نویسنده: یعقوب یسنا
شناخت ماهیت علم و روش علمی پژوهش در ارایهی تحقیق و پژوهش ضروری و مهم است. در صورتیکه ماهیت علم و روش علمی تحقیق شناختهشده نباشد، امکان ندارد از تحقیق و پژوهش علمی در قالب مقاله یا کتاب سخن گفت. متاسفانه در افغانستان در بارهی علم و تحقیق این بحث را نمیتوان مطرح کرد که از تحقیق چه نتایج و یافتههایی به دست آوردهایم؛ زیرا هنوز ما در شناخت ماهیت علم و روشهای تحقیق مساله داریم. بنابراین نخست باید ماهیت علم و روش تحقیق را بشناسیم که استقلال دید علمی و روش تحقیق جایگاه خود را در نهادهای علمی و دانشگاهها پیدا کند تا بتوانیم با استفاده از دید علمی و روش تحقیق به تحقیق و پژوهش بپردازیم.
هنگامیکه نگارش و روش تحقیق را در دانشگاه البیرونی و دانشگاه خورشید تدریس میکردم، متوجه شدم که درک ما از نگارش به ویژه از نگارش علمی، از تحقیق و روش تحقیق چندان بهروز و مدرن نیست؛ تفکیک درستی از نگارش و نگارش علمی نداریم؛ چگونگی استفاده از زبان را در مقالهی علمی و تحقیق نمیدانیم؛ در شیوهی ماخذدهی و منبعنویسی مشکل داریم؛ به روشهای تحقیق در علوم آشنایی نداریم؛ و… .
واقعیت این بود که در جریان تدریس به این کاستیها در خود متوجه شدم، بعد این کاستیها را از خود به جامعهی علمی و دانشگاهی تعمیم دادم. دلیل تعمیمبخشی این بود که من از جملهی این افراد بودم؛ به نوعی همه کم وبیش در چنین وضعیتی قرار داشتیم. بنابه این درک، به صورت جدی به منابعیکه در بارهی نگارش، تحقیق و روش تحقیق وجود داشت و در دسترس بودند سر زدم، تا اندازهای این منابع را مطالعه کردم.
پس از مطالعهی کتابهای نگارش و روش تحقیق به بررسی وضعیت نگارش علمی و روش تحقیق در مجلههای گویا علمی دانشگاهها و موسسههای (پژوهشی؟) مانند اکادمی علوم و درکل به فرایندیکه در کشور به آن تحقیق گفته میشود، پرداختم. بنابر گذرانگاهیکه داشتم پی بردم چنانکه هر امری در کشور دستخوش فساد است، تحقیق نیز دچار فساد است. از تحقیق، ماهیت تحقیق، نقش و اهمیت تحقیق خیلی دور ایم. اصولا تحقیق و رویکرد تحقیقی در دانشگاهها و در موسسههای تحقیقی کشور مغفول واقع شده است. آنچه را روایت میکنم به پیش از طالبان ارتباط میگیرد، در دورهی طالبان سخن از علم، پژوهش و آموزش مدرن معنا ندارد، زیرا معلوم استکه طالبان مخالف علم، آموزش و پژوهش مدرن است.
بنابراین بررسی دو یادداشت انتقادی در بارهی آفت و فساد در تحقیق در دانشگاهها و موسسههای تحقیقی افغانستان نوشتم که در روزنامهی هشت صبح نشر شد. اکادمی علوم پس از نشر این دو یادداشت واکنشی نشان نداد، وزارت تحصیلات عالی به یادداشتهای من پاسخ نوشت، در روزنامهی هشت صبح نشر شد. وزارت تحصیلات فساد در تحقیق را تایید کرده بود، گفته بود وضعیت تحقیق در دانشگاههای کشور را بررسی میکند.
بنابر درگیریایکه به مساله و چگونگی عدم درک ماهیت علم و روش تحقیق در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی افغانستان داشتم، این یادداشت ارایه شده است. امید دارم این یادداشت موجب شود که بحثهای کارشناسانهتری توسط کارشناسان در قبال چگونگی و چرایی عدم درک ماهیت علم، روش تحقیق و استقلال علم در دانشگاهها و نهادهای پژوهشی افغانستان مطرح شود.
مساله و مشکل اساسی ما در تحقیق این استکه چندان درک درست و علمیای از ماهیت و چیستی علم نداریم، زیرا هنوز بین بیطرفی نگاهِ علمی و سلیقه و عاطفههای مذهبی و قومی تفکیک قایل نیستیم. به رویدادها و موضوعها نگاهِ برونی که نگاهِ علمی است، نداریم. کوشش و تلاش ما این استکه در بیان موضوعها و رویدادها روش علمی را نه، بلکه سلیقه و عاطفهی خود را اعمال کنیم.
