برگردان: عظیمالله ورسجی
«شبکهی جزیرهنت عربی» گفتوگوی ویژهای را با احمد ت.کورو، استاد علوم سیاسی دانشگاه دولتی سندیاگو ایالات متحده آمریکا و نویسندهی کتاب «اسلام، اقتدارگرایی و توسعهنیافتگی» که در دسامبر ۲۰۲۰ به چاپ رسیده، انجام دادهاست. برگردان این گفتوگو از عربی به فارسی جهت معلومات مزید تقدیم میگردد.
پرسش: در کتاب «اسلام، اقتدارگرایی و توسعهنیافتگی» به تشریح وضعیت کشورهای اسلامی که از بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در بخش اول کتاب و به تعقیب آن به دلایل تاریخی آن پرداختهاید، آیا ریشههای مشکل ما مربوط به تاریخ است؟
پاسخ: جهان سپاس. بسیار خرسندم که برگردان کتاب جدیدم اکنون به زبان عربی (توسط شبکهی تحقیقات و نشر عربی) صورت گرفته و در عین حال به زبانهای اندونیزی و فارسی نیز ترجمه شده است.
من دانشمند عرصهی تاریخ نه، بلکه سیاست هستم. از همینجا طرح پرسش کتاب آغاز میشود: چرا کشورهای دارای اکثریت مسلمان شاهد سطح بالای استبداد و پایینبودن توسعهی اجتماعی و اقتصادی در مقایسه با متوسط جهانی هستند؟ این پرسش حیرتآور زمانی مطرح میگردد که کتاب من با بررسی تاریخ آشکار میسازد که در میان قرنهای ۹-۱۱ مسلمانان در فلسفه و اقتصاد نسبت اروپاییهای غرب پیشرفته بودند.
کتاب من هردو برداشت شایع پیرامون مشکلات جهان اسلام (اسلام جانی و ظالم است). این کتاب آن را با استناد به اینکه اسلام از نگاه تاریخی کلاً همگام و همسو با توسعه بوده است رد مینماید. برداشت دوم روایت برشمردن منبع اصلی مشکل جهان اسلام وابسته به استعمار غربی است که بهطور فشرده با پیامدهای منفی استعمار غرب بررسی نمودم. اما پژوهش من تاکید دارد که استعمار غرب در قرن هژده آغاز شد، درحالیکه جهان اسلام قبل از آن از رکود علمی و اقتصادی رنج میبرد.
رویکرد من تاکید روی روابط میان طبقههای سیاسی، دینی، اقتصادی و اندیشه دارد. در آغاز تاریخ اسلامی، جهان اسلام دارای طبقههای بورژوازی و عقلگرای کارآمد بود. در آن زمان دانشمندان اسلامی در بیشتر زمینهها از حاکمیت دولت مستقل بودند. اما بعد از نیمهی قرن یازدهم اتحاد میان دانشمندان و حاکمیت دولت به میان آمد که این ایتلاف دانشمندان و دولت باعث به حاشیهراندن روشنفکران، فرهنگیها و تاجران به شکل تدریجی در قرنهای بعدی گردید.
در قرنهای ۱۹-۲۰، برخی حاکمان اصلاحطلب در امپراتوری عثمانی و کشورهای ترکیه، مصر، ایران و تعداد کشورهای دیگری که دارای اکثریت مسلمان بودند، اتحادشان را با دانشمندان پایان داده و برعکس علیه آنها موقفگیری نمودند و با اینحال این حاکمان اصلاحطلب قادر به حل مشکلات کشورهایشان نشدند، زیرا اکثریت این حاکمان دارای گذشتهی نظامی بودند. به عبارت دیگر آنها مخالف اندیشه و بورژوازی بودند که در نتیجهی آن در حاشیه قرارگرفتن روشنفکران، فرهنگیها و تاجران در جهان اسلام تا امروز ادامه دارد.
بهطور فشرده، این مسوولیت من بود که یک تحلیل تاریخی انجام میدادم، زیرا جهان اسلام تا حدود زیاد از نگاه طبقاتی و اندیشههای پاسدار نظامهای استبدادی در گروی تاریخ مانده است. بعد از بررسی انتقادی روابط و اندیشههای طبقاتی پایدار از نگاه تاریخ، این امکان وجود دارد که مسلمانان از تاریخ عبور نموده و خود را با شرایط حاضر همگام سازند.
