سلام و درود بر شما خانمها و آقایان،
من میترا مهران، یکی از فعالان حقوق بشر از افغانستان هستم.
اجازه دهید سخنانم را با روایتی از استان تخار شروع کنم؛ جایی که دختربچهی سیزدهسالهای با نوشتن سخنان دردناکی به من، پرسیدهاست: «آیا دوران جاهلیت قبل از اسلام بهتر نبود؟ دورانی که نوزادان دختر را قبل از آنکه دربارهی جهان چیزی بدانند، زنده به گور میکردند؟» و امروز او میگوید: «من آرزوهای دارم و برای رسیدن به آن راهم را گم کردهام. احساس میکنم در باتلاقی عمیق و دردناک قرار دارم که بر روح و روان من سنگینی میکند.» و میافزاید: «زندهگیام شبیه جنهم است».
خوب، این باید نکتهی آغاز باشد برای درک زندگی وحشتزدهی زنان و دختران افغانستان. زنانی که در تنگناهای وحشتناکی فرستاده شدهاند و به این میاندیشند که آیا بهتر نبود زندگیشان قبل از آنکه با واقعیتهای ظالمان امروز روبهرو شوند، خاتمه مییافت؟ زمانیکه کودکان معصومی بیش نبودند؟
این تصویر وضعیتی است که قرار است به آن بپردازیم.
همین لحظه که ما اینجا جمع شدهایم تا دربارهی وضعیت اسفبار افغانستان سخن بگوییم و راهحل بجوییم، زنی که در افغانستان باید از خانهاش بیرون برود تا مواد غذایی بخرد و یا هم برای خرید نیازهای اولیهی زندگیاش بیرون شود، با تهدید، ایست بازرسی، ضربوشتم و شکنجه متواتر گروه طالبان روبهرو است. هر یک از این زنان روایتهای دردناکی برای بیان دارند؛ آنها تنها به این خاطر مورد هدف قرار میگیرند که یکی از جنگجویان گروه طالبان فرض میکند او خلاف یکی از فرمانهای این گروه قدم برداشته است.
اما سخنگوی گروه طالبان این رفتار را توجیه میکند و آن را شکلی از «تنبیه» برای زنان افغانستان میپندارد. این یک پیام واضح و عمدی است که به جامعه فرستاده میشود؛ اینکه زنان منبع گناه هستند و باید مجازات شوند. آنها با این کارشان شخصیت زنان را سلب میکنند. این ایدیولوژی که ریشه در زنستیزی دارد، نهتنها برای تفسیر بنیادگرایانهی گروه طالبان از اسلام دارای اهمیت تیوکراتیک است، بل از نظر ایدیولوژیک و عملی در خدمت این رژیم است.
درک این مسایل باید محور بحثها و گفتوگوهای ما در این جلسه باشد. نکتهی حیاتی این است که بحثها و گفتوگوها پیرامون افغانستان امروز باشد، روی جنایات اعمالشده بر زنان، مردان و در کل شهروندان افغانستان؛ شهروندانی که به دست یک گروه تروریستی گروگان گرفته شدهاند و در وحشت زندگی میکنند؛ گروه تروریستیای که هنوز هم شمار زیادی از اعضایش در لیست سیاه شما قرار دارند. من به بار سنگین مسوولیت جمعی که همه ما اینجا بر دوش میکشیم، اشاره میکنم. تمام بحثها و گفتوگوهای ما باید بر محور همین واقعیتهای موجود افغانستان استوار باشد.
تا امروز ۱۳۰ فرمان توسط این گروه صادر شدهاست که ۸۵ فرمان آن مستقیم به زنان افغانستان حمله کردهاست. این فرمانها برای منبع زنان از آموزش، اشتغال، آزادی رفتوآمد، آزادی بیان، دسترسی به خدمات کمکی و بهداشتی، حق اعتراض و انجام فعالیتهای فرهنگی مانند شرکت در ورزش صادر شدهاست. در مجموع، فرمانها حقوق زنان را سلب کرده و استقلال آنها را از بین بردهاند. افزون بر این، گروه طالبان بهصورت سیستماتیک قانون اساسی و تمام سازوکارهایش، قوانین، پالیسیها و نهادهای ملی را از بین بردهاند، بهویژه نهادهایی که برای از بین بردن خشونت علیه زنان طراحی شده بودند را نابود کردهاست که در نتیجه زنان هیچ منبع دادرسی ندارند.
