خبرگزرای راسک: قوم افغان یا پشتون که از قبایل ساکن در دامنهکوههای سلیمان بودند، به گونهی تدریجی وارد سرزمین خراسان شدند. این قوم در گذر زمان و براساس تحولات منطقهای و رقابتهای همسایگان، نخستینبار در سال ۱۷۴۷در قندهار به قدرت و حاکمیت دست یافتند.
آریانای کُهن و خراسان بزرگ یا افغانستان امروزی، روزگاری یکی از کانونهای هفتگانهی تمدن جامعهی بشری بود و ساکنان آن هزاران سال قبل در بخشهای علوم مختلف مانند: نجوم، پزشکی، ریاضی، تجارت، زراعت و غیره دارای تمدن درخشان بودند که پایههای اصلی تمدن جامعهی انسانی را در سیارهی زمین تهداب گذاشتند. آریانای کهن حدود سههزار سال قبل از میلاد مسیح دارای شهرهای آباد و پرجمعیت بود که نقطهی اتصال میان تمدنهای بزرگ یونان، چین، هند و بینالنهرین محسوب میشد. آیین زرتشت چند قرن قبل از میلاد مسیح توسط مبلغ و بنیادگذار آن به همین نام؛ از بلخ کنونی یا پایتخت آریانا ظهور کرد.
نام افغانستان هرچند در این قرن اخیر با درخواست حاکمان افغان/پشتون و معامله با انگلیسها به این کشور تحمیل شدهاست، اما پیشینهی تاریخی این سرزمین و ساکنان اصلی آن به هزاران سال قبل برمیگردد. افغانان یا اوغانها که قبیلهی بادیهنشین در اطراف کوههای سلیمان بودند و زندگی کوهنشینی داشتند، بهگونهی تدریجی در قرن هفده وارد خراسان/افغانستان امروزی شدند. به قول شریف ادریسی برجستهترین جغرافیهدان و مورخ اسپانیایی: حضور اجتماعی، فرهنگی و تاریخی افغانها در میان دهها قوم و قبیلهی دیگر در سرزمین خراسان بزرگ کمرنگ جلوه میکرد.
واژهی «افغان» در مورد مردمان قبایل کوچکی استفاده میشد که کوهنشین بوده و در اطراف کوههای سلیمان، غرب هند (پاکستان امروزی) زندگی میکردند. آنان در این منطقه رهزن و سرباز بودند، شاهان خراسان آنان را بهعنوان «مزدور» بکار میگرفتند؛ یکی از این شاهان تیمور لنگ بود که افغانان را مزاحم خود دانسته و قتلعام میکرد. این قبایل کوهنشین براساس رخدادهای اجتماعی میان همسایگان و پایان اقتدار نادر افشار، در سال ۱۷۴۷ در جغرافیای خراسان یا افغانستان کنونی صاحب اقتدار شدند که از احمدخان ابدالی شروع تا نوادههایش نیز همه خود را شاهان خراسان مینامیدند و در معاهداتی که برای کسب و ابقای قدرت سیاسی خویش منعقد کردند، از آنان به عنوان امیران و پادشاهان خراسان یاد شدهاست. زمانیکه فتحعلیشاه قاجار، نخستین معاهده را با انگلیسها امضا کرد، در آن از مملکت خراسان در همسایگی کشور ایران یاد شده است.
هرچند واژهی افغانستان به معنای کشور یا سرزمین افغانستان اطلاق میشود، اما کلمهی «افغان» فقط نام قوم پشتون است. افغانها و یا همان پشتونهای ناسیونالیست میخواهند که این نام را به زور برای تمامی باشندگان این کشور تحمیل میکنند و میخواهند که همه اقوام افغانستان مانند تاجیکها، اوزبیکها، هزارهها و غیره را (افغان، اوغان یا پشتون) بسازند. در حالیکه کاربرد این واژهی تحمیلی نه شایستهی تمدن خراسان بزرگ است و نه هم نمایانگر هویتها و اقوام ساکن در این جغرافیا، زیرا همه ساکنان این جغرافیا افغان یا اوغان نیستند، بلکه واژهی افغان یا اوغان بهطور خاص به مردم و قبایل پشتون که در مرزهای خراسان بزرگ و بخشهای از افغانستان کنونی زیست میکنند، اشاره دارد.
افغانها/اوغانها از لحاظ تاریخی بخش کوچکی از قبایل تازهبرگشته در سرزمین خراسان بودند و پیش از آن نیز خراسان قلب سرزمین قدرتمند امپراتوریهای مقتدری مانند غزنویان و غوریان بود. اما واژهی «افغان» پس از قرن ۱۹ برای این جغرافیا تحت تاثیر افکار برتریطلبی و نگرشهای فاشیستی بکار برده شد و در سال ۱۹۲۳ رسما در قانون اساسی (اصولنامهی اساسی دولت افغانستان) توسط امانالله خان جایگزین نام خراسان شد. براساس آمارهای ارایهشده از سوی نهادهای غیردولتی خارجی در مورد ترکیب جمعیتی افغانستان و اقوام ساکن در کشور، پشتونها تنها حدود ۳۳ درصد از جمعیت این جغرافیا را تشکیل میدهند که از این میان تنها ۱۲ درصد آنان در شهرها زندگی میکنند و شماری دیگر آنان در حال حاضر نیز صحرانشین هستند. ۶۷ درصد دیگر از جمعیت کشور را غیرپشتونها تشکیل میدهند.
به روایت تاریخ معاصر افغانستان، استبداد سیاسی و فرهنگی شاهان متعلق به قبایل افغان و یا پشتون، بخشی از رویکرد حاکمان افغان پس از احمدخان ابدالی در برابر مردم خراسان و هویت فرهنگی این جغرافیا بوده که با تلاشهای هدفمندانه و آگاهانه برای برتریجویی زبانی و تعمیم هویت قبیلهای افغان برای سایر اتباع کشور، از زمان امانالله خان با تغییر نام خراسان به افغانستان آغاز شده و استبداد فرهنگی شاه غدار افغانستان (نادرشاه) که عملا سیاست تحمیل زبان پشتو و حذف زبان پارسی را اختیار کرده بود، شکل جدید و برهنه برای خود گرفت.
شاه غدار افغانستان در نخستین اقدام ستیزهجویانه «انجمن ادبی کابل» را به «پشتوتولنه» تغییر نام داد و با وضع محدودیت در نشر مقالات پژوهشی زبان پارسی و جادادن مقالات پشتو به عوض آن و همچنان وادارساختن تمام ماموران ملکی و نظامی به آموختن زبان پشتو در آموزشگاهها و موارد جدیتر اقدامات زیادی انجام داد. به روایت پروفیسور استاد محمد رحیم الهام: «پشتوتولنه کارهایی را که نباید انجام میداد، انجام داد. یکی از آنان پیشنهاد و منظوری دولت مبنی بر تغییر تمامی لوحهها و تابلوهای مغازهها، اداره های رسمی و غیررسمی بود که در آن گفته شده بود: باید به اصطلاح «ملی» یعنی پشتو شوند.»
نویسنده: نورالحق فروغ بدخشانی