پرسش: در پژوهش خود اهمیت گستردهای به تجارت در تمدن اسلامی دادهاید، در وقتی که دانشمندان نقش تاجر را به گونهی مستقل از دولت بازی نمودند که این موضوع نقش برجستهای در شگوفایی تمدن اسلامی بازی نمود. این چگونه است؟
پاسخ: در «دوران طلایی» اقتصاد و دانش در میان قرنهای هشتم تا یازدهم، مسلمانان دارای تاجر و علمای مولد بودند. درحالیکه اروپای غربی تحت حاکمیت نظامیهای مستبد و شخصیتهای دینی کاتولیک بوده و برعکس دارای تاجران فعال و دانشمندان نبودند. در طول این دوره، دانشمندان اسلامی در حد گسترده برای حفظ استقلال مالی از حاکمیت دولتهای وقت تلاش نموده و به این باور بودند که وابستگی گسترده با دولت، عامل فساد است. زیرا این موقف علما دارای ریشهی تاریخی بود. در میانه قرن هفتم زمانیکه جنگ داخلی میان علی ابن ابی طالب خلیفه راشدین و معاویه بن ابی سفیان والی دمشق آغاز شد و آن جنگ تراژدی غمناک که باعث کشتهشدن هزاران نفر و شهادت حسین فرزند علی نواسه پیامبر اسلام شد که منجر به خشم شیعیان و اکثریت مسلمانان سنی از روابط میان حاکمیت سیاسی و اخلاق دینی بود گردید.
اختلافات میان حاکمیتهای سیاسی و دینی در آن وقت بسیار روشن بود که این اختلافات نهتنها در زندگی علمای شیعه، بلکه علمای برجستهی سنی مانند بنیانگذاران مذاهب چهارگانه، در نتیجهی عدم پذیرش درخواست حاکمان سیاسی بود. امام جعفر صادق کشته شد، امام اعظم در زندان درگذشت، امام مالک شلاق (تازیانه) زده شد، امام شافعی زندانی و با زنجیر بسته شد و احمد بن حنبل در زندان مورد شکنجه و اذیت قرار گرفت.
تاریخنگار با مرور زندگی ۳۹۰۰ تن از علمای میان قرن هشت تا یازده مشخص ساخت که بیش از ۹۰% علما و خانوادههایشان در بخشهای خصوصی، بهویژه تجارت مصروف بودند و تنها بخش کوچکی از علما (۹%) آنها در دولت مشغول به کار بودند.
موجودیت تاجران فعال و علمای مستقل، یک فضای قوی کارآمد را در جهان اسلام به میان آورد. در همین دوره فیلسوفان مسلمانان نقش بسیار بزرگی را در بخشهای مختلف، از جمله ریاضیات، بینایی و پزشکی بازی نمودند. در عین حال تاجران مسلمان در شگوفایی تجارت و کشاورزی و اختراع ابزارهای اقتصادی مانند چک و حوالهی بانکی نقش برازندهای داشتند.
پرسش: آیا تمدن اسلامی در اوج شگوفایی خویش عربی بود یا فارسی؟
پاسخ: دورهی طلایی تمدن اسلامی نه عربی بود و نه فارسی؛ بلکه تمدنی بودکه توانست تعداد زیادی از گروههای نژادی و دینی را با هم یکجا نماید. پس مهمترین ویژگی دورهی طلایی تمدن اسلامی را میتوان در نقش برجستهی سنی و شیعه با الهامگرفتن از آموزههای اسلامی، بهویژه مدیریت زمان، پاکی و برابری بازی نمودند. از یاد نباید برد که این دورهی طلایی شاهد ایفای نقش مهم برخی از مسیحیها و یهودی و استقبال از علوم و فناوری یونانی، ساسانی، مصری، هندی و چینی بوده است.
