نویسنده: احمد سعیدی
آنچه که در افغانستان در حال حاضر دیده میشود، ثمره دستآوردهای پانزدهم آگست ۲۰۲۱ است. روزی که در تاریخ افغانستان بخاطرهها باقی خواهد ماند. تصاویر وحشتناک بعد از به قدرت رسیدن طالبان فرار مردم آویزان شدن مردم در طیارههای خارجیها انتحار و انفجار در میدان هوایی کابل بینظمی و بیبرنامهگی یکی پی دیگری که از حوصله این نوشته خارج است. اما آنچه که هیچ کس نمیتواند منکر آن باشد اینست که امریکاییها حد اقل از چند سالی بدینسو برای آوردن دوباره طالبان به قدرت برنامهریزی کرده بودند. گرچه عباس استانکزی آغاز مذاکرهی آمریکا با طالبان را از سال ۲۰۰۷ عنوان میکند، اما اصلیترین مذاکره میان آمریکاییها و طالبان از سال ۲۰۱۰آغاز شدهاست. به عقیدهی من آمریکاییها به این نتیجه رسیده بودند که پروسه بن اول آنطور که برنامهریزی و طرح شده بود در افغانستان ثمر بخش نبودهاست. علتش هم این بود، دولت که بصورت دموکراتیک باید ساخته میشد از نگاههای مختلف با گذشت هر روز ثابت گردیده بود که کارآ نیست. انتخاباتهای همیش با تقلب همراه فسادی خیلی گسترده از طرف دیگر ناامنی و جنگ طالبان روز به روز شدت میگرفت، آمریکاییها با توجه به هزینه جنگ و با توجه به تغییرات که در دنیا اتفاق میافتاد کم کم به این نتیجه رسیده بودند که باید به فکر راه خروج از افغانستان باشند و باور داشتند که راه خروج از افغانستان تداوم پروسه بن نیست به همین خاطر در سال ۲۰۱۰ که اوباما رییس جمهور آمریکا بود بحثهای مشخص را از زبان آمریکاییها میشنیدیم، مثلا اینکه هدف در جنگ افغانستان مبارزه با القاعده و از بین بردن القاعده بود نه ساختن دموکراسی و چیزیکه فعلا در افغانستان به ضد دموکراسی جریان دارد. آمریکاییها در تلاش بودند تا زمینهی گفتوگو با طالبان را فراهم کنند و بحثهای از طالبان خوب و طالبان بد را سر زبان ها انداخته بودند. به باور من این بحثها برنامهریزی و طرحریزی شده بر سر زبانها انداخته شده بود تا زمینه یک آدرس در درون طالب ایجاد شود و با او آدرس آمریکاییها بتوانند گفتوگو و مذاکره کنند. اولین گامهای که در این مسیر برداشته شد، گفتوگو بر سر مهرههای درشت طالبان از زندان گوانتانامو و پاکستان بود.
بطور مثال آزادی ملا برادر از زندان پاکستان و باز کردن یک دفتر سیاسی برای طالبان در قطر مطرح شده بود و روز به روز جدیتر میشد. و نقطه شروع آن چیزی را که ما ثمر آن را در ۱۵ اگست سال ۲۰۲۱ دیدیم بود. باز شدن دفتر طالبان در دوحه در سال ۲۰۱۳ بعد از تلاشهای بسیار آمریکاییها توانستند یک عدهی از رهبران سابق طالبان را پیدا کنند، آنها را ببرند و در قطر برای آنها دفتر و بودباش با خانوادههایشان آماده کنند. گام بعدی که آمریکاییها بنابر خواسته طالبان بر میداشتند، آزادی پنج تن از رهبران عمده طالبان از زندان گوانتانامو بود به همین بهانه در بدل آزادی این پنج تن برگدال نظامی آمریکایی را طالبان آزاد ساختند. و پنج نفر از طالبان از گوانتانامو در ظاهر بخاطر آزادی یک آمریکایی آزاد شده و به قطر رسیدند. من فکر میکنم این بخش از برنامهی آمریکا برای باز گرداندن رهبران طالبان به صحنه سیاسی افغانستان بودهاست. این پنج آدمهای خیلی مهم بعد از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱ در نظام فعلی طالبان شدند، در میان آنها عبدالحق وثیق رییس امنیت فعلی قرار دارد و نورالله نوری وزیر قبایل فعلی است، ملا فاضل معاون اول وزیر دفاع است، خیرالله خیرخواه وزیر اطلاعات و فرهنگ است، به همین ترتیب مولوی محمد نبی عمری معاون اول وزارت داخله است اگر توجه شود نکته مهم این است که از میان این پنج نفر سه نفر در سه وزارت کلیدی امنیتی و نظامی مسوولیت اجرا میکنند. از طرف دیگر آمریکاییها توسط زلمی خلیلزاد تلاش کردند که ملا برادر را از زندان پاکستان آزاد بسازند، یکبار وعده داده شد اما به تعویق افتاد. اما در سال ۲۰۱۸ ملا برادر در اثر سفارش آمریکاییها از زندان پاکستان آزاد شده و به دوحه برده شد تا مذاکرات را رنگ و سامان دهد. در همین زمان در حدود ۴۶ نفر از رهبران طالبان از گوانتانامو گرفته تا پاکستان در قطر با خانوادههایشان به همکاری آمریکا جابجا گردیده بودند. اینها در مذاکرات آشکار و پنهان با آمریکاییها فعال بودند تا سقوط کابل که بعدا ملا برادر آخوند بعد از سقوط کابل با تعداد از طالبان سرشناس توسط طیاره سیآیآ آمریکا به قندهار از قطر انتقال شدند. از سوی دیگر با در نظر داشت تقاضای طالبان در مذاکرات دوحه از آمریکاییها پنج هزار طالب که تعداد زیادی از آنها از فرماندهان ارشد طالبان بودند از زندان کابل آزاد گریدند و رهسپار جبهات جنگ علیه نظام جمهوریت شدند.
