تصاویر تازهی از ملاقات سران طالبان با امیران عرب، در امارات متحدهی عربی، نشر شده استکه با نگاه به آن مشترکاتی را میان آنها متوجه میشویم. تصاویرها مملو از خندههای دوستانه و نشستن صمیمانه استکه بیننده را دچار هیجان کرده و میبرد بهسوی کنجکاوی که چگونه این عربها و طالبان کنار هم نشسته، میخندند و در صورتهای شان شادی میرقصد.
رهبران شبکهی تروریستی حقانی با امیران عرب کنارهم، ترکیب جالبی است؛ این ترکیب بیان کنندهی مشابهتها، پیوندها، طرز فکرها و سلیقهها و مشترکات بسیاری است. بدون شک بین طالبان و امیران تازی/عرب مشترکات زیادی بوده و است، اگر نگاه وسیعتر داشته باشیم، میان پشتونها و عربها پیوندها و مشترکات زیادی دیده میشود. این مشترکات در گذرزمان هم بوده و در روزگار کنونی مشترکات بیشتر و نزدیکتر شده است. بهسادگی میشود مشابهتها میان این دو گروه تبهکار و قبیلهگرا را برشمرد.
قبیلهگرایی
قبیلهگرایی از جملهی مشترکات طالبان و تازیهای امارتنشین. حتا در سطح کلان، تازیها از بدو پیدایش و آمدن بهقدرت قبیلهگرا بوده و ملتها و قبایل غیر عرب را عجم، گنگ و انسان ناقص خواندهاند. در وجودشان قبیلهگرایی رقص میکند و قومپرستی زنده است. از گذشته تاهنوز چنین بوده و در روزگار کنونی بازیهای فراوان سبب شده که قبیلهگرایی شان دوچند شود. عربها فکر میکند هرکه عرب نیست، شایستهای رهبری، زعامت و بزرگی نیست، باید مادون و رعیت باشند. برای تایید این دیدگاه بدوی خود دست بهجعل احادیث بیشماری هم زدهاند. برای حال، عربها میخواهند بالای ممالک اسلامی و خاورمیانه تسلط داشته باشند و هرطور شده زعامت این ملتها را بگیرند. آنها خود را شایستهای رهبری میبینند و بقیه را نه.
طالبان نیز چنین استند. این گروه فکر میکنند که پشتونها شایستهای رهبری در افغانستان استند و اقوام دیگر باید رعیت باشند. برای همین، دست بهترور بزرگان اقوام دیگر زدهاند و میزنند، کشتارهای عمومی براه انداختهاند. کشتار عمومی پشتونها در دوران عبدالرحمان و در روزگار کنونی قتل عام بسیاری از جوانان پنجشیر گواه این مسله است. طالبان که گروه قومپرست پشتونی استند خیال میکنند که پشتونها محور هستند و حکومت باید در دست شان باشد و بقیه اقوام تابع آنها باشند. نگاه که عربها در سطح بالاتر تعقیب میکنند. علامه دهخدا پشتون را گروه قومپرست خوانده است. حقیقت همین است، پشتونها دین را فدای قدرت کردهاند و میکنند. قصهای شهید ساختن حبیبالله کلکانی گواه این روایت است. حالا بیشتر در قبیلهگرایی و تکقومی بودن مشابهت بین عرب و طالبان دیده میشود.
تعصب
تعصب واژهی مشترک بین طالبان و عربهای امارتنشین است. عربها غیر خود را مادون میشمارند و از هیچ گونه تعصب در برابر آنها دریغ نمیکنند. طالبان نیز چنین اند، در افغانستان غیر پشتون را مادون دانسته و حتا با هویت، زبان و محلهی آن، ها سرستیز دارند.
تندروی دینی
تندروی در مورد دین از مشترکات دیگر میان عرب و طالبان است. هم عربها و هم طالبان قرائت نادرست از دین اسلام دارند. در واقع، از دین استفاده برای برنامههای قبیلوی خود میکنند. این دو گروه دین را ابزار قدرتگیری و تسلط یافتن بهخواستهای اساسی خود ساختهاند. طالبان از دین استفاده کرده ملت افغانستان را هر روز بهاتهامهای مختلفیکه صبغهی دینی میدهند، به زندان میبرند و عربها نیز سربازان جنگی تربیت کرده و بهکشورهای دیگر میفرستند تا بهخاطر منافع شان بجنگند.
عربها قرائت تندروانهی سلفی از دین دارند و طالبان در حقیقت پیروی همین نگاهاند. چیزی از مذهب حنفی نمیدانند و کار نمیگیرند. این نیز ثابت کنندهی مشترکات میان آنهاست.
میشهای بودن
ملیشهای بودن یا توجهی بیشتر بهیورش، جنگ، بغاوت و کشتن پیوند دیگری بین آنهاست. طالبان یک گروه نظامی استند که توسط ارتش پاکستان تعلیم دیده و با هزینهی عربها بزرگ شدهاند. طالبان را عربها، پاکستان و امریکا ساخت تا بهنفع خود از آنها استفاده کنند. مطابق گفتهای نویسندهی کتاب«تلک خرس» پاکستان طالبان را تعلیم نظامی داد، انگلیس و امریکا سلاح داد و هزینهی سلاح و همه مایحتاج را عربها تهیه کردند. اینطور طالبان زاده شدند.
