خبرگزاری راسک: در ۸ نوامبر ۲۰۲۳، پاکستان رسما تغییر سیاست خود را در قبال گروه طالبان افغانستان با تاکید بر نادیدهگرفتن کمپین حمایتی خود برای عادیسازی در سطح بینالمللی اعلام کرد.
براساس اطلاعات، آشکار گردیده که پاکستان به طور رسمی به کابل اعلام کردهاست که دیگر هیچ امتیازات ویژه را برای این گروه در افغانستان قایل نخواهد شد و در این امر کاهش کیفی روابط آنها را نشان میدهد.
این امر با توجه به حمایت پاکستان از گروه طالبان افغانستان طی سالها، از جمله مشارکت فعال در سرنگونی حکومت جمهوریخواه افغانستان به رهبری اشرف غنی در کابل در آگست ۲۰۲۱، اهمیت زیادی در روابط پاکستان و افغانستان دارد.
برای بسیاری در پاکستان، ظهور گروه طالبان افغانستان نشاندهندهی پیروزی سیاست چند دههای آن بود و مهمتر از همه، این را مهمترین رویداد برای دستیابی به عمق استراتژیک در این کشور دانستند که به طور موثر تلاشهای دشمنان آن کشور مانند هند را باطل میکرد.
با این حال، این تغییر در نگاه پاکستان به افغانستان ناگهانی نیست، این نقطهی اوج کاهش تدریجی کیفیت روابط آنها میباشد. اسلامآباد همواره گروه طالبان افغانستان را متهم میکند که این گروه اجازه میدهد از قلمرو شان بواسطهی گروههای ضد پاکستانی مانند تحریک طالبان پاکستان (TTP) برای انجام فعالیتهای فرامرزی در داخل پاکستان استفاده شود.
این سازمان همچنین، طالبان افغانستان را به حمایت عملیاتی از این گروههای ضد پاکستانی متهم کرد و اسلامآباد این حمایت طالبان افغانستان از تحریک طالبان پاکستان را عامل افزایش حملات تروریستی میداند که نهادهای امنیتی مختلف را در کمربند قبیلهای در ماههای اخیر هدف قرار میدهند.
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان در افغانستان، اسلامآباد را مورد انتقاد قرار داد و تاکید کرد که گروه او مسوول حفظ امنیت پاکستان نیست و تشکیلات پاکستانی باید دیگران را به خاطر ناتوانی خود در تامین امنیت حوزهی امنیت داخلی خود سرزنش نکند.
مجاهد در پستی در رسانهی اجتماعی ایکس گفت: «آنها (دولت پاکستان) باید چالشهای داخلی خود را به تنهایی حل کنند و افغانستان را مقصر ناکامیهای خود ندانند.»
براساس تحلیل اورآسیا تایمز، در میان این بیاعتمادی متقابل فزاینده نسبت به اسلامآباد و کابل، پاکستان کمپین گستردهای را برای بیرونراندن ۱.۷میلیون مهاجر «غیرمجاز»، عمدتا افغانستانی، از کشور که مستقیما آنها را به افزایش ناامنی این کشور متهم میکند، انجام داده است.
این مهلت تا اول نوامبر به این مهاجران داده شد تا داوطلبانه از پاکستان به کشورشان بازگردند، در غیر این صورت بازداشت و از گذرگاههای مرزی به افغانستان رانده میشوند.
بیش از ۴۰۰ هزار نفر در این هفتهها به کشورشان بازگردانده یا اخراج شدهاند و این امر توجه را دوباره به این موضوع معطوف میکند که چگونه دو کشور تنها در دو سال به این مرحله رسیدند، زمانی که اکثریت پاکستان و تشکیلات پاکستانی از تصرف کابل توسط طالبان افغانستان حمایت کردند و پاسخ آن شاید در تاریخ روابط آنها و رقابت مرزی، خط دیورند که دو کشور را از هم جدا میکند، نهفته باشد.
همانطور که همه میدانیم، ماجرای خط دیورند به اواخر قرن نوزدهم باز میگردد، زمانی که دولت هند بریتانیا، از طریق منشی خود سر مورتیمر دیورند، قراردادی را با امیر افغانستان، عبدالرحمان خان، امضا کرد تا مرزهای بین قلمروهای خود را مشخص کند.
با این حال، این خط خودسرانه، مرکز پشتونها را نیز تقسیم کرد و بسیاری از قبیلهها در دو نهاد سیاسی پراکنده شدند و این خط هرگز مشروعیت مردمی را دریافت نکرد و توسط رژیمها و دولتهای متوالی افغانستان مورد مناقشه قرار گرفت.
از آنجایی که پاکستان به عنوان کشوری جدا از هند بریتانیا ظاهر شد و خط دیورند را مرز رسمی خود با افغانستان عنوان کرد، افغانستانیها مشروعیت این مرز استعماری را به چالش کشیدند و همه توافقات با دولت هند بریتانیایی را باطل اعلام کردند.
