نویسنده: سینا راشدی
ضربالمثلها ریشهی عامیانه دارند. در بسترهای زمانی و شرایط ویژه ایجاد شدند. بدون محدودیت زمانی و مکانی، استفاده میشوند. به لحاظ محتوایی، مخالفان و موافقان خودشان را دارند. «حقیقت تلخ است»، یک ضربالمثل معروف است. در جوامع مختلف با زبانهای گونهگون کاربرد دارد. گرچه ماهیت اصلی حقیقت، تلخی و شرینی ندارد. حقیقت، فقط حقیقت است. در اینجا، نحوهای مواجهشدن با حقیقت در میان افراد فرق میکند. اتفاق یک رویداد ممکن است برای کسی تلخ و برای دیگری شیرین باشد. با اینحال، تفسیر ما از حقیقت خیلی مهم است. اگر متعهد به قضاوت عادلانه هستیم، به قول سهراب: «چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.» این نوشته مرور کوتاه به کارزار جهانی جهت حمایت از زلزلهزدگان ترکیه کرده است. سپس به تبعیض ساختارمند و مدیریت ناسالم طالبان در هرات میپردازد.
حمایت جهانی از آسیبدیدگان ترکیه
فاجعهی انسانی ترکیه در ذهن ما ماندگار است. بیشتر از صد کشور به ترکیه کمک کردند. شش میلیارد دالر از سوی شهروندان ترکی جمعآوری شد. صد میلیون دالر با دوازده هواپیمای نجاتبخش، عربستان سعودی کمک کرد. یک شهروند پاکستانی-امریکایی ۳۰ میلیون دالر به ترکیه فرستاد. دولت امارات متحده ۵۰ میلیون با ۹۷ هواپیما مواد اولیه و فاطمه بنت مبارک، مادر رییس امارات بیشتر از ۱۳ میلیون دالر به ترکیه ارسال کردند. قطر ۷۰ میلیون دالر با ۳۰ هواپیما مواد اولیه و شهرونداناش ۴۶ میلیون دالر به ترکهای آسیبدیده تحویل دادند. ویتالیک بوترین موسس شبکه اتریوم ۲۲۷ هزار دالر و تاجران هرات ۵۷ هزار دالر به ترکیه فرستادند. گروههای امداد از کشورهای مختلف بهشمول اسرایل از طریق زمین و هوا، ترکیه را یاری رسانیدند. هزاران واحد مسکونی سیار با تمام نیازمندیهای روز، به آسیبدیدگان ترکی در اسرع وقت رسید. در حالیکه هیچگونه درخواست از طرف ترکیه صورت نگرفته بود. روابط دیپلماتیک فعال با جهان در چنین حالت، دست ترکیه را گرفت و کنارش ایستادند. یک متغییر که به افغانستان رسیدگی نمیشود، مسالهی عدم مشروعیت بینالمللی طالبان است.
واکنشها به آسیبدیدگان پکتیکا
افغانستان خانهی مشترک اقوام است. یکی بر دیگری برتری ندارد، اما رویکرد طالبان برتریجویانه است. زلزلهی سال قبل در پکتیکا فراموششدنی نیست. دستوپاچهشدن طالبان مثل آفتاب روشن است. تشکیل کمیسیون اضطراری، اختصاص صدها میلیون روپیهی کابلی، تبلیغ رسانهای و تقاضای کمکهای جهانی به آسیبدیدگان ماموریت زودهنگام آنان بود. پای صدها سازمان خیریهی داخلی و خارجی را جهت حمایت از آسیبدیدگان به پکتیکا کشانیدند. آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد، ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، نرندرا مودی نخستوزیر هند، آنیکن هویتفلد وزیر امور خارجه ناروی، آنالنا بائربوک وزیر خارجه آلمان، پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان، شهباز شریف نخستوزیر پاکستان و سفارت چین در کابل به نقل از وانگ ونبین سخنگوی وزارت امور خارجه با آسیبدیدگان پکتیکا ابراز همدردی و همکاری کردند. اعلامیه و همکاریهای جهانی به پکتیکا محصول تبلیغات گستردهی طالبان بود. همینگونه، ماموریت نجات طالبان از کودک زابلی، بخشی از سیاست تبعیضآمیز طالبان را به نمایش میگذارد. سرپرست وزارت دفاع، سرپرست وزارت صحت و انس حقانی به زابل رفتند تا جریان نجات را از نزدیک نظارت کنند. کاروان هوایی و زمینی ساحه را زیر نظات داشتند، اما در مورد فاجعهی هرات، کمرنگتر از پکتیکا و زابل عمل کردند. خون کودک هراتی از کودک زابلی با ارزشتر نیست، ولی نوع نگاه حاکمان به دو کودک، مسالهساز است.
