هر رشتهی علمیای اصطلاحات نسبتا ویژه بهخود را دارد که برای پژوهشگر مهم است تا با آن اصطلاحات آشنا شود، در غیر آن نمیتواند شناخت علمیای از آن رشته داشته باشد. یک اصطلاح از یک رشته تا رشتهی دیگر علمی تفاوت میکند.
بهطور مثال اصطلاح «نقد» را در نظر میگیریم. تعریف این اصطلاح در ادبیات، در سیاست و در جامعهشناسی تفاوت میکند. اصطلاح «سازمان» را در نظر بگیرم. این اصطلاح در سیاست و حقوق، تعریف متفاوتی دارد. در حقوق، معنای سازمان یعنی یک شخصیت حقوقی، اما در سیاست به مفهوم یک نهاد سیاسی تعریف میشود. در جامعهشناسی به عنوان واحدهای اجتماعی در نظر گرفته میشود که شامل فرد، خانواده، انجمن، سازمان و دولت میشود. درحالیکه فرد، خانواده و… در حقوق، تعریفی مخصوص بهخود دارد.
تحقیق رشتهی علمیای میانرشتهای است. یعنی با همهی رشتههای علمی در ارتباط است و در توسعه و پیشرفت هر رشتهی علمیای کاربرد دارد. تحقیق مانند هر رشتهی علمیای اصطلاحات علمی خود را دارد که این اصطلاحات به معنای خاص اصطلاحات علم است. منظور از علم در اینجا، یعنی دید علمی داشتن به موضوع و مسایل یا به رشتهها است.
دید علمی چیزی غیر از روش نیست؛ روشهاییکه به ما کمک میکنند در بارهی موضوع و مسایل در هر رشتهای تحقیق کنیم. همان سخن نیچه استکه میگوید: «سرانجام بصیرتها فرا میرسند، اما بصیرتها روشها استند.» بنابراین اگر در جادو و… بصیرت، غیبدانی و… مطرح است، اما در علم غیر از روش هیچ بصیرت دیگری مطرح نیستکه سبب پیشبینی یا پیشگویی در بارهی مساله و موضوعی شود. علم با روشها موضوع و مسایل را نسبتا پیشبینی میکند و راهحلهایی برای وقوع حوادث و رفع مسایل مطرح میکند.
رشتهای بنام فلسفهی علم در روزگار معاصر مطرح استکه دانشمندان نامآوری در این رشته، نظریهپردازیکرده، روشهای علمی و غیر علمی را مطرح میکنند. راسل، کارل پوپر، تامس کوهن و… از این جملهاند. بنابراین برای هر دانشمند و پژوهشگری در هر رشتهای لازم است تا شناختی از دید علمی و روشهای علمی داشته باشد. بیشناخت روشهای علمی، تحقیق در هیچ رشتهای ممکن نیست.
روش تحقیق دید علمی و برخورد علمی را در بارهی مسایل و موضوعها از فلسفهی علم میگیرد. بنابراین اصطلاحات فلسفهی علم در روش تحقیق کاربرد دارد. آشنایی با اصطلاحات علم، تحقیق و روش تحقیق به پژوهشگر این امکان را میبخشد که منطقِ برخورد علمی نسبت به قضایا، مسایل و موضاعات داشته باشد.
از این نظر برای هر فرد تحصیلکردهای در هر رشتهای لازم استکه اصطلاحات علم، تحقیق و روش تحقیق را بداند. دانستن اصطلاحات علمی و روش تحقیق به فرد تحصیلکرده کمک میکند که در هنگام سخنگفتن در بارهی موضوع یا مسالهای یا در هنگام نوشتن موضوعی، ایده و منظورش را به صورت منطقی و مستدل مطرح کند.
درصورتیکه فرد تحصیلکرده با اصطلاحات علمی و روش تحقیق آشنایی نداشته باشد، ایده و منظورش را منطقی، مستدل و تحلیلی مطرح نخواهد توانست؛ پراگنده و حتا با بیان سطحی و مبهم منظورش را مطرح خواهد کرد. بنابه این اهمیت، اصطلاحات علمی و روش تحقیق به معرفی گرفته میشود که دانشجویان با آشنایی این اصطلاحات، دید علمی خود را در بارهی درک و تحلیل موضوع و مسایل تقویت کنند.
نظریه (تیوری): واژهی تیوری ریشهی یونانی دارد. «تیو» به معنای خدا است. معنای واژهی تیوری اندیشیدن در بارهی خداوند و شناخت خداوند میباشد. نظریه (تیوری) در مفهوم امروزیش عبارت از «ملاحظه، بررسی و پژوهش» است.
