کرزی چند روز پیش با ابراز نگرانی تاکید کرد که طالبان نباید از قدرت در افغانستان کنار زده شوند. چرا کرزی نگران کنار زده شدن طالبان است؟ کرزی چه نسبتی با طالبان دارد؟ چرا سیاستمداران پیشین همه از زیر سلطهی طالبان فرار کرد، اما کرزی در زیر سلطهی طالبان ماند؟ کرزی در این مدت چه کاری برای طالبان انجام داده است؟
نخست به احیای طالبان توسط کرزی پرداخته میشود و بعد به این «چراها» پاسخ داده خواهد شد. طالبان بیست و دو سال پیش بنابر همکاری با القاعده و حملات بر آمریکا توسط آمریکا و جامعهی جهانی از قدرت کنار زده شدند و حکومت جدید در محور کرزی به وجود آمد. در آن موقع کسی تصور نمیکرد که بیست سال بعد، طالبان بار دیگر به قدرت برسند. اما چه باعث شد که طالبان بیست سال بعد رویکار آورده شدند؟
کسی که طالبان را در بیست سال گذشته احیا کرد، کرزی بود. کرزی با سران طالبان ارتباط استخباراتی برقرار کرد و طالبان را بهعنوان بهعنوان عقبهی قومی قدرت خود سازماندهی، احیا و تقویت کرد. چرا این کار را کرد؟ کرزی برای این طالبان را احیا و تقویت کرد، زیرا میدانست در موکراسی و یک نظام سیاسی باثبات، فارسی زبانان و اقوام غیر پشتون به صورت دموکراتیک میتوانند در رهبری دولتداری و قدرت دست یابند، بنابراین کرزی خواست طالبان را بهعنوان یک عقبهی قومی و نظامی احیا کند تا درصورت لازم قدرت به یک گروه قومی قوم پشتون که طالبان باشد، سپرده شود.
کرزی برای اینکه بتواند طالبان را تقویت کند، در دموکراسی تقلب کرد و نگذاشت نظام سیاسی باثبات بر اساس دموکراسی تقویت و حفظ شود. با تقلب، خود را در قدرت حفظ کرد و سرانجام با تقلب، حکومت را به اشرف غنی سپرد تا گسستی در خط قومی در قدرت نیاید و سرانجام قدرت از غنی به گروه طالبان انتقال یافت.
کرزی در جریان حکومت خود و حکومت غنی معمولا برای طالبان تبلیغ و مشروعیتبخشی کرد و طالبان را برادر و نیروی افغان خطاب کرد و حتا در یک مصاحبه با بی بی سی گفت طالبان نیروی افغان و بچههای افغان استند و طالبان هر کجای افغانستان را که تصرف میکنند وطن خود را میگیرند و ما حق نداریم بچههای افغان را بگوییم وطن خود را نگیرند.
اکنون به سوالهاییکه در آغاز این نوشته مطرح شدند، پرداخته میشود. کرزی با طالبان نسبت قومی دارد و برای حفظ قدرت قومی، مخالف دموکراسی و نظام سیاسی استکه در اثر انتخابات شفاف به وجود بیاید. بنابراین کرزی نگران این استکه چگونه قدرت قومی طالبان حفظ شود. بنابراین او برای حفظ قدرت طالبان تلاش همهجانبه دارد.
طالبان در این دور طبق معاهدهی قطر که بین امریکا و طالبان امضا شد، رویکار آورده شدند تا از یکطرف منافع امریکا را تامین کنند و از طرف دیگر در مناسبات داخلی قدرت قومی را حفظ کنند. بر این اساس طالبان گروه قومیای استند که در مناسبات خارجی، نیروی امریکایی استند و در مناسبات داخلی در پی سلطهی قوم پشتون بر اقوام غیر پشتون در افغانستان استند.
بنابراین طالبان برای کشورهای منطقه از جمله روس، ایران، آسیای میانه و… خطر بالفعل و بالقوهای خواهد بود. در نهایت، کشورهای منطقه ناگزیر خواهند شد با مخالفان سیاسی و نظامی طالبان در افغانستان برای کنار زدن طالبان همدست شوند. کرزی نگران استکه این تصمیم رخ ندهد. به این خاطر در پی لابیگری برای طالبان برآمده و تاکید دارد که طالبان کنار زده نشوند.