آمریکاییها بصورت بسیار منظم و سازمان یافته تلاش کردند تا یک ادارهی از طالبان فلتر شده را برای تعامل ایجاد کنند بعد همین طالبان فلتر شده را که سالها نزد پاکستان و گوانتانامو زندانی بودند به کابل آوردند و بر اریکه قدرت و مقام.های بسیار مهم امنیتی و نظامی قرار داده شدند. بعضی مسایل را آمریکاییها خیلی سریع گفتند که وقتی ملا اختر محمد منصور را آمریکاییها کشتند جان نیکلسون فرمانده نیروهای ناتو در افغانستان گفت که ملا منصور مانع صلح در افغانستان بود ما به همین دلیل او را از صحنه برداشتیم. آمریکاییها بالاخره در سال ۲۰۲۰ بدون اینکه اداره کابل در راس اشرف غنی را در جریان بگذارند توافقنامهی صلح را در قطر با طالبان امضا کردند. به باور من آمریکاییها شاید میخواستند که انتقال قدرت بشکل مسالمت آمیز صورت بگیرد و عدهی مخالفان طالبان را در نظام جدید سهیم بسازند، اما گویا که ناامیدی آمریکاییها از اداره کابل در حدی بود که حضور آنها را در حکومت جدید جدی نمیگرفتند. زمانیکه حکومت جمهوریت در حالت سقوط بود آمریکاییها وقتی پایگاه مهم خود را در بگرام ترک میکردند تا ساعتها اردوی ملی افغانستان در جریان خروج آمریکاییها از بگرام قرار نداشتند. به این معنی که آمریکاییها عملا پیوند، ارتباط و تمام تماس خود را با دولت اشرف غنی قطع کرده بودند و فضا را آماده میکردند برای آمدن طالب و به قدرت گرفتن طالبان. من به هیچ صورت بعید نمیدانم که حتی در روز سقوط سناریو به آن شکل که اشرف غنی فرار کرد و طالبها آمد قدرت را در کابل گرفتند هم برنامهریزی شده بود یعنی آمریکاییها با کمک طالبان قضایا را رصد میکردند و به یک نحوه اشرف غنی و یاران بزدل او را ترسانده بودند و زمینه فرار او را اول به اوزبیکستان و بعد به امارات فراهم کردند. من باور کامل دارم که امارات متحده عربی به اجازه آمریکا اشرف غنی را در آنجا نگاه داشتهاست و صاحب آرگاه و باگاه ساختهاست.