در ۳۱ جولای ۱۹۴۷، شاه محمود خان، نخستوزیر افغانستان اعلام کرد که تمامی قراردادهای مربوط به مرز هند و افغانستان با مقامهای هند بریتانیایی منعقد شده و بنابراین، پس از پایانیافتن استعمار هند بریتانیا، همه آنها باطل و بیاعتبار خواهد بود.
افغانستان از گروههای که به دنبال ایجاد یک پشتونستان مستقل (یا پختونستان) بودند، حمایت کرد و روابط بین دو کشور را در طول دههی ۱۹۵۰ به حالت سرد و سرد رها کرد.
حمایت افغانستان از جنبش پشتونستان در طول این دههها ادامه یافت و مانع توسعهی روابط دوجانبه بین اسلامآباد و کابل و خشم پاکستانیها شد، زیرا این امر موجودیت کشور را به خطر انداخت.
با این درک که پاکستان از اولین فرصتی که به دست آورد برای پرورش منافع خود در افغانستان که توسط اشغال شوروی و روسیه در این کشور ایجاد شد، استفاده کرد.
ارتش پاکستان همراه با مستشاران آمریکایی و حامیان سعودی خود، برای خلاصی افغانستان از شر روسهای کمونیست، از غول جهاد استفاده کردند و این کارزار با خروج نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دههی ۱۹۸۰ به پایان رسید.
پایان اشغال روسیه کشور را در هرج و مرج قرار داد و جنگ سالاران مختلف به غنایم جنگی چشم دوختند و آنها به این ترتیب یک جنگ داخلی طولانی را آغاز کردند، یک محیط آنارشیک که توسط پاکستانیها برای ایجاد طالبان در سال ۱۹۹۶ سرمایهگذاری شد.
طالبان عمدتا متشکل از مجاهدان با گرایش دیوبندی هستند که فراتر از ملاحظات قومی تلقی میشوند که با شکست سایر نیروهای قومی اولین گروه طالبان افغانستان را در سال ۱۹۹۶ تحت رهبری ملا محمد عمر ایجاد کردند.
تشکیلات نظامی پاکستان پس از بیرونراندن این گروه از کابل توسط نیروهای ایتلاف به رهبری ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ پس از حملات (۱۱ سپتامبر) از این گروه حمایت کرد زیرا از تحویلدادن رهبری ارشد گروه تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن لادن به آمریکاییها خودداری کرد.
از قضا، پاکستان از شرکت در جنگ علیه تروریسم آمریکا سود برد و در عین حال از رهبری طالبان افغانستان با تسهیل حرکت آن در سراسر خط دیورند، که در نهایت با خروج ایالات متحده از افغانستان در آگست ۲۰۲۱ به اوج خود رسید و دو دهه تجربهی دموکراتیک خود را خنثی کرد، از رهبری طالبان افغانستان محافظت کرد.
برای پاکستان، یک رژیم دوستانه در کابل تضمینی برای تضمین امنیت آن و مهمتر از همه، تقدسبخشیدن به خط دیورند و از بینبردن عناصری تلقی میشد که قبلا از جنبش استقلال پشتون حمایت میکردند.
با این حال، با ناراحتی اسلامآباد، طالبان افغانستان، مانند سایر گروهها و دولتهای افغانستان، بارها و بارها بیزاری خود را از خط دیورند نشان داده و مشروعیت آن را به چالش میکشد و گفته میشود، مساییل مربوط به خط دیورند اولین مواردی بود که بین دو طرف تنش ایجاد کرد.
در حالیکه پاکستان تلاشهای خود را برای طرحریزی حصار مرزی را افزایش داد، طالبان افغانستان بارها با اقدامهای پاکستان مخالفت کردند که در طول دو سال به دهها اقدام خشونتآمیز در امتداد مرز منجر شد و اغلب پاکستان را مجبور کرد تا نقاط تجاری مرزی را برای روزها ببندد.
اعتراض طالبان افغانستان در مورد خط دیورند توسط سخنگوی آن، ذبیحالله مجاهد، در فبروری ۲۰۲۲ مجددا تایید شد، زمانی که او تکرار کرد که موضوع خط دیورند هنوز حل نشدهاست، در حالی که ساخت حصار مرزی ملت را به یک منطقهی پشتونستان تشبیه کرد.
بنابراین، با افزایش تنشها بین افغانستان و پاکستان، آشکار میشود که سیاست اسلامآباد در برخورد با کابل از بین رفته و بهجایی رسیدهاست که از آنجا شروع شده است.
این پرسشهای اساسی را در مورد سیاستگذاری استراتژیک در کشور مطرح میکند و این نشان میدهد که باید بر روی مردم افغانستان سرمایهگذاری کند نه در گروههای افراطی مانند گروه طالبان، که کشور را از داخل و خارج به طور یکسان خوردهاند و براساس اطلاعات، پاکستان برای حرکت به جلو نیاز به تغییر جهتگیری جدی در سیاست دارد.