این رویکرد و طرز دید به علم و تحقیق مانع تحقق روش علمی و تحقیقی در شناخت موضوعها و رویدادها میشود. بنابراین آنچه را بنام تحقیق و علم ارایه میکنیم در واقع خلاف ماهیت و چیستی علم، تحقیق و روش علمی تحقیق است. بحث علم، محدود و مشخص است: بررسی روشمندِ مسالهمحور و موضوعمحور دادهها، ارایهی ارقام و آمار، تجربهپذیری و آزمایش بر اساس آزمون و خطا (ابطالپذیری).
هر آنچه روشمند، مسالهمحور و موضوعمحور نیست، ارایهی ارقام و آمار ندارد، تجربهپذیر، دانستنی قابل اثبات و قابل آزمون نیست، درستی و نادرستی و معناداری آن نمیتواند مشخص شود؛ از عرصهی تجربی علم، روش تحقیق و معناداری تحقیق خارج است. تجربهپذیری و معناداری در علم و تحقیق نیازمند روش است، فرقی نمیکند به روش کمی، کیفی یا تلفیقی ارایه شده باشد. در هر صورت روش علمی در تحقیق باید مشخص باشد تا با استفاده از آن روش بتوان نتیجه و معناداری تحقیق را سنجید و درک کرد.
موقعِ مطالعه در بارهی چیستی علم و تحقیق متوجه شدم ماهیت علم و تحقیق وابسته به روش یا چند روش مشخص و محدودی استکه با استفاده از این روشها میتوان از موضوع و رویدادها شناخت علمی، تحقیقی و معنادار ارایه کرد. درصورتیکه روشهای علمی در تحقیق رعایت نشوند، ممکن نیستکه از موضوع و رویدادی بتوان شناخت علمی، تحقیقی و معنادار ارایه کرد.
منظور از روش یا روشهای مشخص در تحقیق این استکه در علوم ساینسی و اجتماعی روشهای نسبتا متفاوت پژوهشیای برای تحقیق استفاده میشوند. امروز علوم بنابر تفاوت روشهای تحقیقی و علمی دستهبندی و از هم تفکیک میشوند. پژوهش و بررسی کیمیا روشی نسبتا ویژه به خود و ریاضی روشی نسبتا ویژه به خود را دارد. همینطور در علوم اجتماعی، پژوهش و بررسی جامعهشناسی روشی نسبتا ویژه به خود، تاریخ و ادبیات روشی نسبتا ویژه به خود را دارند.
در روشهای علمی تحقیق نمیتوان ادعا کرد که روش جدید علمیای را ابداع و ارایه کردهام. ابداع و ارایهی روش جدید علمی در تحقیق به سادگی صورت نمیگیرد. از زمان ارسطو (ارگنون و پویتکه) تا زمان توماس کوهن (ساختار انقلابهای علمی) چند روش مشخص و محدود علمیای ابداع، طراحی و ارایه شده است. بنابراین باید این روشهای علمی تحقیق را شناخت و بر اساس این روشها به پژوهش در علوم پرداخت.
طوریکه اشاره شد در افغانستان شناخت ماهیت تحقیق و روش تحقیق مساله است، یعنی اینکه تحقیق و روش تحقیق به صورت دقیق و علمی شناختهشده نیست. در چنین وضعیتی نمیتوان از تحقیق سخن گفت، بهتر این است از چرایی ناشناخته ماندن و رفع ناشناختگی تحقیق و روش تحقیق در دانشگاهها و نهادهایی بنام تحقیقی سخن گفته شود.
در این چند سال در کنار دانشگاههای دولتی، دانشگاههای خصوصی نیز آغاز به فعالیت کردهاند. نهادهاییکه فقط کار آنها پژوهش و تحقیق است نیز داریم. اکادمی علوم از جملهی این نهادها است. دانشگاه کابل به عنوان یک نهاد علمی، پژوهشی و تحصیلی سال ۱۳۱۱ خورشیدی و اکادمی علوم افغانستان به عنوان یک نهاد پژوهشی سال ۱۳۴۹ خورشیدی تاسیس شدهاند. اگر جایگاهِ پژوهشی این دو نهاد را در دو دههی پسین بررسی کنیم، متاسفانه به این نتیجه میرسیم که در این دو نهاد شناخت تحقیق، روش تحقیق و ماهیت علم مساله است و این دو نهاد استقلال علمی ندارند. منظور از «مساله» این استکه در این دو نهاد هنوز ماهیت تحقیق و روش تحقیق به درستی شناخته اسا. درصورتیکه یک نهاد استقلال علمی نداشته باشد، کار علمی و پژوهشی انجام ندهد، طبعا نمیتواند در جهان اعتبار علمی پیدا کند.