اینکه کرزی پس از به قدرت رسیدن طالبان به خارج نرفت برای این بود تا از نظر سیاسی به جهان وانمود کند وضعیت سیاسی در افغانستانِ زیر سلطهی طالبان خوب است و کرزی بهعنوان رییسجمهور پیشین در افغانستان است و جانش درخطر نیست. مهمتر از همه کرزی همچون لابیگر و سفیر سیاسی طالبان برای بقای قدرت طالبا عمل میکند، با نمایندههای سیاسی کشورها در کابل ملاقات میکند، با رسانههای خارجی صحبت میکند، از تدوام قدرت طالبان حمایت میکند، فقط مشکل قدرت طالبان را در بسته بودن مکتب دختران تقلیل میدهد، میخواهد تنها این مورد را بهعنوان مشکل قدرت طالبان برجسته کند و باربار از طالبان میخواهد که مکتب دختران را باز کنید. درحالیکه بسته بودن مکتب دختران یکی از مشکلات زیر سلطهی طالبان است. اما معضل و مشکل اصلی برای مردم افغانستان و جهان، حضور غیر مشروع و تجاوزکارانهی طالبان در قدرت است، زیرا طالبان دولت و قدرت را خلاف اصول دموکراتیک و توافق جهانی، تصرف کردهاند و یک گروه تروریسی، تندرو و مخالف ارزشهای مدرن استند، بنابراین نباید چنین گروههایی در کشورهای جهان، دولتها را برندازند و قدرت سیاسی را در کشورها تصرف کنند.
اگر طالبان در قدرت بمانند، طبعا گروههای تندرو و تروریستی در کشورهای دیگر نیز طالبان را الگوی خود قرار خواهند داد، طوری که تحریک طالبان پاکستانی با الگوگیری از طالبان در پی سقوط حکومت پاکستان استند و دهها گروه تندروی دیگر از کشورهای آسیای میانه که از طرف طالبان حمایت میشوند و در افغانستان پایگاه دارند، در پی این استند که مانند طالبان حکومتهای آسیای میانه را تصرف کنند.
اما کرزی بنابر عواطف و همدلی قومی با طالبان با بیشرمی در این مدت برای طالبان لابی میکند، میخواهد برای طالبان در داخل کشور و در بیرون از کشور مشروعیتبخشی کند، فقط بسته بودن مکتب دختران را مشکل اصلی طالبان وانمود کند و تلاش نماید تا بین طالبان و کشورهای جهان تفاهم و معاملهای را فراهم کند که محور این تفاهم و معامله مکتب دختران باشد؛ یعنی طالبان توافق کنند که مکتب دختران باز میکنند و کشورهای جهان برای باز شدن مکتبهای دختران، طالبان را به رسمیت بشناسد.
اگرچه کرزی تلاش دارد تا مشکل و معضل افغانستان را فقط به بسته بودن مکتب دختران تقلیل بدهد و طوری وانمود کند که غیر از بسته بودن مکتب دختران دیگر مشکلی در افغانستانِ زیر سلطهی طالبان وجود ندارد، اما واقعیت این است حضور غیر قانونی طالبان در افغانستان از مشکلات اساسی در افغانستان است. بنابراین تا این گروه از قدرت کنار زده نشوند، روی یک نظام سیاسی در بین جریانهای سیاسی و مردم افغانستان توافق نشود و طبق انتخابات و دموکراسی حکومت و دولت مشروع رویکار نیاید، معضل و مشکل افغانستان حل نخواهد شد.
بر این اساس تنها حضور طالبان نه، بلکه حضور افرادی مانند کرزی و دارای دیدگاه کرزی نیز از جملهی معضل و مشکلات سیاسی در افغانستان است. بنابراین به کرزی باید بهعنوان کسی بنگریم که در بیست سال گذشته به مردم افغانستان خیانت کرده است و همچنان میخواهد به خیانت خود در قبال سرنوشت مردم افغانستان از جمله مردم فارسی زبان و غیر پشتون ادامه بدهد.