نویسنده: دکتر ارشاد اخلاص
درآمد
افغانستان از جمله کشورهایی است که به مشکلات داخلی فراوانی گرفتار است که مهمترین آنها تبارگرایی و فاشیسم تباری است. این کشور سالهای زیادی درگیر منازعه بوده و بسیاری از زیرساختهای خود را از دست داده است، تا جایی که امروزه بیش از هر زمان دیگری امید را برای ساخت یک دولت کارآمد از مردم این سرزمین گرفته است.
ساخت دولت در افغانستان توسط امریکاییها هم که بعد از ۲۰ سال به شکست منتهی شد، ناامیدیها را چند برابر افزایش داده و مردم را از خواستهای شان برای تغییر خسته کرده است. امروزه میل چندانی برای تغییر سرنوشت از چنگال استبداد قومی-مذهبی (افغانیت و اسلامیت) وجود ندارد و رهبرانی که در دولتسازی امریکایی در افغانستان حضور داشتند، همه فرار کردهاند. اکنون مردم افغانستان ماندهاند و طالبان. طالبان هم که گروهی واپسگرا با ذهنیت قبیلهای بوده و درک درستی از حکومتداری ندارند و برداشتشان از دولت بسیار سطحی، قرون وسطایی، قبلیهگرایانه و همراه با تبعیض سیستماتیک چندبعدی و چندوجهی است. حال پرسشی که مطرح میشود، این است که چه نوع دولتسازی در افغانستان میتواند کارآمد باشد و زمینهی کارایی نهادهای سیاسی را از یکسو افزایش داده و اختلافات قومی را از سوی دیگر، کاهش دهد؟ فرض نوشتار بر این است که نظامهای سیاسی اعمالشده در افغانستان روایت ادغامگرایانه را سرلوحهی خود قرار داده و زمینهی تنشهای داخلی را فراهم کردهاند، درحالیکه روایت کثرتگرایانهی دولتسازی میتواند زمینهی همگرایی میان هویتها و گروههای اجتماعی-سیاسی را فراهم نماید.
۱. روایت ادغامگرایانه از دولتداری در افغانستان
رویکرد ادغامگرا به دولتسازی، حاصل تلاشی است از بالا به پایین که توسط یک گروه (عمدتا در قدرت) برای ترغیب و در صورت نیاز فشار گروههای دیگر (عمدتا بیرون از قدرت) مبنی بر پذیرش گونهی خاصی از هویت ملی و الگوی دولت که در آن گروه ترغیبکننده در نقش برادر بزرگ، منجی، صاحب حق و… خود را معرفی مینماید و از دیگران میخواهد این حق را به رسمیت بشناسند و پیروی نمایند. اگر چنین نکنند، به عنوان شهروند درجه دوم به شمار آمده و از حقوق برابر با گروه خودی به شمار نمیآیند.
تجربهی جهانی این رویکرد سبب ریختن خون میلیونها انسان بیگناه شده و بیخانمانیها و کوچهای اجباری و نسلکشی نیز شده است. رویکرد ادغامگرا توسط گروهی که خود را در راس قدرت میبیند، به اجرا درمیآید و از اینرو جنون قدرت زمینهی اعمال فشار را بر بقیه فراهم میکند که نتیجهی معکوس میدهد. به این معنا که گروهی غیرخودی نیز در چارچوب «سیاست مقاومت»، «سیاست ادغام» را به چالش کشیده و زمینهی براندازی آن را فراهم میسازند.
تجربهی افغانستان از دورهی عبدالرحمان خان تا امروز، به خوبی گواه این است که «سیاست ادغام» میتواند نتیجهی معکوس بدهد. یعنی به جای یکدستی گروههای داخلی سبب دشمنپنداری گروهها شده و زمینهی زیست مسالمتآمیز را از انسانها میگیرد. گرچه این روایت از دولتسازی به عبدالرحمان خان محدود نماند، امانالله خان، هاشمخان، داوودخان و دیگران آن را به شدت دنبال کردند، مگر امروزه طالبان به خوبی آن را در افغانستان اعمال میکنند. زیرا طالبان به دنبال یکدستسازی هویت و قدرت، کوشش دارند که هویت افغانی/پشتونی را بر همه به زور و فشارد بقبولانند و هویت مذهبی خاصی؛ آنهم یکی از مذهبهای سنی با تفسیر دیوبندی را به عنوان مبنای رفتار حقوقی به رسمیت بشناسند. نتیجهی ترکیب «سیاست قومی» و «سیاست مذهبی» ادغام است که برایند متقابل آن «سیاست هویت» و «سیاست ایستادگی» در برابر این گروه خواهد بود.
