محمدایوب ایوب زاد
در میان مردم جامعه، دیدگاههای متفاوتی پیرامون داکتر نجیب الله وجود دارد. برخی او را شهید ملی و مرد میهندوست و دیگران او را چهرهیی متعصب، قاتل هزاران انسان و مزدور اتحاد جماهیر شوروی میپندارند که کارنامه او در نهایت سبب گسترش افراط گرایی مذهبی در کشور گردید.
بیتردید، چنین چهرهای همچون بسیاری از رهبران سیاسی، دارای نکات مثبت و منفی بوده است. از یکسو، جنبههای مثبت وجودی وی، او را در نظر برخی به عنوان شخصیتی ملی و شهید مطرح میسازد. اما از سوی دیگر، برخی از رفتارهای متعصبانه و وابستگی سیاسی وی به اتحاد جماهیر شوروی، انتقادات فراوانی را برانگیخته است.
این امر که در نهایت به تضعیف حکومت وی انجامید، گویای آن است که کاستیها و اشتباهات داکتر نجیب الله در کنار نقاط مثبت، در ارزیابی نهایی چهره و کارنامه وی نقش برجستهای داشته است. از اینرو، قضاوت درباره این شخصیت تاریخی، نیازمند نگاهی دقیق، بی طرفانه و ژرف اندیش است تا بتوان ابعاد گوناگون زندگی و عملکرد وی را به درستی بازشناخت.
در دوران حاکمیت داکتر نجیب بر افغانستان، انسداد جریان آزاد قدرت و مشارکت در تصمیمگیریهای کلیدی، یکی از مهمترین چالشهای نظام سیاسی آن دوران بود. داکتر نجیب، به عنوان رئیسجمهور و رهبر حزب دموکراتیک خلق افغانستان، از قدرت فراوانی برخوردار بود و از نظارت و پاسخگویی مناسب به آحاد جامعه برکنار مانده بود. او بدون هیچ گونه محدودیتی میتوانست تصمیمات راهبردی را اتخاذ کند، امری که منجر به استبداد و خودکامگی در حکومت وی شد.
همچنین، داکتر نجیب برای تثبیت و حفظ قدرت خویش، مخالفان سیاسی را به شدت سرکوب میکرد. در این دوران، آزادی بیان و فعالیتهای سیاسی مخالفان تحت شدیدترین محدودیتها قرار داشت. انتخابات نیز تحت نظارت و کنترل تام حزب دموکراتیک خلق برگزار میشد و فرصت رقابت آزادانه برای سایر نیروهای سیاسی فراهم نبود. این امر به تقویت انحصارطلبی و خودکامگی در حکومت داکتر نجیب منجر شد.
در آن برهه حساس از تاریخ افغانستان، دکتر نجیب الله به عنوان رهبر حزب دموکراتیک خلق، قدرت سیاسی را در انحصار این حزب متمرکز نگه میداشت. بدین ترتیب، سرکوب مخالفان سیاسی خارج از حزب و جلوگیری از مشارکت آزاد سایر احزاب در عرصه عمومی، به تحکیم قدرت وی کمک می نمود.
فراتر از آن، وابستگی شدید حکومت دکتر نجیب به اتحاد شوروی، آزادی عمل و تصمیم گیری وی را محدود میساخت. این وابستگی خارجی به نوعی استقلال سیاسی دکتر نجیب را تضعیف میکرد.
علاوه بر این، گرایش شدید وی به ایدئولوژی کمونیستی و حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب حاکم در آن زمان)، موجب تعصب و تبعیض سیاسی در رویکرد وی میگردید.
در مجموع، تمرکز قدرت در دست یک حزب سیاسی، سرکوب مخالفان، محدودیت اقتدار سیاسی و گرایش ایدئولوژیک دکتر نجیب، به تحکیم موقعیت وی و استحکام حاکمیت حزب دموکراتیک خلق در افغانستان منجر میگشت.
این امر موجب تمرکز قدرت در دست حزب دموکراتیک خلق و نادیده گرفتن خواستههای سایر گروههای سیاسی و قومی در افغانستان میگردید.
همچنین داکتر نجیب در توزیع امکانات و منابع دولتی به شدت به نفع اعضای حزب دموکراتیک خلق و گروههای قومی وابسته به آن (به ویژه پشتونها) تبعیض قائل میشد. این موجب نارضایتی و خشم گروههای دیگر قومی و سیاسی در افغانستان میگردید.
