امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه در مقاله ای که خبرگزاری الجزیره وابسته به قطر آن را در ۲۳ ماه مارچ سال روان میلادی منتشر ساخته است تلاش نموده جامعه جهانی را متقاعد سازد که گروه حاکم طالبانی در طول دو سال حاکمیت خود به چه دستاوردهایی نایل گردیده و عدم همکاری با این گروه چه عواقبی به همراه خواهد داشت. در ضمن آمادگی خود جهت همکاری با آمریکا را اعلام نموده و آن را مشروط لغو تحریم ها نموده است.اهم مندرجات این مقاله را مورد تحلیل قرار میدهیم:۱. «پس از یک سال و نیم حاکمیت طالبان، وضعیت افغانستان به شدت امیدوارکننده است».این ادعا در حالی مطرح میگردد که حاکمیت جدید بر اثر سیاستهای ضد مردمی و ضد زن خود بیش از پیش از جامعه فاصله گرفته و روحیه نا امیدی همچنان بر جامعه مستولی بوده و جوانان کشور به فرار از کشور می اندیشند ۲. «وضعیت امنیتی به میزان قابل توجهی بهبود یافته است، سطح خشونت در ۱۸ ماه گذشته به شدت کاهش یافته است و همچنان به پایینترین حد خود ادامه میدهد».اگر منظور از ناامنی مد نظر نویسنده، کاهش انتحار و انفجار باشد این ادعا تا حدودی صائب است، چرا که عامل اصلی خشونت در گذشته گروه طالبان بوده و دستیابی به قدرت دلیلی بر تداوم آن وجود نمیتواند داشته باشد. در عین حال انفجار مراکز آموزشی و عبادی گروههای مذهبی، نمایندگی های خارجی باقی مانده در کابل، ترور وابستگان نظام قبلی و حتی برخی از عالمان و مقامات گروه طالبان، تعقیب ساکنان مناطقی که حاکمیت طالبان را نپذیرفته اند، کشتار و خشونت خبرنگاران همچنان به قوت خود باقیست. نا امنی در حوزه های دیگر از قبیل آزادی های فکری، رفتاری و بیان نه تنها بهبود نیافته بلکه وخیمتر هم گردیده است. آزادی های فردی، فرهنگی به شدت محدود شده و مردم به طور گسترده احساس ناامنی میکنند.۳. متقی با افتخار از سرکوب مخالفان حاکمیت تک قومی خود یاد میکند و شادمان از خشونت موفقیت آمیز قلع و قمع مخالفان مینویسد: «در لابی هتلهای دوحه در طول مذاکرات، بسیاری از دیپلماتها در مورد احتمال وقوع جنگ داخلی مخرب دیگری صحبت کرده بودند، مگر اینکه خواستههای آنها برآورده شود. اما رهبران امارت اسلامی این احتمال را در نظر گرفتند و تدابیری را برای جلوگیری از چنین نتیجه ای اتخاذ کردند».این ادعا به قصد نمایش قدرت و خشونت طالبان مطرح میشود و به این قضیه به دید یک ارزش نگریسته میشود، در حالیکه از ارزش همه پذیری و مدارا در جهان امروز غافل است و در عین حال توقع دارد جامعه جهانی با چنین گروه هنجار شکن و ضد ارزشی مصالحه نماید. ۴. متقی بر خلاف واقع ادعا میکند که «ما ضمن تسلط بر کل کشور، با پاسخ به نگرانیهای مردم و اتخاذ پیام اسلامی انسانی عفو عمومی و برادری، گامهایی برای تضعیف احتمال وقوع مجدد جنگ برداشتیم». در حد شعار این ادعا حقیقت دارد. در واقع طالبان برای استقرار و برقراری حاکمیت خود چارهای جز جلوگیری از قتل عام و کشتار گسترده نداشتند. اما چنانچه انتظار میرفت طالبان بر این ادعا پایبند نماندند و بعد از کسب حاکمیت به حذف هدفمند مخالفان و حتی کسانی که در حاکمیت پیشین نقشی حتی اندک داشتند پرداختند و آنچه را متقی در اینجا ادعا میکند فراتر از شعار نمیتوان تصدیق نمود.۵. «امروز نه تنها جنگ به پایان رسیده است، بلکه افغانستان توسط یک حکومت مستقل، قدرتمند، متحد، متمرکز و مسئول اداره می شود. این وضعیت برای اولین بار در بیش از چهار دهه برای افغانستان ایجاد شده است».