گفتوگوها و تصمیماتی که امروز شما اتخاذ میکنید، باید وضعیت موجود را اصلاح کند و به استمرار حالت کنونی نینجامد.
سرپیچی از فرمانهای گروه طالبان منجر به پیامدهای وحشتناکی میشود. نقض این فرمانها میتواند منجر به خشونت، زندان و حتا مرگ شود. در جریان بیش از دو سال گذشته، زنانی که در مقابل این فرمانهای ظالمانه ایستادهاند، با پیامدهایی مثل یورش به خانه، بازداشتهای خودسرانه، زندان، تجاوز گروهی، شکنجهی شدید و حتا مرگ روبهرو شدهاند. گروه طالبان برخی از این زنان را به قتل رسانده و اجساد آنها را در سراسر شهر بهعنوان پندی برای دیگران به نمایش گذاشته است تا از ایستادگی سایر زنان جلوگیری کنند.
مسالهی مهم دیگر که باید توجه شود، این است که گروههای قومی، مذهبی و فرهنگی در رژیم گروه طالبان جایی ندارند. گروههای قومی مثلی تاجیکها، هزارهها، ازبیکها و بهویژه کادرهای نظامی نظام قبلی با تهدید و حملات هدفمند روبهرو هستند که بار اندوه بیشتر را زنان بر دوش میکشند.
فرمانهای صادرشده و اجرای آنها نشان از حاکمیتی است که بهصورت سازمانیافته زنان، دختران و دیگر شهروندان افغانستان را انسانیتزدایی کرده، به حاشیه رانده، سرکوب نموده و زیر سلطهی خود قرار میدهد. اصطلاحی که بتواند آنچه رژیم طالبان در افغانستان انجام میدهد را بیان کند، آپارتاید جنسیتی است. در پروژهی ویرانشهر این گروه هیچ فرد بیگناهی وجود ندارد و در نتیجه همه اسیر یک گرداب بیانتهایند.
در میان اینهمه استبداد و خفقان، افغانستان به کمک و مشارکت بینالمللی نیاز دارد. با این اوصاف، آنچه حیاتی است، تشخیص علل اساسی بحران افغانستان است و سپس پیشنهاد راهحلهای بالقوه به جای اینکه فقط وضعیت افغانستان را بهعنوان بحران بشری و امنیتی طبقهبندی کنیم و به این نتیجه برسیم که افزایش تعامل میتواند مشکل را حل کند. عادیسازی روابط، راهحل نیست.
ارزیابیهای مستقل، روش بیرویهی آشتیجویانهای است که به جای پرداختن به واقعیتهای تلخ و وحشتناک بحران حقوق بشری کنونی در افغانستان، تاکید بر احتمال تعامل با این رژیم دارد. آنچه تاسفآور و نگرانکننده است، این است که ممکن منافع ژیوپولیتیکی و امنیتی بر حفاظت از حقوق بشر و نیازهای متنوع مردم افغانستان بچربد و اولویت داده شود. جلسهی امروز نباید مرتکب این اشتباه شود. اجازه دهید صریحتر بگویم؛ تعامل ساختاریافته و مشوق هرگز نمیتواند معجزه کند، که این معجزه باعث شود تا گروه طالبان حقوق بشر و بهویژه حقوق زنان را احترام بگذارند. انسانیتزدایی وحشتناک زنان که در بیش از دو سال در افغانستان ادامه داشته، باید تصورات خوشبینانهی بسیاری در جامعهی بینالمللی که از زمان شروع پروسهی صلح بهخاطر داشتند را شکسته باشد.