۲. روایت کثرتگرایانه از دولتداری در افغانستان
رویکرد کثرتگرا تلاشی است از پایین به بالا برای شنیدن صداهای گروههای سیاسی و قومی به منظور ایجاد محتوا و ساختار عادلانه. منظور از محتوا عدالت، توسعه و آزادی است، در حالی که منظور از ساختار نظام سیاسی و نهادهای دولتی/حکومتی است که بتواند زمینهی سیاست عادلانه، توسعهمحور و زیست مسالمتآمیز را فراهم نمایند.
روایت کثرتگرایانه از سیاست در جهان، یکی از رویکردهای شناختهشده در دنیای سیاست است. پس از اینکه اروپا از رویکرد ادغامگرایی خسته شد، به رویکرد کثرتگرایی روی آورد. در این تجربه، اروپا و غرب تنها نبود، کشورهایی که پیش از این زیر استعمار غرب بودند، نیز توانستند روایت کثرتگرایانه را در دولتسازی لحاظ نموده و از آن استفادهی بهینه نمایند.
هند، مالیزیا، سنگاپور و بسیاری از کشورهای آسیای جنوبشرقی و شمالشرقی با درک خاصی از تحولات برآمده از سدهی بیستم، تصمیم گرفتند تا چندگانگی را پذیرفته و به دنبال ساخت دولت مدرن براساس نیازمندیها، دلبستگیها و خاستگاههای متفاوت گروهی برآیند. مطالعات نشان میدهد که امروزه تنها سویس نیست که در دولتداری دست بالایی دارد، سنگاپور هم از چنین ظرفیتی، حتا در سطح بالاتر، برخوردار است.
گفتمان روایت کثرتگرا در افغانستان وجود داشته است، مگر همیشه در حاشیه بوده و کمتر به آن توجه شده است. جریانهای ملیگرا-مارکسیست گذشته به نحوی چنین خواستی داشتند. ضدستمیها و شعلهایها در گذشته، کنگره ملی، حزب آزادگان و حزب آزادی، عدالت و توسعه در شرایط امروز، از جمله احزابی هستند که به دنبال رویکرد کثرتگرایانه به سیاست هستند. این احزاب، حل عالانهی مسالهی اقوام را مقدمهی راه نجات کشور دانسته و کثرتگرایی را در ساحت قدرت، ثروت، هویت پیشنهاد میکنند.
۳. مقایسهی روایت ادغامگرایانه و کثرتگرایانه در افغانستان
دو رویکرد بالایی در سیاستورزی افغانستان حضور داشتند. رویکرد ادغامگرا غالب و رویکرد کثرتگرا در ساخت دولت در افغانستان مغلوب بوده و در حاشیهی گفتمانهای دولت-ملتسازی قرار داشته است، تا اینکه پس از فروپاشی جمهوریت در ۲۰۲۱ همتراز با رویکرد ادغاممحور مطرح شد. اما از آنجایی که مطرحکنندگان آن بیرون از قدرت سیاسی بودند و هستند و رویکرد ادغامگرا عملا در قدرت حضور دارد، توانایی اعمال آن بسیار پایین است؛ با آنهم بهعنوان روایت رقیب عملا حضور دارد. گرچه این دو تفاوتهای زیادی دارند، مهمترین تفاوتهای آنها را میتوان در چهار محور برشمرد:
نخستین تفاوت اخلاقی و مربوط به عدالت است. رویکرد ادغامگرا فاشیستی و رویکرد کثرتگرا ضد فاشیستی است. زیرا، رویکرد اول خواهان اعمال هویت قومی پشتون بر همه اقوام و تبارهای افغانستان است، در حالی که رویکرد دوم، خواهان حضور همهی اقوام در سیاست و قدرت. دومین تفاوت مربوط به کارایی سیاست و مدیریت بحران است. رویکرد اول تمرکزگرا است، در حالی که رویکرد دوم، غیرتمرکزگرا است. پس، رویکرد اول زمینهی فساد و استفادهی بد را از قدرت فراهم میکند و اشتباهات سطح فردی را به سطح ملی گسترش میدهد. در حالی که رویکرد دوم، از آنجایی که غیرتمرکزگرا است، اشتباهات را در سطح منطقهای و فروملی کاهش میدهد و از گسترش آن به سطح ملی جلوگیری میکند.
