(برگرفته از کتاب: تاجیکان در منابع تاریخی، تالیف: دکتور لعل زاد، کابل: انتشارات سعید، خزان ۱۳۹۱. این کتاب در دوشنبه نیز به الفبای سریلیک چاپ و نشر شده است)…
در دفتر زمانه، فتد نامش از قلم
هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت
(فرخی یزدی)
به ارتباط زبان پارسی، نظرات زیادی وجود دارد که این زبان صد ها سال پیش از ظهور اسلام، در خراسان بزرگ (نقشه های ۱۲ و ۱۳ دیده شود) زاده و پرورده شده؛ از آغاز سال های ۲۰۰ ق (اوایل ۸۰۰ م)، زبان دربارهای طاهریان و صفاریان بوده؛ در دربار سامانیان به بزرگترین زبان علمی و ادبی و زبان دوم دنیای اسلام تبدیل گردیده؛ از طریق دربارهای غزنویان، غوریان و… در هند و از طریق دربار سلجوقیان (و ترکان) در ترکیه عثمانی گسترش یافته؛ برای ۷۰۰ سال در هند و ۳۰۰ سال در آسیای صغیر، زبان رسمی، اداری و علمی بوده است {۷۸ – ۸۰}.
به این ترتیب، زبان پارسی در درازنای بیش از هزار سال در حوزه ای که پهنای آن از اسلامبول تا کلکته و بلاد ترکستان چین بوده، به حیث لسان دربار، دانش، آموزش، تجارت و مراودت، مروج بوده است {۸۱: ص۷}. امروز در گسترۀ این حوزۀ بزرگ، ده ها کشور (متشکل از اقوام مختلف) بوجود آمده و این واقعیت بطور آشکارا نشان می دهد که این زبان مربوطِ یک قوم و یا یک کشور خاص نبوده و (بخصوص) گسترش آن توسط اقوام مختلف و بدون تحمیل صورت گرفته است. چنانچه امروز در افغانستان بیش از ۹۰ درصد مردم (که متشکل از اقوام مختلف اند) به این زبان بلدیت دارند و یا می توانند با آن صحبت نمایند (پارسی حالا بعلاوۀ افغانستان، زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان نیز میباشد).
نقشۀ ۱۲. خراسان با چهار مرزبان مشهور (از اوایل ساسانیان تا نیمۀ سدۀ چهارم ق): ۱. بلخ و تخارستان، ۲. هرات و سجستان، ۳. ماورالنهر، ۴. مروشاهجان {۲}
نقشۀ ۱۳. خراسان با چهار شهر مشهور (پس از نیمۀ سده چهارم ق): ۱. بلخ، ۲. هرات، ۳. مرو، ۴. نیشاپور {۲}
البته نظرات دیگری هم مبنی بر پارسی بودن پارسی و دری بودن دربار ساسانیان وجود دارد {۸۲، ۸۳: ج ۱، ص ۲۷۱ – ۲۸۱}! اما به باور حسین یمین، پارسی اصلا “پارتی” یا زبان پارت های اشکانی بلخی و دربار آنها در ۲۵۰ ق م بوده؛ لذا به علت منسوب بودن به “پارت” ها، پارتی و منسوب بودن به “دربار”، دری نامیده شده است. زبان پارتی یا پهلوی اشکانی دنباله و شکل متحول زبان اوستائی، و پهلوی ساسانی دنبالۀ زبان پارتی و لهجۀ از آن است {یا شکل تکاملی آن؟}.
به این ترتیب، پارسی دری پس از سپری نمودن دوره های باستانی (زبان اوستائی) و میانه (پارتی – کوشانی) و با دو لهجۀ بزرگ (هخامنشی دورۀ باستان و پهلوی ساسانی دورۀ میانه) که حدود ۱۵۰۰ سال زبان دستگاههای دولتی این حوزۀ بزرگ فرهنگی بوده، بوجود آمده است {۸۰،۸۴ و ۸۵}. گرچه مقدسی هم “دربار” را منشای واژۀ دری دانسته است، اما واصف باختری می گوید که دری از واژۀ “تخاری” و پارسی از واژۀ “پارتی” مشتق شده؛ رابطه و نسبت دادن پارسی به “پارس” یک غلط مشهوراست {۸۶}!
