خبرگزاری راسک: نظامنامهی ناقلین یا استعمار داخلی«استعمارپشتونی» برنامهی سنجیده شدهی قبیلهای که طی آن روند انتقال قبایل پشتون به شمال کشور با الگوگیری از قدرتهای استعماری جهان که در سرزمینهای اشغالی از جمله آمریکای شمالی و جنوبی منجر به از بینرفتن هویت سرخ پوستان بومی شده و اسکندر مقدونی نیز پس از اشغال مناطق وسیع در شرق، بهمنظور حفظ حاکمیتاش با انتقال شهروندان مورد نظرش دست به استعمار داخلی میزد صورت گرفتهاست.
به روایت تاریخ قرن دهم میلادی، افغانها «یا پشتونها» جمعیت کوچکی بودند که در نواحی رشته کوههای سلیمان زندگی میکردند، ساحهی زیست آنان به اثر کثرت جمعیت، به تدریج به مناطق دیگر وسعت یافت.
ظهور افغانها در نقشهی سیاسی منطقه با شروع قرن هجده و با تسخیر فارس توسط قبیلهی غلجایی، متعاقبا ظهور احمدشاه درانی آغاز گردید.
پس از آنکه حکومت تهدابگذاری شدهی احمدشاه، بعد از نیم قرن سلطهی قبیلهای تجزیه شد، حکومتهای محلی مستقل در شمال هندوکش، «بدخشان، قطغن و بلخ» و جنوب آن «کابل، قندهار و هرات» شکل گرفت، بریتانیای وقت با استفاده از فرصت، شاه دستنشاندهی خویش«عبدالرحمان »را از روسیه خواسته و در کابل به عنوان شاهی گماشت که حتا قندهار و هرات نیز زیر سلطهی او نبود و شمال هندوکش همچنان خود مختار بود.
عبدالرحمان که حمایت قاطع بریتانیا را به عنوان شاه دستنشاندهی قبیلهای با خود داشت، تمام حاکمان و قدرتهای محلی را با زور شمشیر بریتانیاییها سرکوب نموده و حاکمیت سراسری در کشور ایجاد کرد و سپس بریتانیا و روسیه دو کشور فرمانده این شاه مستبد قبیلهای، مرزهای کشور را خط کشی نموده و عبدالرحمان را به حیث پادشاه «افغانستان» به رسمیت شناختند، شاه قبیلهای که در امور خارجی حلقه بهگوش بریتانیا و در امور داخلی کشور آزاد بود با استفاده از فرصت پیش آمده، اقوام غیر پشتون را با انواع مختلف شکنجه نموده از کلهی انسانهای غیرپشتون منارها ساخت.
پیش از حاکمیت عبدالرحمان، کشوری به نام افغانستان در تاریخ منطقه و با این مرزها در جغرافیای سیاسی جهان وجود نداشته و تمام حاکمان محلی، حتی در معاهدهها با خارجیها حاکمان مناطق یا استانهای شان نامیده شدهاند، چنانچه بریتانیا با شاه شجاع بهنام، شاه کابل، با کامران بهنام شاه هرات و با دوست محمد نیز بهنام حاکم کابل معاهده امضا کردهاست.
پس از ایجاد کشوری بهنام افغانستان توسط عبدالرحمان و مرز بندیهای بریتانیا، نخستینبار اندیشهی برتری خواهی قومی، زبانی و قبیلهای توسط محمود طرزی در زمان حبیبالله «پسر عبدالرحمان» مطرح گردیده و این طرح فاشیستی او در زمان امانالله (نواسهی عبدالرحمان) با صدور فرمان ننظامنامهی ناقلین بهسمت قطغن جنبهی عملی پوشیده و در زمان نادرشاه، با ایجاد، انجمن ادبی کابل، و ظاهرشاه با ایجاد پشتو تولنه و رسم« ملیسازی زبان پشتو» در رقابت با فرهنگ زبان پارسی و به گونهی بیپیشینه در صدد افغانسازی «پشتونسازی» و پشتوسازی تاریخ، هویت و فرهنگ زبان تمام اقوام بهنام «قوم افغان» و «کشورافغانستان» شده از همین جاست که پته خزانه ساخته میشود، ملالیها ایجاد میشوند، و نامهای مناطق تاریخی کشور به پشتو تغییر داده میشوند.
از سالهای ۱۸۰۰ بدینسو بازیگران اصلی و اساسی در سیاست و حاکمیت این سرزمین، تنها «نوادههای احمدشاه و سرداران افغانِ»، آنان بودند که برای حاکمیت در کابل، قندهار و هرات با یکدیگر جنگیده و برای رسیدن به قدرت دست به دامن استماریون کهن مانند بریتانیا و روسها ا فتادهاند.
