نویسنده: رها
از آنجا که جامعهی ما یک جامعهی سنتیاست و بیشتر باورها بر بنیاد قصهها و افسانهها استوار هستند، باید دانست که افسانهها و قصهها، باورها، شگونها و سنتها در میان مردم، نشاندهندهی رویاها، رازها و آرزوهای جمعی یک ملت و بنیاد حافظهی آنان را تشکیل میدهد. شگونها که در ادبیات شفاهی افغانستان، یکی از بخشهای مهم را دربرمیگیرد، شامل عقاید و باورهای رازآمیز مردم دربارهی رویدادهای مختلف زندگی از قبیل: مبارک و شوم، میمون و نحس، سعادتمند و نکبت، خوشبختی و بدبختی، نیک و بد، خیر و شر، شادی و غم، روشنایی و تاریکی و امثال اینها میباشد. از نظر کارشناسان حوزهی ادبیات، از زمانیکه انسان شروع به حیات کرده، خواسته یا ناخواسته همراه با باورهای ناپسند و خرافات زندگی کردهاند. اما گفته میشود که این باورها در افغانستان ریشههای عمیقتری دارد و بیشتر زنان نسبت به مردان به این پدیده باورمند هستند.
این فرهنگ از آوان شکلگیری جامعهی بشری در بین ملیتهای مختلف موجود بوده و در جامعهی ما نیز رواجاست. به طور نمونه: وقتی کسی از خانه برای مسافرت چندروزه بیرون میرود، پشت سرش یک مقدار آب میاندازند، یا هم وقتی داخل گیلاس چای شمعهی را میبینند، میگویند مهمان میآید و یاهم وقتی مرغی بیوقت آذان میدهد، فرمان قطع سر او را صادر میکنند و همچنان مواردی دیگر که شامل فرهنگ عامهی مردم میشود و شماری از آنها در جامعه کمرنگ شده و شماری نیز مروج است.
همچنان، در شماری از موارد همین باورها برای شماری از زنان که باور کامل به این مسایل دارند، در کارهایشان سکتگی ایجاد کرده و مانع انجام کار این بانوان میشوند. زهرا یکی از بانوان میگوید که باورهای چون روز جمعه درسخواندن ذهن را کُند میسازد و یاهم گرفتن ناخنهای دست و پا در یک وقت شگون ندارد و همچنان ایستادهماندن جاروب نیز شگون ندارد، منجر به بروز چالشهای برای این بانو شدهاست. زیرا او میگوید که این باورها هیچ منبع دینی و علمی ندارند و همه از جمله باورهای که از سوی خود مردم خلق شدهاند.
شماری از آگاهان به این باور هستند که این باورها پذیرفتنی نیستند، زیرا بر هیچ اصل منطق و علم استوار نبوده و دستساختهی خود افراد جامعه هستند، این باورها خرافات و باورهای بیاساس بوده که در میان همهی جوامع وجود دارد و در شماری موارد معیاری برای شکلدهی زندگی انسانها شدهاند.
به باور شماری از آگاهان مسایل اجتماعی، درحال حاضر جهان به سوی پیشرفت و ترقی در حرکت بودن و با روشنشدن اذهان عمومی و باورهای راسخ نسبت به دین اسلام و عقاید اسلامی که یک عقیدهی شفاف و ناب است، این باورها به گونهای رنگ باخته و شماری نیز به آن بیباور شدهاند.
آگاهان معتقداند که باورمندی به اینگونه باورهای که زندگی سادهی انسانها را با چالش مواجه میسازد، میتواند گاهی در جامعه باعث بروز بعضی از ناخوشیها در داخل خانوادهها گردد.
به باور آگاهان و شماری از شهروندان، بالابردن سطح آگاهی نسبت به مسایل متفاوت در جامعه میتواند در امر کمرنگساختن این باورها کارساز باشد و تاجایی اعتقاد به اینگونه باورها را کمرنگ بسازد و آهستهآهسته موفق شود که این باورها را از میان مردم برداشته و بهجای آن عادتها و باورهای منطقی که اصل و بیناد دینی و عقلی داشته باشند، جایگزین شوند.