پرسش: در کتاب خود به تحول مهم بزرگ در تمدن اسلام (اتحاد علما و دولت) اشاره نمودهاید، این روند چگونه آغاز شد؟
پاسخ: یک تحول چندبعدی در قرن یازدهم روی داد. از نگاه اقتصادی، ساختار فیودالی توزیع متمرکز زمین و کشاورزی مالیاتی جایگزین اقتصاد بازار شد. از نگاه سیاسی، امپراتوریهای غزنوی و سلجوقی ساختار دولت را بیشتر نظامی کردند. در بعد دینی، خلفای عباسی بهویژه خدای متعال و سپس قائم بعمرالله، اندیشه «مذهب غالب» را بر ضد شیعهها و معتزله شوراند که این دگرگونیها طبقهی بازرگان را تضعیف و علمای اهل سنت را آمادهی دنبالهروی از سیاست دولت مجبور نمود. «نظامالملک» وزیر سلجوقی شبکهای از مدارس را بنام نظامیه تاسیس کرد که این مدارس مبنای اساسی «مکتب فکری اهل سنت» و اتحاد علما و دولت را پایهگذاری نمود. این اتحاد تازهظهور میان علما و دولت منجر به حاشیهراندن تاجران و روشنفکران در آسیای مرکزی، ایران و عراق در قرن یازدهم شد. در قرن ۱۲ و ۱۳، دولت ممالک الگوی سلجوقی «اتحاد دولت و علما» را در سوریه و مصر گسترش داد. در قرنهای بعدی، دولت عثمانی این اتحاد را در آناتولی و بالکان نهادینه کرد. در طرف دیگر امپراتوری صفوی نسخهای شیعه از «اتحاد علما و دولت» را در ایران ایجاد نمود.
پرسش: بسیاری از پژوهشگران غزالی را مسوول دورهی رخوت تمدن اسلامی دانسته و محمد عابد الجابری را به دلیل جایگاه وی در فلسفه و فلاسفه با این بحث پیوند میزنند. آیا واقعاً غزالی به دنبال کاهش و تضعیف نقش عقل در تمدن اسلامی بود؟
پاسخ: در کتابم ارزیابی و تحلیل با جزییات پیرامون اندیشههای ماوردی، غزالی و ابن تیمیه به عنوان حامیان اتحاد «دولت و علما» و ابن رشد و ابن خلدون بهعنوان مطرحکنندکان دیدگاه بدیل پرداختم.
من همچنان در کتابم به بررسی اندیشههای برخی از دانشمندان معاصر پرداختم که یکی از آن محمد عابد الجابری است. جابری غزالی را بهخاطر به حاشیهراندن عقلگرایی و گسترش تصوف در جهان اسلام، مورد انتقاد قرار داده، میافزاید: «غزالی زخمی را در ذهن اعراب بهجای گذاشت که خونریزی ادامه دارد.»
بسیاری از پژوهشگران غربی غزالی را یکی از تاثیرگذارترین چهرههای تاریخ اسلام میدانند. زیرا وی نقش برجستهای در تشکیل اسلام اهل سنت پس از قرن یازدهم با حذف فلسفه و واردکردن تصوف داشت.
با این وجود، تعبیر و بیان نابسامانی و بدترشدن جهان اسلام را تنها با تمرکز روی اندیشههای غزالی که بخشی از یک عامل بزرگتر (اتحاد علما با دولت) بودکافی نیست. زیرا غزالی توسط ایتلاف علما و دولت حمایت شده و در آن مشارکت داشت و سهم عمدهی او در «اتحاد علما با دولت» صدور فتوا در مورد مرتدشدن برخی از فیلسوفان بود که حتی مجازات اعدام هم برای برخی از فیلسوفان در نظر گرفته شد.
پرسش: چگونه تمدن ساسانی بر اندیشهی اسلامی تاثیر گذاشت؛ آیا این تمدن در پیشرفت یا پسماندگی تمدن اسلامی نقش داشت یا خیر؟
پاسخ: پس از اواسط قرن یازدهم«اتحاد علما و دولت» برای توجیه هژمونی و سیطرهی سیاسی و مذهبی خویش به اندیشههای جدیدی نیاز داشتند. وی از برخی اصول ساسانی استفاده نمود که یکی از آنها حکمت معروف اردشیر، پادشاه و بنیانگذار ساسانی در قرن سوم بود که میگفت: «دین و قدرت همزادند.» بسیاری از محققان این ضربالمثل ساسانی را بهعنوان حدیت معرفی کردند. علما پس از قرن یازدهم برای توجیه «اتحاد علما و دولت» آیهی «أُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» را دوباره تفسیر کردند. ابن تیمیه در کتاب مهم خود «سیاست شرعیه» این آیه را دعوت اطاعت مسلمانان از علما و امیران تفسیر نمود. گرچند این عبارت به صراحت اشاره به هیچیک از امیران و علما ندارد. چنانکه آیهی شریفه میفرماید: «کسانی که ایمان آوردهاند، خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولیای امر خود اطاعت کنید.»
