دکتر شایگان کابلی/ مرز دیورند بخش نخست
مرز دیورند به عنوان یکی از مرزهای رسمی و بین المللی میان افغانستان و پاکستان از سال ۱۳۵۲ خورشیدی تا امروز پاشنۀ آشیل و سدِ راه توسعه، امنیت، ثبات، صلح و آرامش، همسبتگی و اتحاد و اتفاق شهروندان افغانستانی بوده است. سرنخ بحران سیاسی و امنیتی و اجتماعی افغانستان دقیقاً از همان روزگاری شروع شد که شماری از خیرهسران سیاسی و حکومتی کشور با گرایشهای شدید قومی و تباری، دم از واپسگیری سرزمینهای آنسوی مرز دیورند زده و معاهدۀ مرز دیورند را غیر قانونی، فرضی و تحمیلی عنوان کردند. اگر قرار باشد از دهها نوع بحران فراگیر در افغانستان، یکی آن را مادر همۀ این بحرانها و تیرهروزیها بدانیم، بیتردید، به مرز دیورند و ادعایی واپسگیری بخشهای از سرزمین پاکستان میرسیم، ادعای بازپس گیری سرزمینهای آن سوی مرز دیورند، دستکم طی نیم سده، چهار حکومت را در افغانستان سرنگون کرده است که آخرین آن سرنگونی نظام جمهوریت بدست طالبان بود. روئای این مرز طی این سالها افزون بر سرنگونی حکومتهای متعدد، همچنان شیرازۀ همگرایی شهروندی افغانستانیها را نیز ویران کرد و سرهای بسیاری از سیاستگران کشور را خورد. یکی از نخستین سرهای که قربانی این دهلیز مرگ شد، محمد داوودخان بود؛ او از نخستین کسانی بود که به حاکمان پاکستان فهماند، قدرتمند شدن افغانستان در همسایگی شما، مساوی به تجزیه پاکستان خواهد بود. اگر سرآغاز بحران امروز افغانستان را بررسی کنیم، ریشۀ آن با سیاستها و موضعگیریهای خام و احساساتی و قومگرایانۀ داوود بر میگردد. این مرز با وجود اینکه سر داوود و بسیاری از سیاستگران و حاکمان پسا او را خورد؛ ولی هیچکسی از آن درس نگرفت و عرق قومی حاکمان ناسیونالیسم افغانی را اجازه نداد تا تن به این واقعیت بدهند که پاکستان نه، هرکشوری دیگری که جای آن باشد، اجازه نمیدهد که کشورش قربانی سیاستهای یک گروه قومی به سوی تجزیه برود. رژیم طالبان که از سوی همین کشور تأسیس شد و حتا استخبارات پاکستان تا تشکیل کابینۀ تک قومی و تک قشری آنها را همراهی کرد، نیز اینک پا جای پای اسلاف گذشته نهاده و این مرز را به عنوان یک مرز رسمی و بین المللی میان این دو کشور نمیپذیرند، اگرچه بسیاریها باور دارند که دعوای بر سر مرز دیورند مصرف داخلی دارد و پاکستان بیشتر از هر کسی دیگر از میان مدعیان قومی مرز دیورند سربازگیری نموده است. به عنوان نمونه، اگر دعوای سران پشتون برای واپسگیری مرز دیورند حقیقی و واقعی باشد، چرا پاکستان دست از حمایت آنها در مسایل داخلی افغانستان بر نمیدارد، چرا استراتیژی پاکستان بر محور قوم پشتون میچرخد، طی چهار دهه آخر دیده شده است که هر سیاست مداری که از میان قوم پشتون برای کسب قدرت سیاسی بلند شده است، بیگمان از سوی حکومت و سازمان استخباراتی این کشور مورد حمایت مردمی، سیاسی، استخباراتی و مالی قرار گرفته است. کرزی و غنی جزوِ نزدیکترین نمونههاست.
به هرروی من در این مقاله کوشش میکنم تا مساله دیورند را از رهگذر حقوقی، تاریخی، سیاسی و امنیتی بررسی و تبیین نمایم.
پاکستان از بدوتأسیساش در سال ۱۹۴۷ با افغانستان مشکلات مرزی داشته و همیشه از این ناحیه نگران بوده است. به همین دلیل، این کشور؛ افغانستان را به عنوان عمق استراتیژیک خویش تعریف نموده است. ادعاهایی مرزی و نپذیرفتن مرز دیورند از سوی حاکمان افغانستان، پاکستان را مجبور ساخته است تا از شکلگیری افغانستان قوی و قدرتمند جلوگیری کند. همچنان «پاکستان در برابر هندوستان از ضعف جغرافیایی و داشتن عمق استراتیژیک رنج میبرد. این ضعف به لحاظ نظامی، ناشی از نبود تسلیحات، نیروی نظامی و به لحاظ جغرافیایی از موقعیت نامناسب(ناهماهنگی سرزمینی و مرزها) است. ازاینرو، استقرار یک دولت دستنشانده و ناتوان در افغانستان و در محور قرار دادن منافع پاکستان در صدر سیاستهای داخلی و خارجی خود، از برنامههای کلان ارتش پاکستان طی چند دهۀ گذشته بوده است تا بتواند ضعف در برابر هند را جبران نماید . همان گونۀ که بیست سال حضور اقتصادی و نظامی جامعه جهانی و در رأس ایالات متحده امریکا نتوانست مانع مداخله پاکستان در امور داخلی افغانستان شود. بیگمان پاکستان از شکلگیری حکومت قدرتمند و باثبات در افغانستان به دلایلی جلوگیری خواهد کرد.
