خبرگزاری راسک: وقتی هنرمندان یک کشور در غل و زنجیر هستند، به معنای آنست که مردم آن کشور در زنجیر زندگی میکنند و وقتی هنر آزاد میشود، مردم آن آزاد میشوند. از زمانیکه جهان دو سال پیش افغانستان را به دست طالبان رها کرد، هنرمندان محلی به شدت تحت آزار و اذیت قرار گرفتند و به طرز غمانگیزی، باردیگر با حمایت اندک بینالمللی، آنها تنها رها شدهاند، زیرا ظلم وحشیانهی طالبان بیوقفه به دنبال ریشهکنکردن آخرین بقایای بیان خلاق بودهاست.
در حالیکه باید در یک جامعه هنر باشد، اما گروه طالبان هنر را خطرناک، چالش و تهدید میدانند، زیرا هنر قدرت اعتراض و مقاومت است و این خاطره آن چیزی است که ما به عنوان یک افغانستان، زمانی بودیم و هنوزهم میتوانیم، دوباره به همان سرزمین هنر تبدیل شویم و هنر آیینهای است که به صورت واقعی عملکرد گروه طالبان از جمله تمرکز بر یک حکومت دینسالاری تنگفکر، زنستیزی و خشونتآمیز، چیزیکه جز لباسهای جدید امپراتور ساختگی، خالی و برهنه چیزی نیستند، منعکس میکند و هنر آینده و امید را در افغانستان زنده نگه میدارد.
با توجه به گزارشهای منتشرشده از پیامدهای نابودی هنر توسط طالبان میتوان یادآور شد: یک گروه تروریستی در حال شستشوی مغزی میلیونها جوان افغانستانی بدون هیچ گونه مخالفتی با ایدیولوژی خشونتآمیز هستند و در حالیکه زنان کاملاً از ورود به مدارس منع شدهاند، مردان صرفاً به عنوان دانشآموزان مذهبی آموزش میبینند که طالبان میتوانند از آنها به عنوان مهاجمان انتحاری یا ارتشی استفاده کنند که کورکورانه ارادهی خود را اجرا میکنند و این یک تهدید خطرناک نه تنها برای منطقه، بلکه برای کل جهان است و ما آن را در ۱۱ سپتامبر دیدیم و دوباره آن را خواهیم دید.
هفت سال پیش، من «ArtLords» را در کابل به عنوان یک گروه هنرمندان برای ایجاد نقاشیهای دیواری در مورد مسایل اجتماعی با همکاری جوامع محلی تاسیس کردم. مردم پس از سالها جنگ و خشونت چنان تضعیف و افسرده شده بودند که حتی از جستجوی راهحل منصرف شدند و ما به آنها نشان دادیم که صدایی دارند و آنها را تشویق به سوال پرسیدن و انتقاد کردیم.
نتیجه مثل روشنکردن شمعی در تاریکی بود با یافتن صدایی جدید و قدرتمند، به سرعت جسارت به دست آوردند و هنر را به عنوان کاتارسیس و راهی برای اعتراض پذیرفتند، این به وضوح نشان داد، به محض اینکه مردم تحت ستم فرصتی برای درگیرشدن با فرهنگ خود و ایجاد تغییر برای شکستن چرخهی خشونت و فقر فرهنگی بدست آوردند، آن را به دست میگیرند.
ما باهم، علیرغم ترسهایمان، فساد دولتی را افشا کردیم و بیرون خانههای جنگسالارانی که مسوول مرگ مردم بیگناه بودند، نقاشیهای دیواری کشیدیم، ما صلح، برابری جنسیتی و حقوقبشر را ترویج کردیم و دیوارهای ضد انفجار در سرتاسر کابل ساخته شده بود تا از کسانیکه شایسته تلقی میشدند، در برابر انفجار محافظت شود و ما با کشیدن ۲۲۰۰ نقاشی دیواری، زیبایی شناسی زشت و استحقاق نخبهگرایانه آنها را به یک بوم نقاشی مشترک از زیبایی و مقاومت تبدیل کردیم و آن دوران رنسانس بود.
متاسفانه، آن زمان به طور کامل ناپدید شده و اکنون بیان هنری در افغانستان جرم انگاری شدهاست و طالبان هنرمندان ما را مجازات کرده و هنر ما را محو میسازند و میراث فرهنگی ما را از بین میبرند، زنان و دختران از ادامهی تحصیل یا شغل در هنر منع شدهاند. اماکن فرهنگی ویران شده، موزهها، گالریها و موسسات حامی هنر در حال تعطیلشدن هستند و هنرمندان خود در معرض تحقیر عمومی، دستگیری، بازداشت خودسرانه و قتلهای فراقانونی هستند.
گروه طالبان مهمانان عروسی را که در آن موسیقی پخش میشد کشته، شلاق زدند، نوازندگان را شکنجه و دستگیر کردند. نظرمحمد کمدین توسط مقامهای طالبان در هنگام فیلمبرداری کشته شد و بعداً جسد او را در حالیکه به درخت بسته بودند، پیدا کردند. دو نویسنده برجستهی افغانستان و اعضای «PEN» افغانستان توسط مقامهای طالبان به قتل رسیدند و عبدالعاطفی شاعر و مورخ مشهور در خانهاش توسط مقامات طالبان شکنجه و به قتل رسید.