نویسنده: محمد امین حیدری
آیا امارت طالبانی در افغانستان، تثبیت و ماندگار خواهد شد؟
ماندگاری و تثبیت یک جریان بهعنوان جریان مسلط در یک کشور، بستگی به مشروعیت داخلی و بینالمللی داشته و بهبیاندیگر توانای پاسخگویی به مطالبات و خواستههای شهروندان در بعد داخلی و توجه به منافع بازیگران بیرونی در سطح خارجی خواهند داشت. هرچند این گروه با شعار مبارزه با فساد و ایجاد امنیت نسبت به دولت قبلی که با این چالشها مواجه بوده، یک نوع برتری و امتیاز در نزد افکار عمومی جامعه افغانستان، به دست آورده بود و تصور غالب این است که این جریان ماندگار خواهد شد؛ زیرا هم جامعه بینالمللی را شکست داده و هم دولت قبلی و هم جریانهای دیگر بهخصوص تیکه داران قومی را؛ بنابراین این گروه به کسی یا جریانی اجازه اخلال در کشور را نخواهند داد و همچنین زمینهای جنگ و قیام در جامعه علیه طالبان وجود ندارند؛ ولی به نظر میرسد که امارت طالبانی با مسائل عمده و مهم زیر روبهرو بوده و خواهند بود:
۱- جامعه افغانستان، یک جامعه چند قومی (بیش از ۵۰ قوم) و چند فرهنگی (حدود ۳۰ زبان، چندین مذهب و جریانهای فکری و ایدئولوژیک) بوده و درعینحال این جامعه مواجه با تضادهای قومی، زبانی، ایدئولوژیک و مذهبی است. تجربه ۵ دهه اخیر؛ یعنی دوره جمهوری داوود خان، دوره نظام دموکراتیک خلق چپیها، دوره حکومت اسلامی ربانی، دوره امارت طالبانی (دوره قبلی) و دوره جدید- جمهوری اسلامی (کرزی و غنی) نشان داده که بدون مشارکت فراگیر، نه کشور به سمت ثبات و امنیت خواهد رفت و نه تسلط این جریان ادامه و ماندگار خواهد یافت؛
۲- این گروه، از حمایت ۲۵ تا ۳۰% برادران پشتون (یکی از اقوام عمده ساکن کشور) برخوردار بوده و اقوام غیر پشتون (بهخصوص اقوام عمده تاجیک، هزاره و ازبک) و نیروهای معتدل و سکولار در جامعه پشتون و همچنین قشرزنان که حدود نصف جمعیت و جوانان که حدود شصت در صد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، آنها را بهعنوان نماینده خویش به رسمیت نشناخته و نخواهند شناخت؛
۳- این گروه همه نهادهای عمومی (قوه مقننه، مجریه و قضاییه و بوروکراسی) و خصوصی (مکاتب، بانکها، دانشگاهها و…) را در کشور بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم نابود یا بهشدت تضعیف کردند و درعینحال آنها به لحاظ تئوری و نظری نسبت به اداره کشور ضعیف و ناتوان بوده و به لحاظ عملی و تجارب مدیریتی واداری کشور، فاقد تجربه و سرمایه انسانی (بهخصوص بعد از فرار نخبگان) می باشند؛
۴- گروه طالبان با توجه به گزینه (۲) در قبال تأمین خواستهها و مطالبات اولیه و اساسی مردم افغانستان (مسکن، غذا، پوشاک، فقر، گرسنگی، شغل و…) ناتوان و ضعیف بوده و بعید است که آنها بتوانند، مطالبات و نیازهای اساسی شهروندان را برآورده نمایند (البته اگر به این مفکوره توجه نشود که رزق مردم دست خداست)؛
۵- روابط نزدیک طالبان با کشور پاکستان بهخصوص بخش استخبارات آن (افکار عمومی در جامعه افغانستان ضد این کشور است)، سازمان القاعده و گروههای افراطی دیگر مانند جنبش اسلامی ازبکستان، تاجیکستان و اویغورهای چین و…، وجود داشته و جدای یا فاصلهگیری این گروه از بازیگران فوق کاری بس دشوار و سخت خواهند بود؛
۶- تجربه تاریخی این کشور نشان داده که ادامه حکومت، بدون کمکهای بینالمللی دچار اماواگرهای زیادی بوده و این گروه با جامعه بینالمللی یا بازیگران بیرونی به دلایل مختلفی (حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، تروریسم و…) دچار چالشها و مشکلات جدی شدهاند و به نظر میرسد که این مسائل اجازه نخواهد داد که این گروه با بازیگران بینالمللی به توافق برسند. چهار ماه از تسلط این گروه بر کشور میگذرد؛ ولی تا هنوز هیچ بازیگر رسمی آنها را به رسمیت نشناختهاند؛
۷- گروه طالبان قدرت را از طریق زور و غلبه تصاحب کرده، خود را پیروز میدان و عامل شکست جامعه بینالمللی و دولت قبلی دانسته و این مسئله بهشدت آنها را دچار توهم و شکستناپذیر کرده و بدون توجه به مشروعیت در سطح ملی و فراملی خود را مالک و نماینده این سرزمین معرفی میکنند؛ بنابراین این نوع ذهنیت و تصور موجب خواهد شد که آنها با بازیگران در سطح ملی و بینالمللی وارد تعامل و همکاری معنادار نشده یا آن ها را از این مسئله باز خواهند داشت؛
۸- با توجه به فقدان مشارکت فراگیر در کشور بهخصوص که اقوام و گروهها نسبت به حقوقشان آگاهی یافته، گسترش فقر، گرسنگی، بیکاری، افزایش ناامیدی، کاهش ارزش پول ملی و تورم کمرشکن و فقدان منابع لازم جهت مدیریت در این کشور دوام حکومت طالب را با چالشهای عدیده مواجه کرده و توانایی آنها را نسبت به حفاظت از قدرت و تسلطشان برکشور را تضعیف خواهند کرد. به نظر میرسد که مسائل فوق این زمینه را فراهم خواهند کرد که کشور به سمت افزایش ناامنی و ترویج فساد اداری بهتدریج کشیده و وضعیت از کنترل این گروه خارج خواهد شد.