طالبان از وقتی به قدرت رسیدهاند سه مورد را موازی باهم به پیش بردهاند، اما ارتباط این موارد کمتر مورد توجه و تحلیل قرار گرفته که چرا طالبان آنها را موازی باهم به پیش میبرند و هدفشان چیست؟ سه موردی را که طالبان موازی و هدفمندانه به پیش میبرند اینها اند: سرکوب اقوام غیرپشتون بهویژه تاجیکان؛ حذف زبان فارسی؛ و جابهجایی قومی در سمت شمال.
طالبان این سه مورد را بهعنوان یک پروژه و هدف قومی به پیش میبرند تا پروژهی قومی صدساله را تطبیق کنند. این پروژهی قومی، پشتونسازی افغانستان از نظر جمعیت، زبان و فرهنگ استکه توسط امانالله و محمود طرزی طراحی و آغاز شد، اما بنابر واقعیت جمعیتی و زبانی و فرهنگی افغانستان که اقوام غیرپشتون بالای هفتاد درصد استند و زبان فارسی زبان اکثریت است؛ پشتونسازی به مانع اجتماعی و فرهنگی در افغانستان برخورد، اما پشتونسازی از سر میز حکومتهای قومی هیچگاهی کنار گذاشته نشد. حتا در بیستسال گذشته به شدت از نظر جابهجایی قومی و فرهنگسازی جریان داشت. در حکومت کرزی و غنی در هر ولایت یک ریاست بنام ریاست کوچی در سیستم اداری ولایت ایجاد شد. واژهی افغان برای نخستینبار در شناسنامهی برقی بر همه تعمیم یافت. پیش از آن در شناسنامهی افراد، نام قوم آنها بنام تاجیک، هزاره، اوزبیک، پشتون و… نوشته میشد.
اگر دقت کنیم طالبان از نظر سیاست قومی ادامهی دکترین سیاسی قومی حکومت غنی استند و همان سیاست قومی را تطبیق میکنند و به پیش میبرند. شناسنامهی مورد نزاع و اختلاف قومی غنی را تطبیق و عملی کردند. جابهجایی قومی را به شدت ادامه دادند و در پی حذف زبان فارسی برآمدند. حقیقت این بود که در حکومت غنی نیز به صورت رسمی از نوشتن واژهی دانشگاه، دانشکده، دانشجو و… در وزارت تحصیلات عالی بر روی اسناد و مدارک دانشجویان جلوگیری صورت میگرفت، اما با صراحتی که در سلطهی طالبان بدون هیچ ملاحظهای، مخالفت صورت نمیگرفت که رسانهای شود. بنابراین بایستی طالبان را ادامهی حکومتهای قومی درنظر بگیریم که رویکار آورده شدهاند تا به صورت خشن و بدون ملاحظات حقوق بشری، ارزشهای مدرن و دموکراسی سیاست قومیِ پشتونسازی افغانستان را عملی کنند.
پشتونسازی در افغانستان وقتی صورت میگیرد که همزمان سه هدف دنبال شود: بافت جمعیت قومی تاجیک، هزاره و اوزبیک با جابهجایی در محل زندگی آنها تغییر کند و پشتونها در محلهای بومی تاجیکنشین، اوزبیکنشین و هزارهنشین به اندازهای برسد که قابل دید و ملاحظه باشد. فرقی نمیکند که افراد پشتون از جنوب افغانستان یا از پاکستان باشند، مهم این استکه پشتون باشند و جابهجا شوند.
این جابهجایی از دورهی امانالله آغاز شده است، اما از نظر زبانی و فرهنگی نسبتا دچار شکست بوده است، زیرا شماری از پشتونهای ناقل در هرات، بلخ، بغلان، کندز و… فارسیزبان شدند و به زبان فارسی حرف میزنند. بنابراین حکومتهای قومی پشتون به این نظر شدند که فارسیستیزی و حذف زبان فارسی را نیز روی دست بگیرند تا از یکطرف پشتونهای ناقل فارسیزبان نشوند و از طرف دیگر بتوانند زبان فارسی را از ادارات دولتی و عرصهی عمومی حذف کنند و زبان پشتون را رواج دهند. حکومت قومی در همان آغاز در دورهی حکومت امانالله زبان فارسی را بهعنوان زبان بیگانه نشانه گرفت و محمود طرزی گفت زبان فارسی در افغانستان زبان بیگانه است، باید جای آن را زبان افغانی بگیرد. منظور طرزی از زبان افغانی، زبان پشتو است.