جنگ گرم و فیزیکی ممکن است فروکش کرده باشد اما نبرد ظلمت و روشنایی، جهل و دانایی شدت گرفته است. در گذشته جنگ دولت با طالب مطرح بود اما امروزه جنگ مردم با طالب آغاز گردیده است. در واقع دامنه جنگ عمومیت یافته و نبرد ملت با یک باند و گروه کلید خورده است.متقی صحبت از «حکومت مستقل» نموده است ، در حالیکه ملت، ورود پر تبختر جنرال فیض حمید رییس وقت استخبارات پاکستان به کابل را فراموش نمیکنند. حکومت مسئول در حالی از سوی متقی مطرح میشود که حکومت طالبان بر اساس سلایق فرماندهان و یک رهبر غیرقابل رؤیت اداره میشود و هنوز هیچ مقرره و قانونی در آن وضع نشده و حکومت شان ممثل یک نظام بدوی است.۶. «در عین حال، ما همچنین آگاه هستیم که ماهیت جهانی شده روابط مدرن به این معنی است که همه دولتها باید یاد بگیرند که در هماهنگی و صلح با یکدیگر زندگی کنند. چنین روابطی باید بر اساس اصول تغییر ناپذیر برابری، احترام متقابل و همکاری از طریق پیگیری منافع مشترک استوار باشد. با در نظر گرفتن این موضوع، دولت کنونی افغانستان بار دیگر دست تعامل مثبت خود را به سوی جهان دراز می کند».این سخن از جمله بیانات کلیشهای است که حتی در مورد فهم آن از سوی مقامات گروه طالبان شک و تردید وجود دارد و بیشتر محصول توصیه مشاوران برون مرزی این گروه است. اصولاً طالبان با توجه به ماهیت تشکیلات و حزب شان در جایگاهی نیستند که بتوانند چنین ادعای کلانی را مطرح کنند. بدین معنی که این گروه بر ایده و انگیزه نیروهایی متکی است که روابط حسنه با دیگران بر اساس حقوق متقابل، در قاموس شان معنایی ندارد و نگاهشان به آنها از قالب کافر و مسلمان فراتر نمیرود و برای کافران اصولاً هیچ حق حیاتی قائل نیستند تا چه رسد به اینکه روابط حسنه با آنان برقرار سازند. این ادعا را از میزبانی مهمانان تروریستی چون القاعده و سایر گروههای متخاصم و جهادیسم به سادگی میتوان تشخیص داد.از سوی دیگر حکومت طالبان تفاوت چندانی با احزاب و گروههای شبهنظامی با حداقل دیسیپلین و نظام تشکیلاتی، ندارد تا بتواند با نظام های سیاسی و حکومتی مدرن جهان امروز مراوده برقرار کند و با آنها در یک رابطه سازنده و متوازن به سر برد.۷. با توجه به آنچه بیان شد، این بند از نامه امیرخان متقی را نیز نمیتوان چندان جدی گرفت: «شرایط برای افغانستان مهیا است تا به عنوان یک عضو مسئول و مستقل در جامعه جهانی بپاخیزد و مسئولیت خود را در ارتقای صلح و امنیت جهانی انجام دهد. جامعه بینالمللی به نوبه خود باید با استقبال از افغانستان در میان خود، ضمن احترام به استقلال و کمک به آن برای ایستادن روی پای خود، متقابلاً پاسخ دهد. سیاست خارجی ما مبتنی بر رویکردی متوازن و مستقل خواهد بود که از درگیری در رقابتهای جهانی و منطقهای جلوگیری کند. ما فرصت هایی را برای منافع مشترک و همزیستی مسالمت آمیز بر اساس اصل برابری و احترام دنبال خواهیم کرد».این سخن هم فراتر از یک کلام دیپلماتیک مرسوم قابل ارزیابی نیست. چراکه آنچه تاکنون دیده شده چیزی فراتر از درگیری نظامی با همسایگان شرقی و غربی و پذیرایی از گروههای تروریستی نمیباشد.۸. «در مورد امور داخلی ما، که در مواقعی با تصور نادرست یا سوء تعبیر شده است، نیاز به حذف اطلاعات نادرست و ترسیم تصویر دقیق از ارزش ها و نیازهای افغانستان وجود دارد. حساسیت های دینی و فرهنگی جامعه ما نیازمند برخورد محتاطانه است. هر دولتی که نسبت به این حساسیت ها تعادل مناسب را حفظ نکرده باشد، در نهایت با مشکلات جدی مواجه شده است. این درسی است که تاریخ معاصر ما بارها و بارها بر آن تاکید کرده است». ارزشهای دینی و فرهنگی که گروه طالبان همواره از آن سخن به میان آورده و در اینجا هم مطرح کردهاند، همان تعمیم باورهای گروهی یا حداکثر قومی شان بر کل ملیتهای ساکن در افغانستان است. گذشته از آن تحصیل دختران در کدام فرهنگ ضد ارزش قلمداد میشود که طالبان آن را به کل ملت افغانستان نسبت میدهند و با چنین بیاناتی مردم یک کشور را بدوی و ارزشهایش را غیر انسانی به جهانیان معرفی میکنند؟!