پس از آن ملیشهای بودن صفت طالبان شد. گروهیکه برای بیگانگان میرزمند، میجنگند تا خواست سرداران شان تامین شود. مطابق گفتههای کرنیل امام، سازندهی این گروه، طالبان از بدو پیدایش نظامیگری را انتخاب کردند و تا که هستند. گروهای ملیشهای، گروهای نیابتی بیرونیان حساب میشود. طالبان یقین دارند تاوقتی مسلح باشند قدرتمند هستند و افغانستان بدست پشتونها میباشد، لحظهای سلاح را بگذارند دیگر تسلط بر افغانستان نمیتوانند داشته باشند.
این گروه رمز پیروزی پشتونها، نظامی بودن را میدانند.
عربها(اماراتنشین،قطریها و سعودیها) نیز توجهای بیشتری بهنظامیگری و ساختن گروهای نظامی دارند تا در راستای منافع شان حرکت کند. اسامه ابن لادن، رهبر القاعده، اهل سعودی بود و برای منافع آنها زیر نام اسلام در افغانستان جنگید. حال نیز القاعده در افغانستان بهنفع عربها کار میکند. شبیه القاعده گروهکهای دیگری نیز دارند حمایت میشوند تا در راه منافع شان حرکت کنند. داعش خیلی نزدیک به عربهاست.
دشمنی با شیعهها/ایران
طالبان و عربها در دشمنی با اهل تشیع شباهت محکمی دارند. عربها ایران، پارس و فارسیزبانان را را سد راه خود میدانند و برای همین باهرچه شیعه است، باهرچه پارسیزبان است، راه دشمنی را در پیش گرفتهاند.
عربها میدانند که اهل تشیع از امام خود اطاعت میکنند. طالبان شیعه را گمراه میدانند و یقین دارند اهل سنت فرقهی هدایت شده است. ایران یک کشور قدرتمند منطقوی است، در منطقه حرف دارد و ضد امریکا عمل میکند. امریکا باتحریک طالبان طبلهای دشمنی را بیشتر میکوبد. عربها که از ایران ترس دارند و قدرتگیری ایران را مرگ خود میدانند کمر دشمنی را با ایران بستهاند. با این وجود، هرچه شیعه است را ضدخود میشمارند. برای همین در کنار طالبان ایستاد شدهاند تا بتوانند توسط طالبان ضربهای به ایران بزنند یالااقل درد سری برای آنها خلق کنند. عربها و طالبان بامشترکات چنینی پیوند محکمی بستهاند.
منافع سیاسی دوطرف
طالبان تلاش میکنند با عربها بسازند. این تلاش از بدو پیدایش طالبان بوده است. بهگفتهای کرنیل امام:«طالبان محصول سرمایهگذاری عربهاست» این گروه با سرمایهی عربها ساخته شده و تا امروز حمایت آنهارا هم داشته است. طالبان میخواهند این پیوند عمیقتر باشد. از حمایت عربها استفاده کرده همپیمانان آنها به ویژه امریکا را طرف خود بکشند. عربها نیز دوست دارند بالای طالبان تسلط داشته باشند و بااستفاده از طالبان منافع خود را در خاورمیانه و خاور نزدیک دنبال کنند. عربها دشمنی قدیمی با ایران دارند و دردسرسازی برای ایران به آنها مهم است، فکر میکنند طالبان شریکان خوبی خواهد شد تا دردسر برای ایران شود. در سایهی طالبان افکار سلفی خود را گسترش داده و ملتسازی و مذهبسازی میکنند. این همه موارد سبب شده باهم بسازند و بنشینند.
در تصاویر خندهها و صمیمت دوطرف هویداست. پیش از این، طالبان و عربها سالیان دراز در قطر کنارهم بودند و برنامه ریختند تا چگونه امریکا را طرف طالبان کنند. علاوه از طالبان، پشتونهای نیکتایی دار نیز در مستحکمسازی روابط طالبان و امریکا نقش مهمی داشتهاند. برای رهبران پشتون مهم است یک پشتون در قدرت باشد، فرق نمیکند چگونه پشتون؛ طالباش یا دموکراتاش!
حامد کرزی، رییس جمهور پیشین، برای بازسازی طالبان هزینه داد، مصرف کرد و حمایت کرد. این مطلب در روایتهای که از مارشال فهیم، یونس قانونی و دیگر بزرگان مجاهدین رسیده، گفته شده است.
امروزه القاعده،(یک گروه عربی) از حامیان طالبان است. روزهای پیش سیفالعدل، رهبر این گروه از حامیانش خواست تا به افغانستان هجرت کنند، تعلیمات نظامی ببینند و طالبان را حمایت مالی کنند. قطر و دیگر کشورهای عربی برای طالبان پول میدهند تا پاهای شان در افغانستان مستحکمتر شود.
جنگیدن برای خارجیها
رحمتالله نبیل طالبان را گروه واگنر امریکا در منطقه خوانده است. او گفته استکه طالبان بردههای امریکااند و برای منافع آنها میرزمند. این مطلب قریب به حقیقت است، طالبان چنین اند-برای منافع دیگران میجنگند. در این شک نیست که امریکا طالبان را براریکهی قدرت نشاند تا اهداف خود را برآورده کند. طالبان هم منافع آنها را در نظر دارند. کرنیل امام طالبان را «سربازان مسلح وفادار به پدر (پاکستان) میداند» او در کتاب «… پروژهسازی طالبان» نوشته استکه طالبان گوش بهفرمان نقشه و دستور پاکستان است، هروقت برای شان دستوری برسد، بدون تامل اجرا میکنند. لذا نمیشود انکار کرد که طالبان نقش گروه نیابتی امریکا و عربها را در افغانستان بازی میکنند.
بههرصورت، باید پزیرفت که مشابهتها بین طالبان و عربها قدری زیاد استکه میشود گفت اینها«» برادر» هم استند. هر روزه روابط شان بیشتر شده و مشترکات شان افزایش مییابد.