دستان خالی در جستجوی هموطن
در تازهترین مورد، سه روز از حادثهی هرات میگذرد. آمار قربانیان از مرز دو هزار تن گذشته است. صف مجروحان خیلی طولانیست. چندین روستا کاملا نابود شدند. آمار متذکره رو به افزایش است. تصاویر منتشرشده نشان میدهند که گروههای امداد وجود ندارند. باشندگان محل به نجات قربانیان شتافتند. مردمان محل بدون کوچکترین تسهیلات، در جستجوی هموطنان خویش عرق میریزند. از نخستین لحظهی اتفاق رویداد، هموطنان هراتی با احساس انسانی و با ابزارهای ابتدایی اقدام کردند، اما این چارهساز نیست. اقدام آنان مفید تمام نمیشود. در چنین وضعیت، دولت متعهد و مسوولیتپذیر میتواند از تلفات انسانی جلوگیری کند. با اقدام زودهنگام، انسانهای گیرمانده در زیر آوار، نجات پیدا میکردند.
۲۸ ساعت بعد از وقوع زلزله، رییس هلال احمر طالبان به هرات رفت. ۴۸ ساعت بعد از زلزله، معاون نخستوزیر رهسپار هرات شد. با افزایش لحظهبهلحظه آمار قربانیان، هنوز گروه طالبان اقدام نتیجهمحور انجام ندادند. میزان تلفات زلزله در هرات، بیشتر از پکتیکا است. باشندگان دو ولایت به لحاظ تباری، متفاوت هستند. ساکنان هردو ولایت، از یک چشم نگرسته نمیشوند. یکی بر دیگری برتری دارد. تبار در اینجا تصمیمگیرنده است. حقیقت بالاتر از این نیست. به تعبیر معمول، آفتاب با دو انگشت پنهان نمیشود. طالبان یا هواخواهان آنان، با این حقیقت سر سازگاری ندارند. از اینکه رفتار و کردار طالبانی، با عدالت همخوانی ندارد، شکوه و اعتراض هم نتیجهبخش نیست.
پایان
آنچه در این مقاله تبصره شد، یک حقیقت محض است. طالبان و هواداران آنان، به این حقیقت باور ندارند. تبعیضآمیز خواندن سیاستهای طالبانی، منطقیترین داوریست. جریان طالبان، با تبعیض و تفوقطلبی پیوند عمیق و تاریخی دارد. کارشیوههای عملیاتی شبهنظام حاکم، سراسر قوممدارانه است. برخوردشان با قضایای افغانستان، بر ارزشهای تباری متمرکز است. این حقیقت تلخ تاریخ است. این حقیقت برای طالبان و هوادارانشان، قومگرایی محسوب میشود. مدیریت ناسالم و اعمال سیاست تبعیضآمیز در فاجعه هرات، نشانگر سهلانگاری و دغدغه قومیست.
هموطنان ما در یک جامعهی منزوی زندگی میکنند. دولت مشروع ندارند. قانون وجود ندارد. فقر افزایش یافته است. تبعیض بیداد میکند. تمام کنشها از زاویهی تباری دیده میشود. تا زمانیکه چنین رژیمهای تبارگرا بر سرنوشت آن کشور حاکم باشد، وضعیت موجود بهبود نخواهد یافت.