پرسش: جنگها چه پیامدهای را برای تمدن اسلامی در بر داشت؟
پاسخ: کشورهای اسلامی از قرن دوازده تا چهارده میلادی شاهد حملات خونین مغولها و صلیبیها بودند که در نتیجهی این حملات بسیاری از مسلمانان در جستوجوی امنیت به کشورهای دارای توانایی نظامی جهت حمایت در برابر مهاجمان پناه بردند. در عین حال، علما در مورد علل کشتارها توضیحاتی ارایه نمودند. علاوه بر این، واردشدن صلیبیها در «جنگ دینی» باعث اوجگیری احساسات اسلامی شد. بهطور خلاصه میتوان گفت که جنگهای خارجیها باعث تقویت «اتحاد علما و دولت» در برخی از سلطاننشینها (ایوبیان، ممالیک و عثمانی) شد.
پرسش: یکی از برداشتهای رایج این است که خلافت عثمانی به روند نظامیگری متمرکز بود که این ماهیت نظامی جنبههای دیگری تمدنی را بهخطر انداختکه نمونهی بارز آن را میتوان در فرآیند نشر و چاپ لمس نمود. آیا این درست است؟
پاسخ: عثمانیها، صفویها و مغولها از قرن پانزدهم تا هژدهم بر جهان اسلام تسلط داشتند. در همین دوره، کشورهای اروپایی (غرب) از چاپخانه، قطبنمای دریایی و باروت در توسعههای علمی، جغرافیایی و نظامی استفاده میکردند. اما عثمانیها، صفویها و مغولها تنها از باروت، آنهم بهخاطر اینکه هر سه امپراتوری نظامی بودند استفاده نموده و از پیشرفت و توسعهی علمی و جغرافیایی چشمپوشی کردند. افزون برآن، علمای جهان اسلام چاپخانه را بهعنوان تهدید علیه احتکار دینی و تعلیمیشان میدانستند و مسلمانان از ۱۴۵۵ که نخستین کتاب در اروپا چاپ شد تا ۱۷۲۹ که نخستین کتاب عثمانی چاپ شد، یک جلد کتاب هم به نشر نرساندند. حتی در قرن ۱۸، زمانیکه عثمانیها تعداد چاپخانهها را ایجاد نمودند ولی تعداد محدود کتاب را چاپ کردند.
در همین قرن، اروپاییها (غرب) یک میلیارد جلد کتاب و عثمانیها تنها پنجاههزار جلد کتاب بهدست نشر سپردند. از طرف دیگر، با آغاز سال ۱۸۰۰، میانگین سوادآموزی در اروپای غربی به ۳۱%، در امپراتوری عثمانی به ۱% میرسید که این تفاوت فاحش «بیسوادی» در حد گستردهتر میان کشورهای غربی و کشورهای دارای اکثریت مسلمانا تا امروز ادامه دارد.
پرسش: در پایان چگونه میتوانیم روند شگوفایی تمدن اسلامی را آغاز نماییم؟
پاسخ: جهان سپاس از پرسش پرمحتوا و قابل تاملتان. در شرح برخی زوایای مهم کتاب من، شما همکاری نمودید، اجازه دهید بهطور فشرده پاسخ دهم. برای تحقق شگوفایی مسلمانان نیازمند روشنفکران اصلاحطلب و طبقهی بورژوازی که بتوانند میان «دولت و علما» توازن ایجاد نمایند، هستند. در روند اصلاح نهادها و اندیشهها، مسلمانان مجبور به تقلید از نمونههای غرب نیستند، بلکه باید از دورهی شگوفایی و طلایی قرنهای ۹ تا ۱۱ میلادی با برقراری مجدد تنوع، پویایی و بهرهوری که میتواند در قادرسازی مسلمانان جهت دستیابی به رنسانس در عصر کنونی کمک نماید، الهام بگیرند.