از نظر اصطلاحی این دو تعریف را میتوان برای نظریه ارایه کرد:
«نظریه دیدگاه عمومیای استکه رابطهی پدیدهها و مفاهیم را توضیح میدهد.»
«نظریه بیان منسجم و نظامیافته مبتنی بر عقل و منطق استکه برای تبیین واقعیت ارایه میشود.»
نظریههای متفاوت برای شناخت جهان وجود دارد که شامل نظریههای دینی، علمی و فلسفی میشوند. نظریههای دینی بر وحی، الهام، شهود و اشراق؛ نظریههای فلسفی بر عقل و منطق؛ نظریههای علمی بر تجربه، مشاهده، اثباتگرایی و ابطالپذیری استوارند. هر کدام این نظریهها بر مبنای نظری خود، از جهان و زندگی معرفت و شناخت ارایه میکنند.
در تحقیق از نظریهی علمی استفاده میشود. نظریهی علمی استوار بر مشاهده، تجربه، اثباتگرایی و ابطالپذیری است. دانشمند میتواند بنابر اعتماد بر حواس و عقل خویش از جهان و زندگی شناخت محدود ارایه کند. در روش تحقیق بیشتر از نظریهی علمی استفاده میشود تا شناخت محدود و نسبتا قابل تجربهای از مسایل و موضوعات ارایه گردد.
در روش تحقیق انتخاب نظریه بسیار مهم است، زیرا اگر روش تحقیق مبنای نظری نداشته باشد و پشتوانهی نظری روش تحقیق معرفی نشود، تحقیق و روش تحقیق فاقد پشتوانهی نظری میشود. بنابراین محقق در فقدان نظریه نمیتواند معرفت جامعی از چگونگی روابط متغیرها، پدیدهها و مفاهیم ارایه کند.
بهطور نمونه اگر موضوع و مسالهای را از نظر حقوقی در قوانین افغانستان مورد ارزیابی و بررسی قرار میدهید، برای این کار داشتن مبنای نظری مهم است. به این معنا که مبنای نظری شما برای این بررسی، کدام نظریهی حقوقی است.
پژوهشگران معمولا در تحقیق مبنای نظری تحقیق را با استفاده از نظریههای موجود در علوم تدوین و معرفی میکنند. در ضمن، پژوهشگران میتوانند برای پژوهش خویش نظریهپردازی و نظریهسازی کنند؛ یعنی پژوهشگر برای تحقیق خویش چارچوب نظری تدوین کند.
تحقیق دارای فرایند علمی (کشف علمی) است. این فرایند در واقع استوار بر یک چارچوب نظری است. مساله، فرضیه، تحلیل منطقی و پاسخ به مساله شامل چارچوب نظری (فرایند علمی) تحقیق میشود. بنابراین پژوهشگر میتواند چارچوب نظری تحقیق را با روش علمی، عقلی، منطقی و مستدل تدوین کند که در تدوین این چارچوب نظری، اجزای چارچوب نظری تحقیق باید آزمونپذیر و قابل سنجش علمی و عقلی باشد.
فرضیه: «فرضیه عبارت از حدس خردمندانهای استکه در چارچوب یک نظریه برای فهم پدیدهها مطرح میشود.» یا «فرضیه پاسخی بر مبنای نظریه یا نظریههای علمی استکه احتمال میدهیم تحقیق برای مساله یا به عنوان راهحل مشکل ارایه کند.»
بنابه این تعریفها میتوان گفت فرضیه پاسخی است به پرسش و مسالهی اصلی تحقیق که پژوهشگر در آغاز تحقیق فرضیهای را بر مبنای نظریهی تحقیق، مطرح میکند. در جریان تحقیق میخواهد درستی یا نادرستی فرضیهی تحقیق را اثبات کند.
بهطور مثال، یک محقق در بارهی فساد اداری در ادارات افغانستان تحقیق میکند. این محقق بر مبنای نظری عقیدهی اسلامی، فرضیهی تحقیقش را این گونه مطرح میکند: «کسانیکه در ادارات افغانستان فساد انجام میدهند، کم عقیده به آموزههای دین اسلام استند.» اما محقق دیگر بر مبنای نظریهی جامعهشناسی فرضیهی تحقیقش را این گونه مطرح میکند: «کارمندان دولت به اندازهی کافی معاش دریافت نمیکنند، این معاش کم سبب فساد در ادرات افغانستان شده است.» یا اینکه «مقامات بلندرتبهی حکومتی فاسد و پولاندوز استند که این پولاندوزی سیستم را فاسد ساخته است.» فرضیههای دیگر نیز میتوانند مطرح شوند.
