شیون شرق
بزرگی میگفت: خواندن داستان/ رمان عاشقانه تاثیر مثبتی روی زندگی میگذارد. کیفیت زندگی را بهتر ساخته و نوع روابط را تازه میکند. این نوع رمان قدرت جذاب ساختن زندگی را دارد، نوع برخورد را تغییر میدهد، نوع نگاه به اشیا و انسانهارا نیکو میسازد و روی طرز زندگی روشنی میافگند.
برای همین، طرز برخورد یک رمان خوان با یک آدم که رمان نمیخواند بسیار تفاوت دارد. آدم اولی از موارد بسیاری آگاه است، هرلحظه رمان و مضمون رمان روی برخورد و ذهناش تغییرات ایجاد میکند، فضا و رابطه را عاطفیتر، احساسیتر و رومانتیکتر میکند. فضای گپ را جذابتر، شوختر و در حین حال، پرشورتر میکند. سارتر میگفت: قدرت رمان همین است، ایستادهای در جایی، کاری میکند راه بروی بهجای دیگریکه بهتر است از جای اولی. اینگونه رمان فرد را از یکجا به جای دیگریکه تازهتر است میبرد و میکشد.
سیمین دانشور میگفت: متنهای عاشقانه حتمن تاثیر خود را روی زندگی اجتماعی و شخصی ما میافگند، پس ازشان مستفید شوید. بدون شک چنین است؛ متن عاشقانه در سینه عشق میزاید، لحظه را، زندگی را و فضارا پرشورتر میسازد. زندگی اجتماعی را احساسیتر میسازد، طوریکه مخاطب فکر میکند نزد فرد خیلی مهم است، خیلیها باارزش و نزدیک استکه چنین نزدیک پنداشته شده است. وقتی فضا عاطفی شود، احساسی شود، بهمخاطب صمیمی برخورد شود و ارچند که دوست دور است، کنترول صحبت یا لحظه بدستت میاید و تاثیری روی مخاطب میافگنی؛ او تصور میکند فردی خاصی در زندگیات است، برایت باارزش است و نزدیک است، اینجاستکه ترا بخود نزدیک میکند، برایت ارزش زیاد میدهد و تلاش میورزد همراهت باشد حتا تاراهای دور و تا پستوهای سختی…
رمان عاشقانه طرز زندگی را نوتر میسازد. حتا بهگفتهاش نروی اما تاثیر خود را رویت میافگند و این تاثیرافگنی سبب میشود چیزهای را مثلن رابطه، نوع آن، چگونگی آن، چه کار کنم، چطور رفتار کنم، برای چه چنین رفتار کنم، چرا چنین بروم، مگر خوب است، برای چه با بقیه ارزش بدهم… تغییر میدهد. هرچقدر تلاش شود چیزی تبدیل نشود اما تغییرات آمدنی نیست.
بدون شک رفتارهای رومانتیک روی فرد تاثیر میگذارد؛ لحظههای عاشقانه فرد را هیجانزده یا هم احساسزده میکند و… اینطور رویا میبافد، در تخیل زندگی میسازد، زندگی میکند و این زندگی ساختن تخیلی یا در رویا روی رفتار و نوع زندگی تغییرات را میاورد. زندگی حقیقی را هم بروزتر کرده و شیرینتر میکند. فروغ میگفت: «زندگیایکه با احساس، با عاطفه و عشق گرده خُورده باشد، از زندگی کردن است» تخیل نیز برما سایه میاندازد و طرز زندگی مارا رنگینتر میسازد. برای همین است بزرگی میگفت: هیچ نشده دستِ کم در رویایت زندگی بساز، عشق را کشت کن، راه برو و بخند.
هوراکی در جای گفته بود: « بدون عشق نمیشود راه رفت، اگر رفت، نمیشود زیبا راه رفت.» پس برای زیبا راه رفتن و زیبا زندگی و برخورد کردن احساس، عاطفه و مهر را در وجود خود زنده کن. برای همین، رمان عاشقانه خواندن چارهساز است، عشق را، مهر را، تازگی را میاورد و فراراهت مینشاند.
این نوع رمان در زندگی شخصی فرد نیز تاثیر خوب دارد. رابطهی فرد را با یارش-همسرش بهتر، شیرینتر، پرشورتر و زیباتر میکند. هرلحظه شور، احساس و عاطفه را در سینهی فرد زنده میکند و این شور و احساس سبب میشود تا او با همسرش تقسیم کند، کنار او باشد، باهم بخندند و آنچه نیاز است آن کنند. وقتی عشق، عاطفه و احساس زنده شود توجهی فرد به همسرش بیشتر میشود، وقتی توجه بیشتر شود، پیوند عمیقتر میشود. سارتر میگفت: بدون عشق و هر لحظه عشق نمیشود یک زندگی خوب ساخت. وقتی عاطفه و احساس هرلحظه باشد و رشد کند، عشق و پیوند عاشقانه زنده میباشد. اینطور زندگی تازه، پرشور و جذاب را میشود پدید آورد و از لحظههای بودن لذت برد.
به این مناسبت، خواندن رمانهای عاشقانه مهم، زنده کننده و زیبا استند و بایست خواند تا هرلحظه و باخواندن هرکتاب احساس، عاطفه و عشق در وجود زنده شود، موارد تازهای به زندگی بیاید، عاطفههای قطع شده دوباره پیوند داده شود، کممهری ناپدید، عشق پدید آید.