خبرگزاری راسک: بخشی از رسالت رسانههای مردمی، انتقال ارزشهای تاریخی جوامع از نسلی به نسلهای بعدی آناست. خبرگزاری راسک با ادای این رسالت میهنی خویش، وقایع تاریخی کشور را به هدف آگاهی از رویکردهای سیاسی شاهان کشور در گذشته به مخاطبان خویش انتقال داده، تا نگاه آنان در رابطه به حقایق تاریخی کشور واقعبینانه و به دور از ابهام شکل گرفته، برای تداعی آیندهی بهتر در این جغرافیا مرتکب اشتباهات تکراری نشوند.
پس از امضای معاهداتی چون پشاور، لاهور، قندهار، جمرود و دیورند که از سوی شاهان قبیلهیی قدرتطلبِ کشور برای تداوم حیات سیاسی خویش آمادهی پذیرش هر نوع معاملات ننگین و فروش سیاسی بخشهایی از خاک جغرافیای خراسان بزرگ شدهاند در سال ۱۸۹۳ امیرعبدالرحمان خان بارکزایی، معاهدهی نخست دیورند را با دولت بریتانیا امضا کرد. برمبنای معاهدهی دیورند اول، نخستینبار امیر بارکزایی با مشروعیتبخشیدن بر تمامی معاهدات انجامشدهی شاهان پیش از خودش با استعمارگرانی چون بریتانیای وقت و رسمیتدادن به سرزمینهای منفصلشده از بدنهی خراسان بزرگ، بار دیگر دامنگیر بریتانیای وقتشده خواستار تعیین حدود جغرافیای سلطنتیاش گردید. درخواست امیر بارکزایی با امضای معاهدهی دیورند اول منجر به تعیین حدود جغرافیای کشور توسط انگلیسها شد.
بربنیاد مشاهدهی مواد موجود در معاهدهی دیورند اول که از سوی عبدالرحمان خان با بریتانیای وقت امضا شدهاست، سرحدات شمالی کشور به گونهی زیر بهرسمیت شناخته شدهاند: «حد شرقی و جنوبی مملکتِ جناب امیر صاحب از واخان تا سرحد ایران به درازی خطی که در نقشه کشیده شده و آن نقشه نیز همراه معاهده ملحقاست.» در این معاهده همچنان امیر بارکزایی توافق کردهاست: «در ملکهای بیرون این خط که بهطرف هندستان واقع هستند هیچ وقت مداخله و دستاندازی نخواهد کرد.» برمبنای مادهی سومِ معاهدهی دیورند اول عبدالرحمان خان متعهد شدهاست که هیچوقت در سُوات، باجور و چترال مداخله و دستاندازی نکرده و دولت بریتانیا، آن مناطق را در قبضهی خود بدارد. در بخش اخیرِ این معاهدهی ننگین، استعمار هند بریتانیایی متعهد شدهاست که در بدل قبول این سیاست ذلتبار از سوی عبدالرحمان خان بارکزایی: «عطیهی سالانه دوازده لک روپیه که الان بهجناب امیر داده میشود را شش لک روپیه مزید یا«افزایش» میدهد.»
از آنجا که استعماریون زمان برای اعمال آخرین خواستهای ظالمانه و امپریالیستی خویش برای اسارت مردمان آزادهی خراسانی از شاهان معاملهگر به گونهی تدریجی بهرهکشی کردهاند، امیرعبدالرحمان خان باردیگر آمادهی امضای معاهدهی ننگین دوم با این غول استعماری زمان شد که در تاریخ کشور بهنام معاهدهی دوم دیورند مشهور است، چون این معاهده نیز با جانب هند بریتانیایی و شخصی بهنام«سرهنری مارتیمرد دیورند» امضا شد، باردیگر به این نام مسمی گردیدهاست.