از فرصتی که اینجا به من داده شدهاست، قدردانی میکنم. ضمنا، چون این نشست بخشهای زیاد دیگری نیز دارد که در آنها ما حضور نداریم، از شما میخواهم که خواستههای زنان افغانستان را در تمامی آن نشستها در نظر داشته باشید و از آن دفاع کنید.
در این زمان کوتاهی که به من فرصت داده شدهاست تا اینجا صحبت کنم، نمیتوانم تمام توصیههایم را بیان دارم. به همین لحاظ، روی چهار مورد حیاتی تاکید میکنم. ۱- مشارکت کامل، برابر و معنادار زنان و بهرسمیتشناختن عاملیت سیاسی آنها؛ ۲- عدم بهرسمیتشناختن گروه طالبان؛ ۳- عدالت بینالمللی و پاسخگویی؛ و ۴- پاسخگویی در توزیع کمکها.
۱) میخواهم بر این نکته تاکید کنم که همه جوانب وضعیت موجود در افغانستان برخاسته از جنسیت است. به همین لحاظ، در تمام گفتوگوهایی که دربارهی افغانستان انجام میشود، باید این مسالهی اساسی در نظر گرفته شود و تنها به مسالهای که بر «حقوق زنان» تمرکز دارد، خلاصه نشود. برای همه سوالاتی که در جلسه مطرح میشود، باید مسالهی زنان در محور گفتوگو قرار بگیرد. فرقی نمیکند که بحث روی امنیت و مبارزه با تروریسم یا کمکهای بشردوستانه، توسعه، اقتصاد و یا هم عدالت است، در تمامی این موارد، از شما مصرانه میخواهم از خود بپرسید که تاثیر هر یک از این مسایل به لحاظ جنیست چیست و بپرسید که چطور در تمامی خواستهها و پیشنهادات، نیازها و حقوق زنان و دختران را در نظر بگیریم.
افزون بر این، از شما خواهش میکنم در تمامی گفتوگوهای خود بر دبیر کل سازمان ملل اصرار بدارید تا کسی را بهعنوان فرستادهی ویژه انتخاب کند که سابقه طولانی در زمینهی حقوق بشر و بهویژه حقوق زنان دارد. او هم کسانی را در تیم کاری خود مد نظر بگیرد که تخصص در زمینهی حقوق بشر و جنسیت داشته باشد.
نشستها و گفتوگوهای آینده، مشارکت زنان را عمیقتر در نظر بگیرد و این مشارکتها را رسمی بسازد و در هر جلسهای که قرار است روی مسایل افغانستان گفتوگو صورت بگیرد، تنوع مردم افغانستان در نظر گرفته شود. در دوونیم سال گذشته، زنان معترض افغانستان پیگیرترین و مستحکمترین گروه مقاومت در برابر گروه طالبان بودهاند. باید اطمینان حاصل کنیم که صدای آنها در این نشستها نماینده دارد و جایگاه سیاسیشان به رسمیت شناخته میشود.
به بیان دیگر، مردم باید دید کاملی از چگونگی بحث در مورد وضعیت افغانستان داشته باشند. بهعنوان مثال، گزارش دبیرکل سازمان ملل به شورای امنیت در مورد همین نشست نباید سربسته و خصوصی مطرح شود. بدون مشارکت کامل، برابر و معنادار زنان، گروههای مخالف طالبان و مردم، این بحران حل شدنی نیست و هیچ مسیر پایداری را نمیتوان تعریف کرد.
۲) جامعهی جهانی باید از هر گونه تعامل با گروه طالبان که منجر بهرسمیتشناسی این گروه میشود، خودداری کند. این روند تا زمانی باید ادامه یابد که این گروه گامهای واقعی برای تشکیل یک حکومت فراگیر و ملی بردارد که در آن اقوام، مذاهب، گروههای فرهنگی، مدنی، مقاومتی و نیروهای مخالف این گروه، بهویژه گروههای مقاومت زنان و مدافعان حقوق بشر شامل باشند.
