مذهبی و زبانی و… آکنده است.
تغییر عبارات و از بینبردن حساسیت کلمات، مهم است. تغییر عبارات، تصحیح نامگذاری اقوام و تبارهاست که باید صورت بگیرد. در افغانستان، تخلص منطقهای گذاشتن، زشت پنداشته نمیشود؛ اما در برابر تخلص قومی، حساسیت نشان داده میشود یا آن تخلص به سخره گرفته میشود. از آنچه که ترس وجود دارد، باید سخن گفته شود تا به روشنگری برسیم و به عدالت اجتماعی دست یابیم.
سبقت/همصدایی
برای از بینبردن تعصب، لازم است اولین صدا باشیم. اگر این پژواک، آغاز شده بود؛ میتوانیم همصدایی کنیم. برای اینکه صدای اکثریت، تاثیرگذاری بیشتری دارد. صدای اکثریت، زمزمهی دموکراسی است. از ایننظر نقدی هم بر دموکراسی وارد کردهاند که: در دموکراسی، فقط اکثریت مهم است؛ چیستی حرف اکثریت و مستدلبودن یا تهیبودن آن از استدلال مهم نیست. به هر حال، در بحث ستیز علیه تعصب که حقیقت هم با ماست؛ همصدایی از وظایف است.