Professor Llewelyn Morgan
بودای بامیان که در قرن ششم و هفتم میلادی در صخره حکاکی شده بود، در مارچ ۲۰۰۱ توسط طالبان افغانستان منهدم شد. این مکان از خلال روایتهای زائران بودایی [ چینی مانند هیونگ تسنگ]، متون[تاریخی و] مردمشناسی قرن هشتم هجری و سفرنامههای قرن بیستم مکانی شگفتانگیز معرفی شده است، اما حقیقت غم انگیز آن است که بامیان پیش از نابودی بوداها هرگز از شهرت لازمه برخوردار نبوده است. بامیان نه تنها در ماه مارچ ۲۰۰۱ سرفصل اخبار را به خود اختصاص داد، بلکه در سالهای پس از آن تبدیل به کهن الگوی میراث فرهنگی در معرض نابودی قلمداد گردید. هر بار که تهدیدی مطرح می شد و یا رخ میداد نام آن به میان میآمد. «تیمبوکتو» نیز که در سال ۲۰۱۲ زیارتگاه های صوفیان آن توسط انصارالدین و القاعده در مغرب اسلامی ویران شده و کتابخانه هایش مورد تهدید قرار گرفتند، یک بامیان دیگر بود. همچنین پالمیرای سوریه در سال ۲۰۱۵. اما تبدیل بامیان به یک الگوی رفتاری محصول رسانههای غربی نبود؛ بدین معنا که اسلام گرایان افراطی از رویدادهای افغانستان آموخته بودند که چگونه تفسیر خالصانه خود را از اسلام به شکل مؤثر و قوی بیان کنند. چگونه این کار را به گونه ای انجام دهند که حداکثر توجه را به خود جلب کنند، و چگونه به مؤثرترین شکل ممکن، جهان را به خشم و خصومت برانگیزند.
یک اقدام مشابه که شهرت کمتری نسبت به تیمبوکتو یا پالمیرا به دست آورد، اما آشکارا الهامگرفته از بامیان بود، در سوات، شمال غربی پاکستان، در سپتامبر ۲۰۰۷ روی داد. «پادماسانا» یا موقعیت نیلوفرآبی که قدمت آن به قرن هفتم پس از میلاد می رسد، در بالای صخره ای حک شده است. در سال ۲۰۰۷ اعضای طالبان پاکستان که در حال تصرف و کنترل دره سوات بودند، قسمتهای زیادی از «صورت بودای» «جهان آباد »را منفجر کردند. این بودا با زحمت توسط متخصصان پاکستانی و ایتالیایی به شکل بسیار ظریف بازسازی شده است؛ زیرا این تصویر، شبیه سایرمجسمههای بودایی «گاندهارا»، طراحی شده است تا از منظری مایل، یک نقطه ده متری زیر آن، مشاهده شود.
گذشته از دیگر انگیزههای طالبان در جهان آباد چه رابطهای بین آنان و عملکرد طالبان در بامیان سال ۲۰۰۱ وجود دارد؟ اصولاً چرا طالبان افغانستان تلاش لازم را برای تخریب دو مجسمه عظیم به ارتفاع ۵۵ و ۳۸ متر و حک شده دردل سنگها انجام دادند؟ این اقدام مستلزم تهیۀ منابع و تخصص لازم و قابل توجهی در دره ای دورافتاده در قلب هندوکش در گرماگرم جنگ بود. این به عنوان یک اعتراض علیه تحریم های بین المللی، یا به عنوان یک اقدام انتقام جویانه از هزاره ها، گروه قومی غالب(پشتون) در بامیان که مخالفان قاطع طالبان بودند، توضیح داده شده است، اما هیچ یک از این گزارش ها برای توضیح این سطح از بسیج امکانات کافی به نظر نمیرسد.
نسبت دادن یک انگیزه مذهبی به طالبان این قضیه را بهتر توجیه میکند؛ که عبارت باشد از نابودی مظاهر فیزیکی یک آیین و عقیدۀ دیگر. جالب است که نابودی بوداها چقدر با ذائقه اسامه بن لادن برای نمایشهای دیدنی معنی دار و قابل پخش به صورت نمادین همزمان بود. بن لادن و جنگجویان خارجی او در اوایل سال ۲۰۰۱ نفوذ قابل توجهی بر میزبانان طالبان خود داشتند. لذا دیدن حملات به آثار باستانی در موزیم ملی کابل که قبل از تخریب در بامیان انجام شده بود، برای نمایش پایبندی به معیارهای خلوص اعتقادی تعیین شده توسط مهمانان کاریزماتیک آنها، چندان دور از انتظار نیست. همچنین شواهد جالبی از روند دادرسی در گوانتانامو علیه یکی از اعضای ارشد القاعده به نام نشوان عبدالرزاق عبدالباقی، با نام مستعار عبدالهادی عراقی، یکی از همکاران نزدیک بن لادن که گاهی اوقات به عنوان فرد شماره ۳ در القاعده توصیف می شود، منتشر شده است، که او را به عنوان رهبر “گروه بامیان” متشکل از عوامل القاعده، به عنوان فردی معرفی میکند که “به اعضای طالبان در تخریب مجسمه های بودا در بامیان، افغانستان کمک کردند.”