سومین تفاوت مربوط به امنیت است. رویکرد اول از آنجا که به دنبال ادغام هویتهای دیگر است، زمینه را برای درگیری افزایش میدهد. زیرا، هویتهای دیگر نمیخواهند زیربار یک هویت قومی بروند و این زمینهی «سیاست مقاومت» را افزایش خواهد داد. در حالی که رویکرد دوم، چون هویتهای دیگر را به رسمیت میشناسد، احساس تهدید را برای هویتهای تباری دیگر کاهش و در نتیجه، امنیت هویت شان را افزایش میدهد. چهارمین تفاوت مربوط به زمان و هزینهی دولتسازی است. رویکرد اول با توجه به مخالفت دیگران، هم زمانبر است و هم هزینههای زیادی را باید اعمالکنندگان آن متقبل شوند، تا امکان موفقیت خود را افزایش دهند؛ آنهم معلوم نیست که نتیجه میدهد یا نه. درحالی که رویکرد کثرتگرا سبب میشود نمادها، الگوها، ارزشها، هنجارهای همهی گروههای تباری و سیاسی در دولتسازی لحاظ شوند و به همهی آنها، بدون حذفشان از ساختار قدرت و هویت ملی، حرمت گذاشته شود. در نتیجه، هزینههای دولتسازی را کاهش و زمینهی زیست مسالمتآمیز را افزایش میدهد؛ در کنار آنکه سبب کاهش زمان در ساخت دولت مدرن میشود.
نتیجه
به گونهی کلی، در افغانستان دو روایت رقیب از دولتملتسازی حضور داشته است که یکی ادغامگرا و دیگری کثرتگرا است. اولی رویکرد غالب در دولتسازی بوده و از دورهی عبدالرحمان خان تا اکنون زمینهی تعارض و کشمکش را به دلیل مداخله در ساحت هویت دیگران و ادغام آنها در هویت قومی پشتون فراهم کرده است، درحالیکه دومی رویکردی در حاشیه بوده و غالب نبوده است. روایت ادغامگرا روایت کثرتگرا را با برچسبهای گوناگون (مانند جاسوسان کشورهای منطقه) به حاشیه رانده و با نگاه پوپلیستی تلاش کرده است از کارایی آن بکاهد. مگر، با فروپاشی جمهوری در ۲۰۲۱ دوباره این رویکرد جان تازه گرفت و به یک رویکرد مسلم در دولتسازی توسط طیفهای گوناگون سیاسی و قومی روی دست گرفته شده است. رویکرد کثرتگرا در چهار زمینه بر رویکرد رقیب برتری دارد: ۱) برتری در زمینهی اخلاق و عدالت؛ برتری در زمینهی کارآیی و مدیریت بحران؛ برتری در زمینهی امنیت ملی؛ و برتری در زمینهی اقتصاد و کاهش هزینهها.
از اینرو، بر سیاستمدران است تا با سبک و سنگینکردن این دو روایت تصمیم بگیرند که راهِ آمده را بروند، یا نه، با برنامهی راهبردی رویکرد کثرتگرا را حمایت نموده و زمینهی برتریطلبی قومی-مذهبی و فاشیسم را بگریند تا بتوانند عدالت اجتماعی را به وجود