بنابراین طالبان در کنار جابهجایی قومی، حذف زبان فارسی را روی دست گرفتهاند. فعلا زبان فارسی در افغانستان با فارسیستیزی روبهرو نیست، عملا با حذف روبهرو است. زبان فارسی از زبان ادارای ادارات دولتی حذف شد، زبان فارسی از نوشتن در لوحها و تابلوهای رسمی حذف شد. طالبان معمولا روی تابلوها و لوحهای محافل و جلسات به پشتون و انگلیسی مینویسند.
نظریهپردازان حکومت قومی و پشتونسازان افغانستان که طالبان رویکار آوردهاند، تصمیم دارند برای پشتونسازی افغانستان زبان فارسی را از عرصهی عمومی و آموزش حذف کنند. زیرا میدانند پشتونسازی بدون حذف زبان فارسی ممکن نیست. در این سالها با وصفیکه جابهجایی قومی را انجام دادهاند، اما پشتونسازی از نظر فرهنگی و زبانی موفقانه نبوده است و حتا برخلاف تصور و ارادهی آنها پشتونهای جابهجا شده و ناقل، فارسیزبان شدهاند.
وجودِ زبان فارسی از نظر تاریخی، فرهنگی و کتابت در افغانستان چالشی برای پشتونسازی در افغانستان بوده استکه حکومتهای قومی این چالش را در برابر پشتونسازی درک کردهاند. این چالش فرهنگی در حقیقت یک چالش فرهنگی و طبیعی در برابر پشتونسازی از نظر فرهنگی است، زیرا جریانی و گروهی پشت سر زبان فارسی در افغانستان نیستند و از زبان فارسی رسما حمایت نمیکنند که برای پشتونسازی چالش ایجاد کنند؛ اینکه زبان فارسی به صورت طبیعی، چالشی برای پشتونسازی در افغانستان بوده است، به دلیل جایگاه بومی و تاریخی زبان فارسی در خراسان (افغانستان) است، زیرا این سرزمین خاستگاه زبان فارسی است.
غیر از جابهجایی قومی و حذف زبان فارسی، مورد دیگری را که حکومتهای قومی برای پشتونسازی افغانستان ضروری میدانند و در این دوره میخواهند آن را اجرایی کنند، سرکوب تاجیکان است. حکومتهای قومی در طول تاریخ خود به سرکوب اقوام غیرپشتون برای پشتونسازی افغانستان پرداختهاند و مردم اوزبیک و هزاره را نسبتا سرکوب کردهاند که چندان خطری برای حکومتهای قومی نباشند، اما سرکوب مردم تاجیک خیلی نتیجهای تاثیرگذار در پی نداشته است، زیرا مردم تاجیک هنوز قبول نکردهاند رعیت حکومت قومی پشتون باشند، بلکه میخواهند در قدرت سیاسی، شریک قدرت با پشتون باشند؛ اما این برداشت قوم تاجیک برای حکومت قومی و پشتونسازان افغانستان قابل قبول نیست و میخواهند تاجیکان را در این دوره که طالبان سلطه دارند، سرکوب کنند.
براین اساس، این سه مورد در این دوره در زیر سلطهی طالبان موازی باهم به پیش میروند: جابهجایی قومی همچنان که قبلا ادامه داشت، ادامه دارد. مخالفت با زبان فارسی در این دوره از فارسیستیزی گذشته و برای حذف زبان فارسی صورت میگیرد و قصد بر این است که زبان فارسی از عرصهی اداری دولتی، عمومی و آموزشی حذف شود. زبان فارسی از عرصهی دولتی، حذف شده است. سرکوب اقوام غیرپشتون در این دوره صورت میگیرد، اما تمرکز بیشتر حکومت قومی طالبان بر سرکوب تاجیکان است تا بتوانند تاجیکان را سرکوب کنند که تاجیکان را از نظر ذهنی و فکری وادار کنند که خود را در قدرت شریک ندانند و رعیت حکومت قومی قوم پشتون شوند.