فرضیه یک ابراز نظر موقت از طرف پژوهشگر برای پاسخ به مسالهی تحقیق است و فرضیه در فرایند تحقیق مورد آزمون قرار میگیرد. بنابراین ممکن رد یا پذیرفته شود. آنچه در فرضیهسازی مهم است، آزمونپذیری فرضیه است. یعنی درستی و نادرستی فرضیه را بتوان مورد سنجش و آزمون قرار داد. فرضیهایکه آزمونپذیر نیست، نمیتواند فرضیه باشد. فرضیهی آزمونپذیر در جملهی خبری ارایه میشود، ساختار علمی، مستدل، منطقی و عقلی دارد.
تعریف: در تعریف باید مفهوم به شکل مثبت (ایجابی) بیان شود. بهطور مثال در تعریف «آب» نگوییم که رنگ ندارد، در جایی ایستاد نمیماند و… چنین توصیفهای تعریف نیست، زیرا باعث افزایش دانش نمیشوند. در تعریف باید از مفهوم و اصطلاحهای روشن، معلوم و بدون ابهام کار گرفته شوند: «تعریف عبارت از استفادهی ترتیب خاص تصورهای معلوم ذهن برای کشف یک تصور مجهول است.» تعریف در روش تحقیق و در مشخصکردن مفاهیم و موضوعها از نظر دستهبندی، کاربردی و مفهومی مهم است.
ارایهی تعریف بیارتباط با پشتوانهی نظری تحقیق نیست، زیرا محقق بر مبنای پشتوانهی نظری تحقیق از موضوع و مفهومی تعریف ارایه میکند. بهطور مثال پشتوانهی نظری یک محقق اگر دینی باشد از زندگی، طوری تعریف ارایه میکند که در تناقض با معرفت دینی نباشد. اما اگر پشتوانهی نظری تحقیق یک محقق زیستشناسی باشد، از زندگی چنان تعریف ارایه میکند که همسو با شناخت علمی زیستشناسی از زندگی باشد.
مفهوم: زبان عرصهی مفاهیم است. زیرا هر واژه نمادی استکه فهمی از چیزی، رویدادی و… ارایه میکند. این فهم مستقل نیست به نوعی به تعدادی از چیزها و رویدادها ارتباط مگیرد. وقتی میگوییم «سنگ» با آنکه سنگ یک واژه با مصداق برونی و قابل ارجاع به یک شی در جهان است، اما مفهومی را نیز تداعی میکند که مفهوم سنگ در زبان فارسی، سخت، پایهدار و ماندگار، بخیل و… است. مفهوم این موارد را با هم ربط میدهد و قابل فهم میسازد.
بنابراین میتوان مفهوم را این گونه تعریف کرد: «مفهوم بیان ذهنی رویدادهای مشاهدهپذیر استکه تعداد زیادی از رویدادها را زیر یک عنوان کلی درمیآورد.» بهطور نمونه «بد» و «خوب» دو مفهوم استند که تعداد زیادی از رویدادها را زیر این دو مفهوم میتوانیم جمع کنیم. البته مفهومها و دستهبندی مفهومها نیز به پشتوانهی نظری ارتباط میگیرند. در تحقیق، محقق بر مبنای نظری تحقیق، مفهومها را تعریف میکند و مشخص میسازد که منظورش از کارگیری یک مفهوم یا مفاهیم چیست.
مساله: در بارهی مساله در فصل نخست، معلومات ارایه شد. اینجا تعریفی از مساله ارایه میشود: «مساله پرسشی استکه بیانکنندهی موانعی بر سر راه فهم یک پدیده یا کاربرد یک ایده باشد.»
تحلیل: تحلیل فرایند کلی چگونگی استفاده از زبان برای ربط دادن اطلاعات و دادههای تحقیق است. بنابراین چگونه استناد دادن به موضوعی، چگونه بحثکردن در بارهی موضوعی، چگونه استدلالکردن در بارهی موضوع و مسالهای و… همه شامل تحلیل میشوند.
تحلیل را این گونه میتوان تعریف کرد: «تحلیل به مجموعهای از فعالیتهای علمی با استفاده از زبان گفته میشود که بر دادههای جمعآوریشده صورت میگیرد تا اطلاعات و دادهها را با هم ربط بدهد و از چگونگی ربطدهی دادهها، استنباط و نتیجهگیریای به دست آید».
تجزیه: تجزیه جداسازی اجزای یک کل استکه بر اساس مناسبتهای محتوایی، شکلی، موضوعی و… صورت گرفته باشد. پس از تجزیهی اجزا بتوان از این اجزا در مناسبت باهم برای استنباط و نتیجهگیری، تحلیل ارایه کرد.