در حالیکه سایر اقوام کشور به شمول تاجیکها، هزارهها، اوزبیکها وغیره در رکاب آنها قرار داشته جز موارد محدودی مانند امیرحبیبالله خان کلکانی، استاد برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان ادعای مالکیت، کسب قدرت، زعامت و حاکمیت نکردهاند.
به باور آگاهان سیاسی، تا زمانیکه اقوام اصیل افغاانستانی مانند تاجیکها جرات و شهامت ادعای مالکیت، زعامت و حاکمیت در سرزمین اصلی خود را نداشته؛ در رکاب افغانها«پشتونها» قرار داشته و در سربازی با یکدیگر رقابت کنند رهبران قبیلهای پشتون بر این کشور حاکمیت مطلق نموده و اقوام دیگر کشور را مانند گروه طالبان به اسارت خواهند گرفت.
اسکان پشتونها در ترکستان تا زمان عبدالرحمان شامل نظامیان، مامورین دولتی و تعداد معدود خانوادهها و قبایلی که بهدلایل سیاسی به آن مناطق تبعید میشدند شامل میشد، اما در زمان امارت عبدالرحمان، روند انتقال داوطلبانهی قبایل پشتون به شمال کشور با تعیین مشوقهای مالی آغاز شد، امتیازهاییکه برای قبایل داوطلب به شمال از سوی رهبران قبیلهای در نظر گرفته شده بود، شامل زمین، هزینهی سفر، حیوانات و سه سال معافیت مالیاتی میشد، این روند باعث شد که جمعیت پشتونها در شمال طی سه سال هشت برابر افزایش یابد و از سه هزار و ۵۰۰ خانواده به ۴۰ هزار خانواده رسید که پس از آن عبدالرحمان طی فرمانی برگشت ناقلین از شمال به جنوب را ممنوع اعلام کرد و به پشتونهای جنوبی اجازه نداد تا دوباره به سرزمینهای اصلی شان در جنوب برگردند.
روند انتقال قبایل پشتون بهسوی ترکستان یا شمال افغانستان در دوران سلطنت امانالله با وضع نظامنامهی ناقلین بهسمت قطغن در سال ۱۳۰۱ خورشیدی شکل قانونی به خود گرفت، این نظامنامه که دارای ۱۲ماده است، بهخاطر تسهیل روند انتقال پشتونهای جنوبی به شمال تدوین شده، که مطابق به مواد آن بعضی از نهادها و مسوولین حکومتی درقطغن موظف شده بودند تا زمینهی ورود ناقلین را به شمال مساعد سازند.
در این نظامنامه از پشتونهای جنوبی و مشرقی دعوت شدهاست که برای زندگی در قطغنزمین (نام قدیمی شمال افغانستان) بشتابند و افرادی که به این دعوت پاسخ مثبت دادند، زمینهای حاصلخیز در مناطق کلیدی با معافیتهای مالیاتی اهدا شد.
در مادهی هفتم این نظامنامه آمدهاست: «برای هر فرد ذکور و اناثیه خانوادههای که هفت سال یا بیشتر سن داشته باشند، فی نفر هشت جریب زمین از اراضی که برای ناقلین، مخصوص و معین میشود در نواحی حکومت قطغن داده شود.»
پروسهی پشتونیزهساختن شمال افغانستان برمبنای نظامنامهی ناقلین امانالله در حال حاضر توسط گروه طالبان دوباره احیا شده و این گروه روند انتقال پشتونهای وزیرستانی را به استانهای شمالی پس از نزدیک به صدسال از زمان سلطهی امانالله دوباره آغاز نموده و برمبنای گزارشهای نشر شده تا حال، گروه طالبان چهل هزار پشتون وزیرستانی را به شمال افغانستان انتقال نموده و برای آنان زمین توزیع کردهاند.
اخیرا، سید انورسادات، معاون شورای امنیت ملی در دولت پیشین افغانستان گفتهاست عملکرد گروه طالبان در شمالکشور، ساکنان بومی این منطقه را از احیا و عملیشدن نظامنامهی ناقلین بهسمت قطغن که در سال ۱۳۰۱ از طرف امانالله تصویب شده بود، نگران کردهاست.
آقای سادات گفتهاست، گروه طالبان تصمیم دارند که در مسیر ۲۸۵ کیلومتری کانال قوشتپه و دیگر مناطق شمال افغانستان حدود ۳ میلیون پشتون پاکستانی را اسکان بدهند.