بهرسمیتشناسی گروه طالبان باید مشروط به مشروعیت داخلی و بینالمللی باشد که در حال حاضر خلای هردوی آن موجود است.
پیروی کامل از تمام تعهدات بینالمللی حقوق بشر، از جمله لغو بیقیدوشرط همه محدودیتهای کنونی که حقوق زنان را محدود کردهاست، باید مقدمهای برای هر گونه تعامل باشد. تا زمانی که نظام آپارتاید جنسیتی گروه طالبان پابرجاست و دولت آنها فراگیر و ملی نیست، نباید جایی برای آنها در سازمان ملل وجود داشته باشد.
۳) جنایات گروه طالبان باید بهعنوان جنایات و نقض قوانین بینالملل شناخته شود و این گروه برای جنایاتی که انجام دادهاند، پاسخگو باشند. دولتها در این نشست باید به سمت گامهای محسوس قدم بردارند که توسط آن مسوولیتپذیری تضمین شود. گزینههای متعددی برای این مساله وجود دارد. کشورهای عضو کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان (CEDAW)، باید بهصورت مستقل یا مشترک، طرح دعوا علیه افغانستان در دیوان بینالمللی دادگستری را بررسی کنند. کشورهای عضو اساسنامهی رم باید از دیوان بینالمللی دادگستری در طرح سریع پروندهها، از جمله آزار جنسی، حمایت کنند. تمام کشورها باید از تدوین آپارتاید جنسیتی در پیشنویس معاهدهی جنایات علیه بشریت که در مجمع عمومی سازمان مللمتحد در دست بررسی است و همچنین ایجاد یک نهاد پاسخگویی تحت دستور سازمان ملل توسط شورای حقوق بشر حمایت کنند.
۴) کمکهای بشردوستانه باید با رویکرد حساس به جنسیت که در آن زنان و گروههای به حاشیه راندهشده بتوانند به همه اشکال کمکها دسترسی پیدا کنند، تضمین شود. افزون بر این، در روند کمکهای بشردوستانه مکانیسم پاسخگویی دقیق در نظر گرفته شود که در آن نظارت دقیق صورت بگیرد تا این کمکها برای توانمندسازی رژیم استبدادی طالبان استفاده نشود.
اعتماد ما نسبت به شما بهشدت مورد آزمایش قرار گرفته و آسیب دیدهاست. ما مردم افغانستان، بهویژه ما زنان، به نظر میرسد مجبوریم در چند جبهه بجنگیم. از یک سو در مقابل گروه استبدادی طالبان و در جبههای دیگر مجبوریم جامعهی جهانی را متقاعد کنیم که از مصیبتهای ما روی نگرداند. درست پیش چشمان جهان داریم از جامعه حذف و رانده میشویم. شما همانطوری که در جریان این نشست قرار دارید، این فرصت در اختیارتان قرار دارد تا این مصیبت که بر ما میرود را نگذارید مشروعیت پیدا کند، نادیده گرفته شود و استمرار یابد. از شما مصرانه میخواهم که به خواستههای زنان این سرزمین توجهی جدی کنید و اطمینان پیدا کنید که حاصل این نشستها حضور زنان و حقوق زنان را تضمین کند.
گروه طالبان از اختلافات عمیقی که بین بازیگران بینالمللی وجود داشته، استفاده بردهاست. قیمتش را ما پرداختهایم؛ مایی که کرامت انسانیمان نابود شده و به دست یک مشت تروریست افتادهایم. از جهان میخواهم که ارادهی سیاسی لازم را برای برقراری عدالت در مورد زنان افغانستان نشان دهد. لطفا حقوق ما را قربانی بازیها و رقابتهای سیاسی منطقهای و بینالمللی خود نکنید.
چشم من به شماست. من دختر سیزدهسالهای از استان تخار افغانستان هستم که هیچ امیدی به آینده ندارم و چشمم منتظر شماست. ما را ناامید نکنید!