علامه جمال الدین؛ از قعر چاه «تتمه البیان فی تاریخ الأفغان» تا اوج بیان نیچریه، معمای لاینحل و کثیرالابعاد
الف
با وجود تمام تحقیقات انجام شده در تهران و کابل، هنوز نمی توان به قطعیت ثابت نمود که زادگاه علامه جمال الدین دقیقاً کجاست؟
ظهور علامه جمال الدین را همگی در کابل و تهران شاهد بوده اند، اما هیچ یک از رجال سیاسی معتبر و معاصر او در ایران و افغانستان، علامه را در همدان یا کنر زیارت نکرده اند.
در کابل او را رومی و استانبولی خوانده اند، در تهران حسینی اش می نامیدند، در مصرافغانی می شناختند، گاهی هم خودش را کابلی معرفی نموده است، اما به صورت واضح و روشن هرگز در رابطه با زادگاه خود چیزی ننوشته است.
ب
علاوه بر زادگاه، محل تحصیل او هم چندان روشن و ثابت نیست، زیرا کمتر مدرسه ای را درزمان او می توان معرفی نمود که همزمان در زبانهای عربی، فارسی و ترکی آذربایجانی تدریس نماید.
پس احتمالاً او در همه جا درس خوانده است، در کابل، در تهران، درنجف، در بخارا و یا هم در شهر های مانند: کلکته، ممبی یا ماورای قفقاز و فرارودان….
اما هر جا درس خوانده باشد؛ خبری از افراطیت و تعصب مذهبی درکار نبوده است و همچنان تبعیضی میان فارسی و عربی و ترکی نداشته اند.
ج
هرچند از فن بیان و نگارش و نامه نگاری های او روشن است که علامه پیرو مکتب حنفی می باشد، اما در رابطه با مذهب او سؤالهای جدی مطرح شده است.
علاوه بر مذهب، سید بودنش هم زیر سوال است و تنها پسوند حسینی کافی نیست که بگوییم: علامه حتماً سید بوده است، مگر اینکه تجلیل او از سادات را دلیل سید بودنش بشماریم.
د
اما می توان به قطعیت ثابت نمود که زبان مادری اش فارسی بوده است و زبان تحصیلات اولیه اش هم پارسی بوده است، پس می توان گفت: در یکی از شهر های سپهر بلند زبان و فرهنگ فارسی متولد شده است.
شاید در فرارودان، شاید در کابل زمین، احتمالاً در فارس یا در گنجه و جایی مانند قفقاز ….
اما مسلم است که زبان مادری اش فارسی می باشد و زبان فکری اش فارسی و عربیست و از زبان ترکی هم به عنوان اسباب سیاست در دربار امپراطوری عثمانی بهره گرفته است.
سخن آخر
علامه جمال الدین را می توان بنیانگذار اصلاح تفکر دینی نه از نوع سید قطب، بلکه روشنفکری از نوع علامه اقبال دانست.
او در همه جا و همه حال عملاً نشان داده است که یک دانشمند مدرن و مسلمان معتدل می باشد و قایل به مرز بندی های تکفیری جاهلانه نیست و از چماق جهل و تکفیر مبرا و منزه است.
او را می توان یک سیکولار مسلمان متفکر در حوزه اجتماعی و خصوصی برشمرد.
حاکمان افغانستان براساس شواهد متقن تاریخی از عصر محمدنادر خان تا دورهٔ اشرف غنی، از میان تمام نوشته ها و آثار علامه جمالتنها «تتمه البیان فی تاریخ الأفغان» را عاشقانه تجلیل نموده اند.
براساس مقدمهی خوگیانی در «حصه اول کتاب حیات سیدجمال الدین افغان» نادرخان شخصاً به او دستور می دهد؛ تا در بارهٔ احوال علامه جمال الدین کتاب بنویسد.
این دستور نادرخان درست مانند دستور رسمی به علامه عبدالحی حبیبی در باره تألیف پته خزانه می باشد؛ که هنرمند محبوب و استاد موسیقی افغانستان ناشناس روایت نموده اند.
محمد امین خوگیانی مدیر مسول و صاحب امتیاز جریدهٔ انیس، در مقدمهی کتاب «حیات سیدجمال الدین افغان» که برای نخستین بار درسال ۱۳۱۸ چاپ و نشر شده نوشته است:«…در جدی ۱۳۰۸ اعلیحضرت شهید نادر خان مرا به نگارش احوال و حیات آقای جمال موظف فرمودند…»
همانطوری که ملاحظه کردید؛ شادروان خوگیانی در بیان روایت دستور پادشاه راجع به علامه جمال الدین پیشوند سید را بهکار نبرده است.
نگاه عاشقانهی تمام حکام افغانستان از نادر خان تا اشرف غنی از میان تمام آثار و نوشته های علامه جمال الدین؛ تنها به«تتمه البیان فی تاریخ الأفغان» مرا به یاد شعر فاخر علامه اقبال متفکر بزرگ بزرگ شبه قارهٔ هند انداخت که فرمود:
آن حکیم ملت افغانیان
آن طبیب علت افغانیان
راز قومی دید و بیباکانه گفت
حرف حق با شوخی رندانه گفت
«اشتری یابد اگر افغان حر
با یراق و ساز و با انبار در
همت دونش از آن انبار در
می شود خوشنود با زنگ شتر»
حقیقت تلخ این است که این اثر علامه جمال الدین به سبک تاریخ سازی های شادروان غبار و کهزاد می باشد.
درود آفریدگار هستی بر روح و روان روشنفکر مدرن و آزاده علامه جمال الدین باد.