من توافق دوحه را هم وزن کنفرانس بن اول که باعث به قدرت رسیدن حامد کرزی شد میدانم و درک میکنم که در روز سقوط کابل توسط طالبها را شبیه هجوم آمریکاییها به کابل در دورهی اول که طالبها از قدرت رانده شدند به همان شکل بود. بعید است ما احساس کنیم که در روز سقوط کابل سازمانهای استخباراتی آمریکا در افغانستان فعال نبودند و برنامهریزی نمیکردند یک دور نمای روشن از تحولات نداشتند ارتباط میان طالبان و آنها قطع شده بود. من باور دارم آمریکاییها تصمیم گرفته بودند که از افغانستان بیرون شوند و نمیتوانستند افغانستان را در خلای قدرت رها کنند و این را متوجه شده بودند که دولت اشرف غنی یا هر دولت دیگری از درون کنفرانس بن توان حفظ افغانستان را ندارد افغانستان دیر یا زود یا بطرف جنگ داخلی میرود یا دوباره گروههای مثل طالبها مسلط میشوند به همین دلیل آمریکاییها برنامهریزی شده تلاش کردند تا طالبان فلتر شده را بر سر قدرت بیاورند. بدون تردید که طالبان از حمایت بینالمللی برخوردار بوده و هستند. آمریکاییها طالبان را در تثبیت قدرت شان در افغانستان کمک کردند. چرا، بخاطر اینکه سناریوی جاگزین برای آمریکاییها غیر از طالبان دیگر کسی قابل قبول نبود. سناریوی که افغانستان بسوی جنگ داخلی برود و افغانستان در یک وضعیت قرار بگیرد که زمینه حضور گروههای تروریستی در آن فراهم شود مخالف منافع آمریکا و مخالف او هدفی است که آمریکا در افغانستان بعد از خروج خود تعقیب میکنند. اما برآورده شدن این هدف با گذشت زمان غیر ممکن بنظر میرسد. منافع ملی آمریکا ایجاب میکند، سرمایهگذاری را که بالای یک گروه انجام داده بود یعنی طالبان تا این گروه به قدرت برسد و بعد منافع آمریکا را در افغانستان و منطقه تامین کنند تا این سرمایهگذاری به هدر نرود اما دیده میشود که این سناریو نیز عملی بنظر نمیرسد. از سوی دیگر جنگ را که آمریکا در افغانستان ادامه میداد تنها جنگ با طالب نبود بلکه جنگ خود آمریکاییها هم همین زد و بندها را ایجاب میکرد این خیلی مهم است که ما این مسایل را درک کنیم. باوری که من دارم همانطور که امریکایی ها در کنفرانس بن ثمری را که میخواستند به آن نرسیدند از طریق اداره طالبان فلتر شده هم به او اهداف را که در دوحه تعیین و مشخص کرده بودند هرگز نخواهند رسید.
نمونه آن همین تحولات است که فعلا ما در سطح منطقه میبینیم،انفجارات به نام داعش در کرمان ایران انفجار در قندهار انفجار در مسکو ترور و کشتن چیناییها در پاکستان اعلان وضعیت اضطراری در فرانسه تحولات در جرمنی و یکتعداد از کشورهای دیگر در برابر حملات داعش همه اینها نشاندهنده آن است که خروج آمریکاییها از افغانستان اشتباه بزرگی و جبران ناپذیر بوده است و بعید بنظر میرسد که اعتماد بالای این طالبهای باز پروری شده هم که منجر به ثبات و امنیت در افغانستان شود بدست آید. شاید آمریکاییها در دراز مدت فکر کنند که میشود افغانستان را هم مانند مصر تحت یک اداره نگاه کرد و یا نمونهای از حاکمیتهای حوزه خلیج فارس مانند دوحه امارات متحده عربی قطر کویت که آمریکا با آنها تعامل دارند، اما بعید است که در افغانستان این نمونهها جنبه علمی پیدا کند حالا من بن بست این روند را در افغانستان تا حدی میبینم آمریکاییها شاید طرفدار ایجاد یک اداره فراگیر در افغانستان باشند ولی مشاهده میشود که طالبان با این سیستم و آنچه را که بخاطر حکومت همه شمول و بازکردن مکاتب دخترانه که دنیا تقاضا میکند، جامه عمل نمیپوشانند. این نظام طالبانی موجود را که در تاریک خانههای استخباراتی توسط ابر قدرتهای بزرگ در راس توسط آمریکا ساخته و بافته شدهاست من فکر نمیکنم که پاسخگوی بحران موجود افغانستان و کشورهای منطقه باشد. از سوی دیگر به درستی میدانم که در برابر ظلم، خشونت و استبداد که از سوی طالبها بر افغانستان تحمیل شده اکثریت اقوام افغانستان بتوانند بعد ازین تحمل کنند. شاید عدهی بخاطر باورهای زبانی قومی و قبیلوی تمکین کنند، اما مردمان که به دموکراسی آزادی بیان و انسانیت باور دارند این وضعیت برای ایشان قابل قبول نیست.
نتیجه؛
آمریکا بدین باور رسیده است که باید حضور فعال خویش را یکبار دیگر در منطقه به نمایش بگذارد. فضای افغانستان را در کنترل داشته باشد و نیرویهای مخالف خویش را توسط طیارات بیسرنشین مورد هدف قرار دهد. ماه عسل طالبان و حامیان شان در حال ختم شدن است. مردم افغانستان یکبار دیگر سرنوشت خویش را بدست خویش خواهند گرفت یا با قربانیهای خودی و یا با همکاری جامعهی جهانی. از سوی دیگر اگر دنیا آنچه را در افغانستان میگذرد در راه زدودن آن به طور عاجل گام برندارد، گلیم تروریزم دامن کشورهای قدرتمند جهان را نیز خواهد گرفت. ادامه این وضعیت میتواند یازده سپتمبر دیگری را در یکی از کشورهای غربی به نمایش بگذارد و آن وقت شاید خیلی دیر شده باشد. مخالفین طالبان بدانند و باور داشته باشند که قدرت در اتحاد است و نابودی در عدم اتحاد و همپذیری هر کدام را که بهتر میدانید بپذیرید.