نویسنده: معین اسلامپور
قول اردوی ۲۰۳ تندر یک قول اردوی بسیار مهم بود که مسوولیت تامین امنیت استانهای غزنی، خوست، میدان وردک، پکتیا، پکتیکا، لوگر و تا دروازههای ورودی کابل پایتخت را از استقامت جنوبشرق تامین میکرد.
بخش محوری امنیت کشور را این قول اردو بر دوش داشت. از اینرو، دشمن تمرکز بسیار جدی به این زون نموده بود. از جانب دیگر این مناطق بهلحاظ اجتماعی، حوزهی زیستی مناطق پشتوننشین بهویژه پایگاه و زادگاه حقانی محسوب میشد.
در شهرستانهای مرزی شبکهی حقانی، نظامیان پاکستانی و برخی از شبکههای تروریستی با رویکرد و هویت طالبانی در این ساحات فعالیت داشتند. اما با اینهمه تلاش و تمرکز در قلمروی قول اردو موفقیت و دستآورد قابل ملاحظهای نداشتند.
منابع استخباراتی قول اردو و منابع محلی در برج عقرب/آبان سال ۲۰۱۴، گزارش دادند که بیش از هزار طالب، شبکهی القاعده و نظامیان پاکستانی به شهرستان زیروک استان پکتیکا، پلان حمله و تهاجم گستردهای را گرفتهاند.
فرماندهی قول بهمنظور دفاع پیشدستانه شخصاً در سوق و ادارهی قول اردو رفت تا عملیات «زیروک» را مستقیماً کنترل و سازماندهی کند، به فرماندهی کندک و فرماندهی تولی مستقر در آن شهرستان دستور داد که برای سرکوب و شکست دشمن آمادگی و تدابیر پیشگیرانه داشته باشند.
منابع کشفی پیوسته از حضور گستردهی گروهها و شبکههای تروریستیکه اکثراً نظامیان پاکستانی، اعراب وابسته به شبکهی القاعده در همسویی با طالبان در این عملیات سهم گرفتند، خبر میدادند؛ حتا از گفتوشنود مخابراتی آنها به زبانهای اردو، پنجابی و عربی گزارش میدادند.
طالبان با تمام قوت حملاتشان را علیه نیروهای دولتی آغاز کردند. لحظه به لحظه از میدان محاربه گزارش میگرفتم، در ساعات اولیهی نبرد فرماندهان جنگ دلهره و هیجان داشتند. تلفات نسبی هم بهمنسوبین قول اردو وارد شده بود. در این نبرد آمار تلفات طالبان و گروههای تروریستی بیش از ۱۳۰ نفر کشته، حدود ۱۶۰ نفر زخمی گزارش شده بود. آنها نهتنها نتوانستند شهرستان را سقوط دهند، بل بهمقاومت و ایستادگی سرسختانهی قطعات و جزوتامهای قول اردوی ۲۰۳ تندر مواجه شدند. اما آنچه مهم است، عملکرد دوگانهی خارجیها در این نبرد است. یک تیم ویژهی آمریکاییها از طریق بالون هوایی میدان محاربه را نظارت میکردند. هواپیمای آنها در ساحه ظاهراً مانور اجرا میکرد.
طالبان بهگونهی آشکار اجساد و زخمیهایشان را از میدان جنگ توسط موترهای تیزرفتار بیرون میکشیدند، آمریکاییها این صحنه را مشاهده مینمودند. اما کوچکترین اقدام و واکنشی بازدارندهای نسبت به انتقال و تخلیهای زخمیها و اجساد دشمن نداشتند.
فرماندهان خطوط جنگ گفتند به آمریکاییها گفتیم که طالبان اجساد و زخمیهایشان را از میدان جنگ خارج میسازند، به هواپیماهایتان دستور اجرای عملیات هوایی را بدهید. آنها نهتنها کوچکترین توجهی نکردند، بل مانع اجرای شلیک توپها و سلاح خفیفه و ثقیله نیروهای ما نیز شدند.
آمریکاییها برای ما میگفتند شلیک نکنید، بگذارید طالبان زخمیها و اجسادشان را انتقال دهند. وقتی مسوولان کشف و استخبارات این مساله را برایم گزارش دادند. مو بر تنم راست شد. آنگاه دانستم، زیر کاسه نیمکاسهای پنهان است. بعد از ختم رسمیات به اتاق خواب رفتم، شب با چند نفر از فرماندهان میدان محاربه تماس گرفتم از عملکرد ناجوانمردانهی آمریکاییها پرسیدم، آنها تایید کردند و گفتند که امروز آمریکاییها اجازهی آتش سلاحهای خفیفه و ثقیله بر دشمن را ندادند.
از آن روز به بعد فاتحهی نظام و حکومت را در خلوت خویش خواندم. جنایات و خیانت آمریکاییها در جنگ ویتنام از دهلیز ذهنم رژه میرفت، عملکرد آنها در آن نبرد تلنگری بیدارباشی بود که رهبری وزارت دفاع هرگز از خواب سنگین و سهمناک خویش بیدار نشد.
فرجام سخن اینکه ردپای توطیه، خیانت و سناریوی معاملهی ننگین دوحه را از اینجا میتوان تحلیل و تفسیر کرد که آمریکاییها به سرنوشت مردم چگونه بازی نمودند. یک ملت سرفراز را بهدست یک گروهی متحجر و تروریست سپردند، همه را ذلیل و اسیر ساختند.
چنانکه تجارب تلخ تاریخی نشان میدهد، آمریکاییها در هیچ جای دنیا مورد اعتماد نبوده و نیستند. هیچ گروه و قومی نباید فریب تزویر، نیرنگ و شعارهای حقوق بشر دوستانهی کذایی آنها را بخورند. آمریکاییها خود بانی و حامی تروریسم بینالمللی استند. بدون کوچکترین تردید تروریسم را در منطقه و فراتر از منطقه پرورش دادهاند و از این گروهها حمایت میکنند. گروههای تکفیری، سربازان نیابتی آمریکا در منطقه استند، هر گروه تکفیری و تروریستی دو روی سکهی تزویر و فریب امپریالیزم خونخوار استند.