مرز دیورند در یک نگاه:
مرز دیورند در زمان حکومت امیر عبدالرحمان خان در سال(۱۸۹۳م) با هنری مارتیمر دیورند وزیر خارجۀ هند بریتانوی، به صورت روشن و قانونی به امضا رسید که از آن روزگار تا امروز(۱۴۰۲)، یکصد و سی سال سپری میشود.[البته پیش از معاهدۀ دیورند حاکمان افغانستان چندین معاهدۀ دیگر را با دولت هند بریتانوی به امضا رسانده بودند]، به قول استاد غلام محمد محمدی تاریخنگار شهیر کشور، که چندین اثر گرانسنگ در باره مرز دیورند و مشکل میان پاکستان و افغانستان نوشته است، مینویسد که افغانستان پنج معاهده ارضی(دادن خاک در مقابل گرفتن پادشاهی از انگلیسها، دو معاهده بهوسیلۀ شاه شجاع، دو معاهده بهوسیلۀ امیر دوست محمد خان و یک معاهده بهوسیلۀ یعقوب خان) و از جملۀ پنج معاهدۀ مرزی، یکی بهوسیلۀ امیر عبدالرحمن خان، یکی بهوسیلۀ پسرش حبیب الله خان و دو معاهده بهوسیلۀ امان الله (معاهده صلح راولپندی و کابل) و یک معاهده بهوسیلۀ سردار نجیب خان در کراچی بعد از تشکیل پاکستان امضأ گردیده بود.
همان گونۀ که یادآوری شد، پس از امیر عبدالرحمان خان(۱۹۰۱-۱۸۸۰) هر شاه و امیری که آمد، یکی پی دیگر به این امضأ مُهر تأیید زد و آن را به عنوان مرز رسمی و بینالمللی میان افغانستان و پاکستان به رسمیت شناخت؛ حتا امان الله خان که در محاسبات رسمی حکومت های افغانی یا پشتون به عنوان بانی استقلال سیاسی افغانستان شناخته میشود، این مرز را به عنوان مرز بین المللی به رسمیت شناخت. ظاهرشاه سالها مسالۀ پشتونستانخواهی را یک مسالۀ حل شده میدانست و به آن دلبستگی خاصی نشان نمیداد؛ ولی در پایان حکومت او (صدارت داوودخان)، شعارهای پشتونستانخواهی را دامن زده شد، برخی از نویسندگان، عامل آن را حضور و دلبستگی داوودخان به مسالۀ دیورند میدانند. محمد اکرام اندیشمند یکی از مولفههای اصلی کودتای داوودخان علیه شاه را مسألۀ دیورند میداند. منازعه دیورند و داعیه پشتونستان یکی از مولفههای اصلی کودتای وی بود. کودتای سردار محمد داوود در ۱۷ جولای ۱۹۷۳(۲۶ سرطان ۱۳۵۲) در زمان گسترش شورش مسلحانۀ بلوچها و پشتونهای مخالف و معارض آنسوی دیورند علیۀ دولت پاکستان بهوقوع پیوست. باوجود مساله مرز دیورند افغانستان را وارد بحران لاینحل ساخت، اما از آن روزگار تا زمانۀ ما سیاست مداران و حاکمان قومگرایی افغان یا همان پشتون از تاریخ درس عبرت نگرفتند و پیوسته با پیشکش کردن مرز دیورند، روی اعصاب مقامات پاکستانی راه رفتند، این حاکمان تمامیتخواه و قبیلهگرا برای اینکه به این خواست قومگرایانه و غیر قانونی خویش مشروعیت داخلی دست و پا نمایند، بر خلاف تمام واقعیتهای ملی، منطقهای و بین المللی، واپس گیری مناطق آن سوی مرز دیورند را جزء منافع ملی افغانستان تعریف می کنند.
ادامه دارد….
ارتش پاکستان: هفت شورشی را که از مرز دیورند وارد خاک این کشور میشدند، کشته است
مرز دیورند؛ روئای دست نیافتنی؛ اما ویرانگر
مرز دیورند؛ روئای دست نیافتنی؛ اما ویرانگر