آنگونه که لارنس رایت درکتابش به نام The Looming Tower توصیف کرده، ذوق بن لادن برای اقدامات نمادین از بیان خود وی در رابطه با حمله القاعده به ناو «یو اس اس کول» که در عدن یمن، در اکتبر ۲۰۰۰ صورت گرفت و به آن آسیب شدید رساند؛ آشکار میشود. بن لادن با افشای حمله انتحاری دو مرد که یک قایق کوچک مملو از مواد منفجره را در کنار کشتی جنگی منفجر کرده بودند گفته بود که ناوشکن نماینده پایتخت غرب بود و قایق کوچک نماینده محمد. رایت توضیح می دهد که نمادگرایی و عدم تقارن آن لحظه، دقیقاً همان چیزی بود که بن لادن آرزویش را داشت. قرار بود شخصی از این حمله برای پخش فیلم بگیرد، اما به این کار موفق نشده بود.
تخریب بوداهای بامیان ایدههای نمادین دیگری را نیز متجلی می سازد. بدین معنا که، بن لادن با همردیف قرارد دادن ایالات متحده، غرب و دولت های مسلمان سکولار شده، در یکی از برنامه های پخش پس از ۱۱ سپتامبر[۱] ایالات متحده را “هُبل این عصر” عنوان کرد. هبل خدای پیش از اسلام در مکه بود که پیامبر تمثالش را از کعبه زدود و با تسخیرمکه با باور به آن مقابله کرد. قبل از محمد(ص) شرک و بت پرستی رواج داشت.جاهلیت هم اصطلاح دیگری است که مورد علاقه نویسندگان سنت گرای مسلمان معاصر بوده و بن لادن هم در این زمینه مدیون آنهاست. «جاهلیت» دورهای را توصیف میکند که مردم مکه آشکارا هُبل و بتهای دیگر را می پرستیدند. زمان معاصر نیز که جهان متأثر از فساد اخلاقی غرب است مصداقی از عصر جاهلیت به حساب میآید. جاهلیت حتی ممکن است «بربریت» تلقی شود، فقدان آن چیزی که بشر را به درک درستی از نقش خود در جهان و تمدن میتواند مدد برساند.
به عبارت دیگر، بین دو بت غول پیکر که قبل از ورود اسلام به بامیان در قرن نهم یا بیشتر ساخته شده بودند، و برجهای دوقلو (به قول بن لادن آن برج های نمادین شگفت انگیزی که از آزادی، حقوق بشر و انسانیت صحبت میکنند) که القاعده شش ماه بعد به آنها حمله کرد؛ شباهتی وجود دارد. قابل تأمل است که بودای جهان آباد در سوات نیز در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ مورد حمله قرار گرفت.
تخریب بوداهای بامیان به گونه ای بر اخبار بین المللی سایه افکند که که رفتار وحشیانه طالبان با مردم محلی چنین توجهی را جلب نتوانست. بامیان، یک اجرای آگاهانه رسانه ای بود. فرمان ملا عمر در فوریه ۲۰۰۱ مبنی بر نابودی همه بت های جعلی در تضاد با تضمین های قبلی بود که در بین خبرنگاران بین المللی توزیع گردیده بودند. الجزیره یک فیلمبردار در بامیان داشت تا از این انفجارها فیلمبرداری کند، و خبرنگاران دیگر برای تماشای صحنه پس از این رویداد به بامیان منتقل شدند.
هیچ دلیل و عاملی فراتر از نقش غیر مستقیم القاعده در تخریب بودای بامیان وجود ندارد. اما چیزی که جای تردید نیست قرائت وقایع بامیان توسط طالبان پاکستانی در سوات، همچنین توسط جهادگران در مالی هنگام تخریب زیارتگاه های فهرست شده در فهرست یونسکو در تیمبوکتو، و توسط داعش در پالمیرا است. آنها آموختند که تخریب نمادهای شرک و اعمال مذهبی بت پرستان، هم عمل درستی از تقوا بود و هم تضمین کنندۀ جلب توجه به خود اگر تصاویری جذاب و قانع کننده ایجاد میشد و انعکاس می یافت. چنین اقدامی متحدان و دشمنان را بهخوبی مشخص میکرد و به طور همزمان درگیری را برمی انگیخت و پشتیبانی را جذب میکرد.
[۱] . Karen Greenberg, Al Qaeda Now: Understanding Today’s Terrorists, 2005
……………………………………………………………………………………………………………………………
Opinion: Civilization in ruins: Bamiyan after Bamiyan ترجمۀ بخشی از مقالۀ
ترجمه: مهدی سعیدی