بحث: بحث بخشهای اساسی تحقیق استکه محقق یک موضوع یا مساله را از دیدگاههای متفاوت و مختلف، مورد بحث قرار میدهد و بر مبنای این دیدگاههای مختلف در بارهی موضوع و مسالهای استدلال خود را بنابر پشتوانهی نظری تحقیق ارایه میکند.
ابطال: ابطالپذیری روشی علمی استکه کارل پوپر، فیلسوف علم، مطرح کرده است. در این دیدگاه علمی، نظریههاییکه درستی و نادرستی آنها قابل آزمون نیستند، نمیتوانند شامل نظریههای علمی شوند. بنابراین چنین نظریههایی از عرصهی نظریههای علمی برون استند.
نظریه بر اساس دیدگاه ابطالگرایان مبنای عقلی دارد. نظریههای علمی بر مبنای عقلی و منطقی ساخته میشوند، بعد مورد آزمون قرار میگیرند؛ پس از آزمون، نظریه تایید یا رد میشود. در صورتیکه رد شود، اگر قابل اصلاح بود، نظریه اصلاح میشود، اگر قابل اصلاح نبود، نظریه کنار گذاشته میشود.
اما در دیدگاه اثباتگرایان نظریه چندان دارای اهمیت نیست. زیرا اثباتگرایان مبنای دانستنیهای علمی را نظریههای عقلمحور نه، بلکه عملکردهای قابل مشاهده و تجربهپذیر میدانند.
توصیف: توصیف بیان عارضی و ظاهری و صفات عمومی یک پدیده یا رویداد است. بهطور مثال در تحقیقهای گیاهشناسی بیشتر از توصیف استفاده میشود؛ زیرا تفاوت یک گیاه را با گیاه دیگر بنابر توصیف میتوان ارایه کرد.
توضیح: توضیح عبارت از ارایهی دلیل و مثال برای روشن شدنِ بیانِ منظور یا سادهسازی مطلبی برای فهم بهتر است.
استدلال: استدلال اثبات یک ادعا بر اساس آوردن دلایل منطقی استکه به آن حجت و برهان نیز گفتهاند. در منطق استدلال چنین تعریف شده است: «استدلال عبارت از به کارگیری مرتب تصدیقهای معلوم برای کشف یک تصدیق مجهول است.»
چگونگی ارایهی سخنرانیهای عقلی و علمی و مقالههای عقلی و علمی استوار بر استدلال است. اما در خطابههای مذهبی و… چگونگی ارایهی سخنرانی و مقاله استوار بر اقناع است.
استدلال قابل فهمکردن یک مساله و موضوع با ارایهی دلیل است. اقناع استوار بر تبلیغ استکه در اقناع و تبلیغ از فن بلاغت استفاده میشود. در اقناع مهم این استکه طرف را با فن بلاغت و توجیه قانع بسازیم. بنابراین آنچه را برای اقناع میگوییم از نظر منطقی و استدلال، اعتبار صدق و صحتِ سخن قابل سنجش نیست. زیرا در اقناع اغوا، جذبه و جنون مطرح است. در استدلال اعتبار صدق و صحتِ سخن از نظر چارچوب و اصول منطقی و عقلی قابل سنجش است.
مقایسه: مقایسه بیان شباهتها و تفاوتهای چند حقیقت یا واقعیت برای بررسی و سنجش است.
ارزیابی: ارزیابی بازآزمایی و وارسی دقیق تحقیق و روش تحقیق است به گونهایکه بتوان تصمیم گرفت: آیا چارچوب کلی تحقیق نیاز به تغییر دارد یانه.
متغیر: متغیر به هر چیز یا امری میگویند که بتواند دیگرگون کند یا میل به دیگرگونی داشته باشد. در پژوهش به عوامل، شرایط و ویژگیهاییکه بر پدیدههای مورد مطالعه اثر میگذارند متغیر میگویند. بهطور مثال اگر بگوییم «با افزایش نا امنی، نقض حقوق افراد و دزدی بیشتر میشود.» در این فرضیه «نا امنی» یک متغیر استکه بر بیشتر شدن نقض حقوق افراد و دزدی اثرگذار است.
اطلاعات: اطلاعات به دادهها و مواد گردآوریشدهای میگویند که پس از گردآوری، ارزیابی و بررسی شده باشند و بنابر معناداربودن و اهمیتداشتن برای تحلیل موضوع و مسالهی تحقیق، جدا شده باشند.