این سیاستهای تبعیض آمیز و سرکوب مخالفان سیاسی باعث شد تا حکومت داکتر نجیب از مشروعیت و پایگاه مردمی برخوردار نباشد. این امر در نهایت به تضعیف موقعیت سیاسی و نظامی وی و سقوط حکومتش انجامید.
تاثیر تعصب داکتر نجیب بر سیاستهای داخلی و خارجی
داکتر نجیب و تعصب سیاسی وی بر سیاستهای داخلی و خارجی حکومت وی به شدت تأثیر گذاشت. تمرکز قدرت در دست حزب دموکراتیک خلق و سرکوب مخالفان سیاسی بود. داکتر نجیب با انحصار قدرت در دست حزب کمونیست، از مشارکت آزاد سایر احزاب و گروههای سیاسی جلوگیری میکرد و مخالفان خود را به شدت سرکوب مینمود. همچنین، تبعیض در توزیع امکانات و منابع دولتی به نفع اعضای حزب خود و گروههای قومی وابسته به آن (به ویژه پشتونها) موجب نارضایتی سایر اقوام و گروههای سیاسی میگردید. این سیاستهای تبعیض آمیز و سرکوبگرانه موجب شد تا حکومت داکتر نجیب از مشروعیت و پایگاه مردمی محکمی برخوردار نباشد.
در سیاستهای خارجی نیز، وابستگی شدید حکومت داکتر نجیب به بلوک شرق و اتحاد شوروی، موجب تنش در روابط با کشورهای منطقه و غرب گردید. این نزدیکی به بلوک شرق و دوری از کشورهای غربی و منطقه همچنین موجب ناتوانی در جذب کمکهای بین المللی شد.
برخی از سیاستهای نادرست دولت در زمان حکومت دکتر نجیب بر گسترش تروریزم در افغانستان تاثیر داشتند:
۱-سیاستهای سرکوبگرانه و نظامیگری: اقدامات نظامی دولت برای مقابله با مخالفان و گروههای مسلح، موجب افزایش خشونت و عدم اعتماد عمومی به دولت شد. این امر زمینه را برای نفوذ و گسترش گروههای افراطی و تروریستی فراهم کرد.
۲-عدم توجه به حل ریشهای مشکلات اجتماعی و اقتصادی: دولت بیشتر به مسائل امنیتی و نظامی پرداخت و کمتر به رفع نابرابریها، فقر، بیکاری و سایر مشکلات اجتماعی توجه کرد. این امر زمینه را برای گسترش نارضایتیهای اجتماعی و سوءاستفاده گروههای تروریستی فراهم ساخت.
۳- ضعف در ایجاد نهادهای دولتی کارآمد: عدم ایجاد ساختارهای اداری، قضایی و امنیتی قوی و شفاف، موجب افزایش فساد و ناکارآمدی دولت شد. این مسئله به نوبه خود، زمینه را برای نفوذ گروههای افراطی و تروریستی در نهادهای دولتی فراهم آورد.
۴-کوتاه نگری و فرصت طلبی در سیاستهای خارجی: برخی تحلیلگران معتقدند که سیاستهای خارجی دولت وقت نیز در برخی موارد موجب تقویت گروههای افراطی شد، به عنوان مثال حمایت از برخی گروهها در مقابل دیگر گروهها.
چند دلیل اساسی که باعث تعضیف حکومت نجیب شد
در دوران حکومت و دولت نجیب در افغانستان، رفتارهای تقلبآمیز و تعصبآمیز این دولت بر ثبات و امنیت این کشور تأثیر منفی گذاشت.
نخست، تقلب انتخاباتی و سرکوب مخالفان سیاسی موجب تشدید اختلافات سیاسی و تضعیف مشروعیت حکومت نجیب شد. این امر زمینه را برای درگیریهای خشونتآمیز و بیثباتی سیاسی فراهم کرد.
همچنین، جانبداری قومی و مذهبی دولت نجیب باعث تعمیق شکافهای قومی و مذهبی در جامعه افغانستان شد. این شکافها زمینه را برای درگیریهای قومی و مذهبی و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی فراهم آورد.
افزون بر این، تقلب و تعصب سیاسی دولت، اعتماد عمومی به حکومت را به شدت کاهش داد. این امر موجب شد مردم حاکمیت را نامشروع بدانند و در نتیجه همکاری و مشارکت خود را با آن کاهش دهند.
درنهایت، این رفتارها موجب تضعیف دولت و نظام سیاسی موجود شد. بیثباتی ناشی از این عوامل زمینه را برای قدرتگیری گروههای رادیکال و افراطی فراهم آورد که در نهایت به فروپاشی بیشتر افغانستان انجامید.