خبرگزاری راسک: مدال سرکوب «اشرار شمالی» جنایت مستند فاشیسم قبیلهای، مشوق معنوی برای غارتگری، چپاول، سرقت خانه و دارایی مردم استانهای شمالی بود که پس از غارت اموال، آتشزدن باغها و قتل عام مردم این استانها توسط پشتونهای جنوبی و لشکر حشریشدهی آنسوی مرز دیورند از سوی حکومت نادرشاه به آنان سپرده میشد.
شاه غدار افغانستان (نادرشاه) این مدال را در برابر آوردن سر شهدای شمالی به نزد خودش به جنگجویان خود تفویض میکرد.
این مدال که نماد تشویق جنایات تاریخی و ظالمانهی نادرشاه در برابر مردم استانهای شمالی به کمک لشکر حشریشدهی پشتونهای جنوبی و آنسوی مرز دیورند بوده در تاریخ کشورحک شده است.
شاه غدار افغانستان که پس از شکست حکومت امیرحبیبالله خان کلکانی برای تشویق نیروهای تحت امرش به انجام جنایت در استانهای شمالی، تقدیر از غارتگران اموال مردم و قتل عام افراد بیگناه، این مدال فاشیتسی را ضرب زده بود و بر روی آن چنین نوشته شده بود: «حضور اعلیحضرت محمدنادرشاه غازی، نشان خدمت سرکوبی اشرار شمالی.» این مدال که در تاریخ معاصر افغانستان بنام مدال «جنایت، آدمکشی و بیناموسی» از آن یاد شده است، شاه غدار افغانستان در محور تفویض همین نشان تشویقی به سربازانش، جنایات تلخ تاریخی را در حق مردم استانهای شمالی انجام داده و هزارها تن از اقوام غیرپشتون ساکن در این استانها را به جرم «سقاوی» بودن و حمایت از حکومت امیرحبیبالله خان کلکانی به دار آویخته، زنان و دخترانشان را بهعنوان بردهی جنسی با خود به جنوب و شرق برده و زمینهایشان را نیز به پشتونهای حشریشدهی جنوبی توزیع کردند.
امیرحبیبالله خان کلکانی که پس از فتوای عالمان دینی و بیعت جمع کلانی از وزرا و مقامات دولت به کرسی پادشاهی افغانستان تکیه زد، در جایگاه دینداری و دینستیزی قرار گرفته به همین دلیل عالمان دینی کشور لقب «خادم دین رسولالله» را بر او گذاشتند و از حکومت او به تمام معنا حمایت کردند. شاه غدار افغانستان که برای عقدهگشایی و اعادهی حیثیت امانالله خان در حمایت انگلیسها در برابر حکومت وی ایستادگی کرد، مانند امانالله خان که با نوشتن آخرین نامه به قوم پشتون از آنان تقاضا کرده بود تا در برابر دفاع از او، از مالیات و عسکری معاف شوند. بار دیگر این کار را ا نادرخان نیز با مردم پکتیا در برابر حکومت خادم دین رسولالله انجام داده و برای نخستین بار، بحث قومیت را برای رسیدن به قدرت برپا کرده و با تحریک اقوام پشتون، جنگ قومی را بر ضد حکومت امیرحبیبالله خان کلکانی آغاز کرد.
به روایت تاریخ معاصر افغانستان، چیزی که تا آنزمان بیپیشینه بود، نادر برای لشکرش دستور داد تا بالای شمالی حمله کنند و گفت: «سرشان از من، مالشان از شما.» پس از آن بود که «مدال سرکوب اشرار شمالی» را به پاس جنایات و نسلکشی بیشتر مردم شمالی برای لشکر خویش ضرب زده و تفویض میکرد.
از آنجاکه امیرحبیبالله خان کلکانی و همرزمان تاجیکتبار وی بیشتر از استانهای شمالی بودند، محمدنادرخان با عقدههای سیاسی و نژادپرستانهی قبیلهای خود مردم این استانها را به جرم همکاری با حکومت امیرحبیبالله خان کلکانی متهم کرده و آنان را اعدام و تیرباران کرد.
به روایت میرغلاممحمد غبار، جراید مربوط به رژیم قبیلهای نادرشاه، اخبار اعدام مردم استانهای شمالی را در هر ایستگاه چنین منتشر میکردند: «جریدهی دولتی اصلاح در شماره ماه حوت ۱۳۰۸ خویش نوشته است که ۵۱ نفر از «اشرار شمالی» در یکروز در کابل اعدام شدند.»
این جریدهی دولتی همچنان در ماه سرطان سال ۱۳۰۹خبر داده است که هفده نفر از اشرار شمالی (مردم شمالی) در چمن حضوری کابل اعدام شدند. به روایت غبار، جریدهی اصلاح در شمارهی ماه اسد خویش نیز نگاشته است که یک تعداد از مردم شمالی اعدام گردیدند.
کتاب افغانستان در مسیر تاریخ از قول جریدهی اصلاح (ارگان نشراتی حکومت قبیلهای نادرشاه) همچنان روایت کرده است که: «سه نفر رشوتخوار، دو نفر شرابخوار، چند نفرخایین ملی و یک عده اشرار شمالی که اهالی با عدامشان اصرار داشتند اعدام شدند.»
به روایت تاریخ معاصر افغانستان، تنها اعدامیهای شمالی که شاه غدار افغانستان آنان را بنام «اشرار شمالی» در کابل اعدام کرد، به بیش از هفتصد نفر میرسد. از کشتار صحرایی و قتل عامی که محمدگل مومند در شمالی انجام داد آمار دقیق در دست نیست اما چنان جنایت و ظلمی را در مقابل مردم شمال در کنار آتشزدن خانهها و باغها انجام داد که تاریخ معاصر افغانستان آن را مشابه به جنگ میان دو کشوری میداند که یکی از آنان پس از سالها خصومت و دشمنی مناطق کشور دیگر را تصرف کرده و آنرا به آتش بکشد.
طوریکه محمدگلخان مومند با اتکا به قوهی ۲۵هزارنفری حشریشده و یک فرقه عسکر منظم و توپخانهی دولتی در استانهای پروان و کاپیسا چنان دست به عملیات نظامی زد که در یک کشور فتحشدهی خارجی هم مجاز نیست. اما محمدگل مومند با انجام این عملیات وحشیانه در این استانها قیافت یک مارشال فاتح را به خود گرفته بود.
شاه غدار افغانستان که حین ورود به کابل اموال و دارایی مخالفان خود را برای لشکر قبایلی خود مباح اعلام کرده بود، افراد وابسته به او خانههای مردم را غصب نموده و اموال آنان را چپاول کردند.
به روایت تاریخ معاصر افغانستان، سربلندخان جاجی که خانهی یکی از شهروندان کابل را تصرف کرده بود، وقتی صاحب خانه از نادرشاه امر رفع غصب را گرفت، سربلندخان آنها را جواب کرده گفت: «شاه ارگ را ولجه کرده است، من حق ندارم یک خانه را ولجه کنم؟ ما هردو یک روز به کابل آمدیم، هر وقت ایشان ارگ را به صاحبش داد، من هم خانه را میدهم.»