حمایت از پایاننامهنویسی در دورهی لیسانس در دانشگاهها بیشتر برای فساد صورت میگیرد، زیرا پایاننامه نوشتن یک دانشجوی لیسانس از نظر علمی اشتباه است. اگر هدف از پایاننامه نوشتن ارایهی دریافت علمی و توسعهی دریافت علمی باشد، دانشجوی لیسانس دانش لازم علمی و پژوهشیای ندارد که با چنین هدفی پایاننامه بنویسد. چرا وقت دانشجویان و استادان برای پایاننامه نوشتن دورهی لیسانس هدر و ضایع شود؟ حتا در تربیههای معلم دو ساله نیز پایاننامه نوشتن در پایان تحصیل الزامی است.
دانشجویان برای پایاننامهنوشتن به استادان پول میدهند، استادان مطالبی را کاپی و پیست میکنند یا اینکه مطالب تکراری در کمپیوتر استادان هستکه با تغییر عنوان بنام پایاننامهی دانشجو پذیرش میشود. اگر چنین معاملهای صورت نگیرد، دانشجو به کتابخانهها و… میرود، پایاننامه میخرد.
استاد رهنما با خردهگیریهاییکه به تحقیق و روش تحقیق ربط ندارد، دانشجو را سرگردان میکند تا زمینهی فساد، شیرینی و سوء استفاده فراهم شود. یک دانشجوی دختر در دانشگاه کابل برای پایانهنویسی مورد آزار و… استاد رهنمای خود قرار گرفت، خودکشی کرد.
بدتر از همه اینکه در سطح کشور زیر نام تحقیق انواع فساد بنابر مصلحتها و سهمیهبندیهای قومی و سرقتهای علمی جریان دارد. استادان دانشگاهها و پژوهشگران اکادمی علوم بنابر لایحه و قانون رتبههای علمی باید برای گرفتن هر رتبهی علمی، تحقیقی انجام بدهند. در افغانستان اکادمیسین، پروفیسور و… بسیار داریم، اما معلوم نیستکه این «دانشمندان؟» چه تحقیق و کار علمیای ارایه کردهاند. اگر دقیق بررسی کنیم اکادمیسین و پروفیسور شدن نیز در این کشور به سهمیهبندی قومی ارتباط دارد.
تا جاییکه در جریان پروژههایی بنام تحقیق در دانشگاهها و اکادمی علوم استم، استادان و محققان کتابهای پژوهشگران خارجی را به تعبیر عام «زنده کاپی کرده بنام خود ارایه میکنند» یا کمی عنوانهای داخل کتاب را تغییر میدهند و مطالب را پس و پیش، پیست و کاپی میکنند، رتبهی علمی میگیرند و اکادمیسین و پروفیسور میشوند.
اگر اینهمه پوهاند، پروفیسور و اکادمیسین تحقیق کردهاند، تحقیقات شان کجا استند؟ چرا از نتایج تحقیقات شان استفاده نمیشوند؟ چرا آثار شان چاپ نمیشوند که مورد استفادهی جامعهی علمی در منطقه و جهان قرار بگیرند؟ جالب از همه این استکه این روزها در افغانستان بازار ترجمه برای گرفتن رتبهی علمی گرم است. استادان و پژوهشگران ما آثار استادان و پژوهشگران ایرانی را از فارسی به دری ترجمه میکنند.
من شاهد ارایهی (تحقیق؟) و تز ماستریای بودهام که (محقق؟) و «ماستر!» ما در کمتر از یک هفته تحقیق و تزش را نوشته است. تحقیق یک پروسهی زمانبندیشده و مرحله به مرحله است. محقق در مرحلهی نخست، مسالهی تحقیق را مشخص میکند، هیات علمی میبیند که محقق آنچه را به عنوان مساله ارایه کرده، مساله است یا نیست. در صورتیکه هیات علمی مساله بودن تحقیق را تایید کرد، محقق به تحقیق آغاز میکند.
متاسفانه در کشور هر امری بنابر انواع مصلحتها و سلیقهها (که این مصلحتها و سلیقهها اساس فساد استند) مورد قبول و تایید قرار میگیرد. فساد در تحقیق نیز بنابر مصلحتها و سلیقهها صورت میگیرد. از افتضاح «تحقیق؟» اکادمی علوم همه خبر داریم. «اطلس اتنوگرافی اقوام غیر پشتون افغانستان» توسط پژوهشگران اکادمی علوم تحقیق و تدوین شد. این تحقیق یک لک دالر هزینه داشت. این هزینه را چند نفر بر اساس سهمیهبندی فیصدی قومی خود تقسیم کردند. بعد از تقسیم هزینه یک اهانتنامه بنام اطلس اتنوگرافی اقوام غیر پشتون افغانستان ارایه دادند که مهمترین یافتهی تحقیقی محققان در آن تحقیق این بود: بند بینی مردم هزاره آنقدر خم و پخش استکه توسط یک چشم، چشم دیگر قابل دید است و چشمها میتوانند جابجا شوند. این کتاب نه مبنای نظری و علمی و نه مبنای روش پژوهشی داشت. «محقق!» اکادمی علوم طبق سلیقه و… خود قوم هزاره را دُشنام داده بود.