به روایت تاریخ معاصر افغانستان، معاهدهی نخست دیورند بدترین نوعِ معاهدات تاریخیِ امضاشده از سوی شاهان این جغرافیا بوده که بر بنیاد آن امیربارکزایی به غرض استقرار تاج و تخت شخصی خود از خاکهای خراسان بزرگ در برابر انگلیسها رسما گذشت. در کتابِ افغانستان در پنچ قرن اخیر آمدهاست: «امیر عبدالرحمان خان باردیگر در سال ۱۸۸۹ برای حفظ تاج و تخت خود عمل سابق خویش«معاهدهی ننگین» را تکرار کرد، زیرا امیر احساس میکرد اگر به پیشنهاد دیورند تن ندهد و جنگ سوم بین مردم کشور با انگلیسها آغاز گردد مردمانی که از مظالم چهاردهسالهی او منزجر گردیده بودند، در داخل کشور برضد او قیام خواهند کرد و این بهضرر شخص او خواهد بود.»
پس از ادامهی سلطهی طولانی استعمار انگلیسی بالای مردم کشور و تندادن شاهان قدرتطلبِ قبیلهیی بر معاهدات ننگین، در سال ۱۹۰۵میلادی باردیگر امیرحبیبالله خان پسر عبدالرحمان خان نیز معاهدهای را با انگلیسها امضا کرد. به روایت تاریخ، امیرحبیبالله خان بارکزایی نیز در نخستین روزهای سلطهاش بر کشور باردیگر به معاهدههای که پدر و نیاکانش با انگلیسها امضا کرده بودند خودش را متعهد خوانده و با عقد معاهدهی جدید تایید کرد: «پادشاه فوقالذکر به این وسیله قبول میفرماید که در مسایل جزئی و کلیِ عهدنامه راجع به امور داخلی و خارجی و قراردادی که پدرم با دولت انگلیس منعقد نموده و عمل شدهاست، من نیز همانها را قبول نموده و عمل خواهم نمود.»
بربنیاد این معاهده، شاه افغانستان باردیگر اسارت استعمار بریتانایی زمان را در ادامهی معاهدات امیرعبدالرحمان خان بارکزایی پذیرفت و هیچ تغییری در رویکردِ تازهی سیاسی و جغرافیایی برای کشور روی دست گرفته نشد. پس از قتل امیرحبیباللهخان پسرش، امانالله خان نیز در ۸ اگست سال ۱۹۱۹ معاهدهای را تحت عنوان صلح و دوستی راولپندی با دولت انگلیسها منعقد کرد که در مادهی چهارم این معاهده چنین نوشته شدهاست: «دوستی قدیم را که تا این همه مدت طولانی مابین افغانستان و بریتانیا وجود داشته است، مجدداً برقرار نمایند.» در بخش دیگر این معاهده امانالله خان نیز برآنچه نیاکان او با انگلیسها تعهد کرده بودند خودش را پابند دانستهاست. در مادهی پنجم معاهدهی راولپندی که توسط امانالله خان با انگلیسها منعقد شده، تذکر دادهشده است: «دولت افغانستان سرحد بین هندستان و افغانستان را که امیر مرحوم قبول نموده بود، قبول مینماید».
هرچند پس از امانالله خان، ظاهرشاه، داوود خان، ترکی، حفیظالله امین و داکتر نجیب نیز به عنوان حاکمان افغانستان در مقاطع مختلفِ قدرتِ خویش، معاهداتی را با استعماریون زمان به امضای رسانیدهاند و این روند قدرتخواهی با حمایت بیرونیها تا حال نیز ریشههای تازه در میان سیاستگران قبیلهای کشور دارد. اما آنچه مسلماست اینکه تاریخ به عنوان گواه کارآمد در خصوص درکِ اشتباهات گذشتهگان و جلوگیری از تکرار، در افغانستان به کار برده نشد و روندهای تکراریِ افتادن به دامن استعمارگران برای تداوم قدرت و انحصارِ آن در حالِ حاضر نیز پابرجاست.