با درنظرداشت نظرات مسعودی، مقدسی، ابن ندیم و گردیزی در بارۀ وسعت ساحه یا پهنای حوزۀ زبان پارسی (پارتی؟)، لهجه های متفاوت آن (پارسی، دری، پهلوی و…) و دری بودن دربارهای پیش از اسلام؛ مدرک مهم دیگر، گزارش تاریخی سترابو در سدۀ اول میلادی مبنی بر موجودیت زبان واحد (با لهجه های متفاوت) در گسترۀ آریانای بزرگ (ساحۀ بین رود سند، بکتریا، سغدیانا، ماد و پارس در نقشه ۱۴ دیده شود) است که از نگاه تاریخی فقط می تواند زبان پارتی (با لهجه های متفاوت) باشد! زیرا این دوران مصادف است با استقرار درازمدت امپراطوری عظیم پارتیان در این ساحه: هخامنشیان (۵۵۰ – ۳۳۰ ق م)، پارتیان (۲۵۰ ق م – ۲۲۴ م)، کوشانیان (۶۰ – ۳۷۵ م)، هیپتالیان (۴۲۰ – ۵۷۰ م) و ساسانیان (۲۲۴ – ۶۵۱ م).
در هر صورت، از نگاه تاریخی همین زبان واحد یا لهجه های از آن است که در دوران امپراطوری های ۳۰۰ سالۀ کوشانی، ۱۵۰ سالۀ هیپتالی و ۴۰۰ سالۀ ساسانی در این حوزۀ مشترک فرهنگی تکامل نموده و پارسی دری را بوجود می آورد. دلچسب است که حتی یک قرن پس از اسلام نیز کارهای اداری در این حوزه به زبان پارسی می باشد، زیرا دفتر و دیوان غرب ایران در زمان ولایت حجاج بن یوسف (۴۱ – ۹۵ ق) و از خراسان (شرق ایران) در اواخر خلافت هشام بن عبدالملک (۱۰۵ – ۱۲۵ ق) از پارسی به عربی برگردانده می شود {۷،۸۳: ج ۱، ص ۳۰۷-۳۰۸}. به این ترتیب این زبان فقط حدود یکصد سال از دربار دور مانده و با ظهور طاهریان در سال های ۲۰۰ ق بازهم درباری گردیده و درباری می ماند!
نقشه ۱۴. گسترۀ تخمینی آریانای بزرگ (آبی) و کوچک (سرخ) توسط سترابو در سدۀ اول میلادی {۲}
طوریکه منابع این رساله نشان می دهد، در قدیم ترین آثارعربی (مانند التنبیه مسعودی در ۳۴۵ ق، احسن التقاسیم مقدسی در ۳۷۵ ق و الفهرست ابن ندیم در ۳۷۷ ق) و پارسی (مانند ترجمه تفسیر طبری در۳۵۲ ق، شاهنامه فردوسی در۴۰۰ ق، دانشنامه ابن سینا در ۴۱۲-۴۲۸ ق و فضایل بلخ در ۶۱۰ ق) تا امروز، واژه های “پارسی”، “دری” و “پارسی دری” با عین معنی برای یک زبان واحد بکار رفته، یا به عبارۀ دیگر نام های جداگانۀ یک زبانِ واحد بوده اند (به شمول واژۀ “تاجیکی” که کاربُرد آن به سدۀ نزدهم و ترویج آن به سدۀ بیستم می رسد). اما سوگمندانه، اقدام های سیاسی و تلاش های نامیمونی در افغانستان جریان دارد تا زبان پارسی (دری) را تعقیم و تعویض نمایند {۸۶ – ۸۸}:
• کار و تبلیغ در جهت جدا سازی پارسی، دری و تاجیکی زیر نام سه زبان جداگانه و اختصاص هر یک به کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان؛
• ایجاد محدودیت در مورد کاربُرد واژه های ناب و اصیل پارسی زیر نام “اصطلاحات ایرانی و بیگانه”؛
• ترویج واژه های جدید پشتو (به عوض آن) زیر نام “مصطلحات ملی و قبولشده”؛
• اختلاط پارسی و پشتو در گفتمان رسانه ها زیر نام “شیر و شکر”.
این کتاب را می توانید از لینک زیر دانلود و مطالعه کنید:
https://l.facebook.com/l.php?u=https%3A%2F%2Farchive.org%2Fdetails%2F20201007_20201007_1554&h=AT3_BS6nky8PdwP0F1E6q-4AaFqNX0atn2t_vF0yW2XKHqqpq0g7ZIdV_BbDjXaf1_XvbM00uEOc7mgiHzvNoPAZ0m9lXrZpm8_e-TACAYvCAyYqpeCPiXKqYmx214AOyrjgeOrPTM6ooqlD6Xnc&tn=-UK-R&c[0]=AT1NSCXplRa7DC_YD2Ow18asoXGqxgQB1p-6yg-VKgslY8jdecVc9_KEqnRr_grcmGR31LUrZFp1gL5FI6vogzuFN51EQ7oZgaFRvrlT0XTa7Kv12vwjeBAd84ZvFgso_PQdixolgHnraZSdJ9AJhoyjQzjxxDeLF9rrJ3kH8AFAMZGyiCTv