۹. «ما به گفتوگو و تبادل نظر، در فضایی عاری از فشارهای سیاسی یا اقتصادی و با هدفِ یافتن راهحلهای عملی و رفع سوءتفاهمات اعتقاد داریم. تجارب گذشته نشان میدهد که جنگ راه حلی نادرست است. کاهش بحران انسانی جاری در افغانستان مسئولیت اخلاقی مشترک ماست. تلاش برای به دست آوردن امتیازات سیاسی از طریق تداوم رنج تودهای نه متمدنانه و نه اخلاقاً قابل توجیه است.علت اصلی بحران اقتصادی ادامه دار اعمال تحریم ها و محدودیت های بانکی توسط ایالات متحده است که مانع از تلاش های ما برای حل مشکلات داخلی می شود. تنها مسیری که به عزت مردم افغانستان احترام می گذارد، نیازمند رفع تحریم ها و دیگر محدودیت های تجاری بر این کشور است. باید فضایی برای پرورش روحیه و ابتکار مردم افغانستان ایجاد شود. علاوه بر این، ایالات متحده باید دارایی های مسدود شده افغانستان را آزاد کند و در راستای توافق دوحه، همه تحریم ها را لغو کند. آمریکا چه توجیهات اخلاقی و سیاسی برای اعمال تحریم های فلج کننده علیه یک کشور جنگ زده می تواند داشته باشد.ما به ایالات متحده و دیگران یادآوری می کنیم که تحریم ها و فشارها اختلافات را حل نمی کند. فقط اعتماد متقابل این کار را می کند. افغانستان سابقه دولت های شکننده و حکومت های فروپاشیده را دارد. حتی قدرت های جهانی و اتحادهای بزرگ نیز نتوانستند از این امر جلوگیری کنند».دعوت به گفتگو از سوی طالبان از طنزهای تلخی است که طرح آن از سوی متقی بیشتر به تمسخر و استهزاء جهانیان میماند تا به عنوان یک پالیسی. کسب قدرت با سرنیزه و طفره رفتن از مشارکت اقوام و مذاهب ساکن افغانستان در قدرت و محرومیت نصف جمعیت یک کشور از حق تحصیل و کار و محدود کردن چشم انداز حیات آنها به تولید مثل و تمکین از مرد و عرضه خدمات جنسی به مرد، چگونه با سیاست متکی بر گفتگو قابل جمع اند؟!اگر امروزه مردم از اسلحه دست کشیدهاند فقط به این دلیل است که گروه سرکش طالبان را خلع سلاح نموده و آنها را با صبر، تحمل در خود هضم نمایند.«رنج تودهای» که ملت از حاکمیت طالبان با آن مواجه هستند قابل قیاس با تحریمهای غرب که بیشتر رهبران این گروه را هدف قرار داده، نمیباشد. در این زمینه ملت هیچگاه راضی نیستند که ذخایر ارزی کشور در اختیار تروریست ها قرار داده شود تا آنها را مانند کمک های بشردوستانه در بین مجاهدان و خانوادههای انتحارچیها توزیع گردد و گروههای جهادی تقویت شده و اقتصاد ورشکسته پاکستان تقویت گردد.۱۰. «تضعیف این دولت چه نتیجه ای خواهد داشت؟ مطمئناً چنین سناریویی با یک تراژدی بزرگ انسانی همراه خواهد بود که به افغانستان محدود نمی شود، بلکه چالش های جدید و پیش بینی نشده امنیتی، پناهندگی، اقتصادی، بهداشتی و غیره را برای همسایگان ما، منطقه و جهان به همراه خواهد داشت …»چنین تصوری از وضعیت عدم همکاری جامعه جهانی با طالبان، همان مایه آمیدی است که طالبان را امیدوار ساخته و مانع همکاریشان با جهانیان میگردد.حقیقت آنست که هم اکنون نیز ملت، جامعه جهانی و همسایگان با تراژدی انسانی روبرو هستند و در این میان لجاجت و عناد طالبان با مردم و جهان مسبب اصلی این قضیه محسوب میشوند و طالبان نمیتواند این معضلات را به جامعه جهانی نسبت دهند.