یعقوب یسنا
ادبیات پارسی بنابر عنصر زبانی یکی است، قابل تفکیک به ادبیات فارسی ایران و دری افغانستان و تاجیکی تاجیکستان نیست. ادبیات پارسی واحد است، اما دارای حوزههای متفاوت. مثلا حوزهی ادبی خراسان ایران با حوزهی ادبی مازندان تفاوت میکند. این تفاوت را در زبان ادبی نیما و اخوان میبینیم که یکی از مازندران میآید و دیگری از توس یا مشهد (حوزهی خراسان). ادبیات فارسی افغانستان نیز بیشتر شامل حوزهی خراسان بیرون از ایران امروز میشود. بنابراین ادبیات فارسی در ایران و افغانستان و تاجیکستان بایستی از نظر زبانی و فرهنگی یکی درنظر گرفته شود، اما با تفاوت حوزهبندی در سه جغرافیای سیاسی.
در ایران متوجه شدم بسیاری برای اینکه ادبیات فارسی ایران را از ادبیات فارسی افغانستان تفکیک کنند، به ادبیات فارسی در افغانستان میگویند ادبیات دری. محمد جعفر یاحقی در کتاب جویبار لحظهها از ادبیات معاصر فارسی در افغانستان بنام «ادبیات معاصر دری افغانستان » یاد کرده است. به نظر من چنین تفکیکی مناسب و بجا نیست. ادبیات معاصر پارسی افغانستان بخشی از ادبیات معاصر پارسی اما در جغرافیای سیاسی بیرون از ایران است و مهمتر از همه، زبانی بنام زبان دری وجود ندارد.
جدا کردن زبان پارسی به پارسی در ایران و دری در افغانستان یک برنامهی سیاسی استکه سازماندهیشده میخواهند زبان و ادبیات پارسی را در حوزهی زبانی و ادبی پارسی، پارچهپارچه و جدا کنند. پیش از سال ۱۳۴۳ خورشیدی در افغانستان، روی جلد همهی کتابهای آموزشی زبان و ادبیات مدرسهها «خوانش فارسی» نوشته شده است. نام زبان در افغانستان پارسی/فارسی است و ادبیات نیز بنام ادبیات فارسی یاد میشود.
حکومت قومی (قوم پشتون) در تصویب قانون اساسی سال ۱۳۴۳ خورشیدی تلاش کرد با اتهام اینکه زبان فارسی زبان خارجی و زبان ایرانیان است، باید در قانون اساسی زبان فارسی حذف شود و از رسمیت بیفتد، فقط زبان پشتون زبان رسمی و ملی ثبت شود . این اقدام حکومت مورد اعتراض نمایندههای فارسی زبان در جلسهی قانون اساسی قرار گرفت. اما تاکید حکومت قومی این بود که نام زبان فارسی باید تغییر کند و در قانون اساسی بنام غیر از پارسی ثبت شود. بنابراین زبان فارسی در قانون اساسی سال ۱۳۴۳ خورشیدی بنام «زبان دری» ثبت شد.
در حقیقت دری نام زبان نه، صفتی برای زبان پارسی بوده است: «زبان پارسی دری». یعنی زبان پارسی دربار. در گذشته، دربار یا دری، معیار و رسمی معنا میداده است. اینکه امروز گفته میشود، زبان پارسی معیار، زبان رسمی و زبان کتبی و نوشتاری؛ در گذشته گفته میشده زبان پارسی دری (دربار و درگاه). زبان پارسی دری به این معنا بوده، یعنی پارسیای که در دربار با آن سخن گفته و نوشته میشود. در افغانستان تا هنوز کسانیکه زبان گفتار را در سخن گفتن، به صورت رسمی، معیاری و کتابی به کار میبرند، به آنها میگویند «لفظ قلم» گپ میزنند.
از زبان، ادبیات و شعر معاصر افغانستان بایستی بنام زبان، ادبیات و شعر معاصر پارسی افغانستان یاد کرد. ایران و افغانستان در یک حوزهی فرهنگی قرار دارند که حوزهی ایران فرهنگی است و زبان و ادبیات پارسی از عناصر یگانه و واحد این حوزهی فرهنگی است. حوزهی فرهنگی میتواند گستردگی خود را داشته باشد؛ اما ما محدودتر از حوزهی فرهنگی در یک حوزهی زبانی قرار داریم که حوزهی زبان و ادبیات پارسی است. زبان و ادبیات پارسی، زبان، نوشتار و ادبیات واحد در دو جغرافیای سیاسی ایران و افغانستان است