نویسنده: مریم میرزایی
درآمد
افغانستان در طول تاریخ، همواره محور توجه کشورها در راه رسیدن به اهدافشان بوده است. بدین لحاظ، گهگاهی کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا شده و گاه به گلوگاه یورش مهاجمان و جهانگشایان مبدل گردیده است. رد پای این ابرقدرتها تا هنوز در افغانستان تازه بوده و در همه گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود. یکی از این ابرقدرتها آمریکا و جنگ ناتمام آن با طالبان بوده که با تسلیمدهی دوبارهی این کشور توسط ایالات متحده به گروه تکفیری طالبان دورهی جدیدی از اختناق، محدودیت و ممنوعیت بر زنان و مردان این سرزمین رقم خورده است و جنگ به امر ناگزیر در چشمانداز آیندهی این کشور رقم خورده است.
اگر به نزدیکترین جنگ در افغانستان نگاهی بیاندازیم، با همان طالبان قبل از سال ۲۰۰۱ با ایدیولوژی قدیمی مقابل میشویم. گروه نظامی که صرفاً در محور خاستگاهشان که همانا جنگ است حرکت نموده و در حال گسترش افراطیت در سرتا سر کشور بوده تا باشد پازلبازی برای پاکستان، گورستان برای زنان و لشکرگاه فرار جوانان از کشور کرده و این کشور را به تنها کشوری در جهان مبدل ساخته که در آن زمان به طور کلی از جامعه حذف گردیده است. این وقایع و پیآمدهای مخرب آن بر زندگی مردم افغانستان قابل انکار نیست. اما طالبان مدعی پایان جنگ در کشور اند. سوال اینجا است که آیا واقعا مردم افغانستان در صلح به سر میبرند؟ آیا در جنگ بدون سرباز مشغول جنگ اند؟ فرض نگارنده بر این است که مردم افغانستان امروز در صلح منفی به سر میبرند، صلحی که مستقیما جنگ نیست ولی مردم از تبعیض، خشونت، محدودیتها، ممنوعیتها، فقر، بیکاری و مهاجرتها شبها به خواب نمیروند.
عوامل جنگ در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان
عوامل متعددی بر وجود جنگ در افغانستان دخیل است، از جمله عوامل فرهنگی در افغانستان است که گروه حاکم برداشتهای اشتباهشان از دین را خود دین میدانند و این برداشتهای برگرفته از افکار خودشان را بر مردم، به خصوص زنان اعمال میکنند که جامعه با این رویکردها موافق نیست و بنابراین، مسحق جزا از سوی طالبان میشوند که خود، جنگ را به وجود میآورد. از سوی هم تعصبات قومی در حاکمیت طالبان به گونهی آشکارا قابل دید است. زیرا از کابینهی طالبان تا ادارات دولتی همه تحتشعاع مجاهدین طالبان قرار دارند که خود تعصبات قومی و نادیدهگرفتن سایر اقوام تحصیلکرده در جامعه است که باعث نقاق و نزاع شده و عاملی برای جنگ یا تهدیدی برای صلح میتواند باشد.
عامل دیگر عوامل سیاسی-اجتماعی است که ریشهی آن حکومت فاسد و نامطلوب میباشد. نمونهی آن، حاکمیت نامطلوب و نامشروع طالبان است که در تقابل با خواستههای مردم قرار دارد. زیرا هیچ فرایندی برای تحقق خواستههای مردم در این حاکمیت وجود ندارد و طالبان از تحقق حقوق بشر طفره میروند و توجهی جدی به منافع مردم این سرزمین ندارند. زیرا حکومت طالبان به رعایتکردن حقوق بشر و توجهکردن به خواستهها و نیازمندیهای عمومی شهروندان خود پاسخگو نیستند که این خود چالش بزرگی برای جنگ یا صلح منفی در افغانستان است.
در میان این عوامل، مهمترین عامل به وجودآورندهی جنگ در افغانستان فقر است که مردم این کشور هر روز بیشتر از قبل با فقر دست و پنجه نرم میکنند و پیآمدهای بسیاری بر زندگی مردم داشته است که یکی از این پیآمدها تهدید صلح است. فقر باعث شکلگیری تروریزم، مهاجرت و جدال بر سر منابع محدود میشود و گروههای تروریستی کشورهای فقیر را پناهگاه و منبع نیروی انسانی خود قرار میدهند که از این طریق به ثروت کلان دست پیدا میکنند و افغانستان در این میان همیشه پلی برای جنگها بوده است؛ چون اقتصاد مردم در این کشور ضعیف است و فقر دامنهی حضور گروههای تروریستی و جنگهای نیابتی را بیشتر میکند که بازهم در این میان بیشتر به مردم صدمه وارد میشود.
مهاجرت هم به عنوان عامل دیگر فقر، غالبا موجب نزاع میگردد. زیرا مهاجرت به سایر کشورها چالشهای زیاد کاری و مسکن را برای مهاجران افغانستان در پی دارد. مثلا مهاجران افغانستانی مقیم ایران همیشه با چالشهای درسی و در سطح اجتماع با برخوردهای ناپسند مواجهاند که این خود نوع خشونت است. زیرا مردم یک سرزمین از کاشانهی خود به دور در سختی و مشقت باید زندگی کنند که اگر نزاع یا صلح مثبت در کشور حاکم باشد چنین اتفاقات برای مردم افغانستان نخواهد افتاد.
نتیجهگیری
هرچند جنگ به طور کامل تمام شده اما گروه داعش هنوز هست. صلح در کشور به دلیل اینکه طالبان دیگر درگیر جنگ نیستند، حکمفرماست. به ویژه در مناطق شهری که از حملات طالبان در رنج بودند و مناطق روستایی که قربانی حملات هوایی و حملات شبانه میشدند. از نظر اقتصادی نمیتواند زیانهای اقتصادی را جبران کند؛ زیرا مردم در زیر سایهی صلح معاش کافی ندارند و یا عدهی زیادی از زنان ومردان بیکاراند و بسیاری از خانوادهها مصارفشان را تامین کرده نمیتوانند. این وضعیت بسیار ناخوشآیند است. به ویژه در آستانهی زمستان که برای شماری معمولا فصل گرسنگی است. طالبان با بدستگرفتن کنترل همهی کشور و حکومت خود جامعهی افغانستان را خیلی عقبتر سوق دادند که به طور ناگهانی منزویتر و از نظر اقتصادی هم شکنندهتر و نادارتر شد.