اگر بخواهیم تحقیق و روش تحقیق را از اساس جدی بگیریم باید روش تفکر، تحقیق و علم در نصاب وزارت معارف رعایت شود؛ روش تحقیق علمی در مقالههای مجلههای علمی به صورت جدی اجرا شود؛ نهادهای آموزشی و تحقیقی ماهیت علم، تحقیق و روش تحقیق را طبق دریافتها و روشهای علمی مدرن معرفی کنند؛ وزارت تحصیلات عالی تدریس مضمونهای نگارش علمی، روش تحقیق و فلسفهی علم را در رشتههای تحصیلی الزامی کند؛ پایاننامهنویسی دورهی لیسانس مورد بررسی و تجدیدنظر قرار بگیرد؛ و در پایاننامهنویسی ماستری، دکتری و در رسالهنویسی ترفیع علمی استادان، روش تحقیق و ماهیت علمی تحقیق جدی گرفته شود. با این همآهنگی کلی شاید بتوان وضعیت آفتبار تحقیق را تغییر داد و بهتر کرد، در غیر آن تحقیق اهمیت علمی، روشمند و مدرن پیدا نخواهد کرد.
بنابراین نیاز استکه فهمِ دانش و علوم مدرن شود؛ آموزش روش تدریس و روش تحقیق جدی گرفته شود و در دورهی مکتب و تحصیلات به صورت جدی و روشمند آموزش داده شود؛ مصلحتگرایی در علم و روش تحقیق از بین برود؛ و معیارهای روش علمی در تحقیق و در مقالهنویسی در مجلهها درنظر گرفته شود.
من به این نظرم تنها وزارت تحصیلات عالی نمیتواند فرایند تحقیق را طوریکه لازم است از نظر ماهیت علمی بهروز، مدرن و روشمند بسازد. درکل رویکرد نظام فرهنگی، آموزشی و علمی باید به تحقیق، علمی و روشمند شود که تحقیق از فساد و آفت نجات یابد. طبعا امیدی در دورهی طالبان نیستکه به این پیشنهادها توجه شود، اصولا داشتن چنین امیدی از طالبان به این معنا استکه آنها را نشناختهایم. عرض من درکل دربارهی علم و روش تحقیق است در یک دولت مدرن است.
پیشنهادهای نسبتا مشخصی برای جلوگیری از فساد در تحقیق این موارد میتوانند باشند: وزارت تحصیلات عالی در بارهی پایاننامههای دورهی لیسانس تجدیدنظر کرده، بررسی کند که پایاننامهی دورهی لیسانس چه اهمیت علمیای دارد و فایدهی علمی آن به دانشجو، دانشگاه، علم و کشور چیست؟ به جای اینکه استادان درگیر پایاننامهنویسی دانشجویان در دورهی لیسانس شوند، بهتر است استادان تحقیق و روش تحقیق در دورهی ماستری و دکتری و در رتبههای علمی را جدی بگیرند. آثاریکه در این دورهها ارایه میشوند، تحقیقی و علمی باشند.
کارنامهی تحقیقی محققان اکادمی علوم بررسی شود، دیده شود در این نهاد تحقیقی ملی تحقیق، روش تحقیق و ماهیت علم چقدر شناخته شده است و چقدر تحقیق و علم استقلال دارد. مهمتر از همه در این نهاد تحقیقی چه تحقیقهایی ارایه شدهاند که در عرصهی ملی و منطقهای رفع حل مساله و مشکل کردهاند.
ماهیت علم، روش تحقیق و تحقیق جدی گرفته شود و به استقلال دانشگاهها و نهادهای پژوهشی از نظر علمی احترام گذاشته شود. بنابر مصلحتهای قومی و سلیقههای مذهبی استقلال علم و تحقیق دچار چالش و فساد نشود. به تحقیق باید دید علمی وجود داشته باشد، اینکه تحقیق باید مساله و مشکلی را در یک رشتهی علمی حل کند، سبب نوآوری و ترویج علم در یک رشتهی علمی شود و از نتایج تحقیق در حل معضل مناسبات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… استفاده صورت بگیرد.