سهیلا دهستانی
بیگمان، انسانها براى ادامه زندهگى مناسب و مطلوب، نیازمند امنیت «جسمى، روحى و اقتصادى» میباشند. به خصوص در روزگار که ما نفس میکشیم، «امنیت» گفتمان مسلط و مهم زندهگی پنداشته میشود. در نخستین پلک و از آغاز پای نهادن بر بساط زندهگی باییست مراقب این مسایل بود. خانواده؛ نخستین کانون حمایت، تربیت و آموزش فرزندان است که مهمترین دغدغهشان تربیت سالم آنها با استفاده از تجربیات و امکاناتشان میباشد.
لغزیدن در دام عصبیت و خشونت روند پرورش سالم کودکان را به هم میزند. هر کنش که در خانواده و یا به عبارت دیگر؛ نخستین کانون پرورش آنان به واکنشی کودکان مبدل میشود. گام دوم؛ زمانیکه فرزندان پا به بیرون از خانه میگذارند، محیط پیرامونشان شکل دهندهٔ شخصیت آنان پنداشته میشود. از این رهگذر به هدف داشتن یک جامعهٔ ایدهآل و انسانی، ترتیب کودکان را به عنوان «دال مرکزی» زندهگی نباییست نادیده گرفت. بدون شک؛ کودکان بعد از خانواده روش و منش زندهگی خود را از محیط خویش میآموزند. دولتهای چشم به آیندهٔ روشن و درخشان سرزمینشان دوخته باشند، طبعن در این راستا بیپروا نمیباشد و گزیر یا ناگزیر در راستایی حمایت کودکان تلاش کنند. اما در دولتهای که جای برای حمایت کودکان نیست، عقدهٔ و خشونت در رگ رگ شهرونداناش از کودکی شکل میگیرد و سبب یک جامعهٔ عقدهای و پر از گسست خواهد بود. چیزیکه در افغانستان طی چند دهه شایدش هستیم.
متأسفانه پیامد منازعهٔ ویرانگر که چهار دههٔ پسین در افغانستان، زندهگی را برای همهٔ اقشار جامعهٔ به جهنم مبدل کرد که کودکان قربانی درجهیک رویدادهای خونین افغانستان در چند دههٔ پسین است.
اساساً فضای ناشی جنگ نهتنها بستر مطلوب برای رشد کودکان نیست، بلکه تمام زمینهها و فرصتهای مبنی بر رشد و تعالی را از آنان میستاند. چیزی که در کشور ما اتفاق افتاد. کودکان افغانستان به دلیل چهار دهه گسست تاریخی، در وضعیت نابهسامان قرار دارند. حتا آمار درشت کودکان خیابانی توجه نهادهای بینالمللی را به خود جلب کرده بود و از این حیث افغانستان سالانه عنوان فاسدترین کشور جهان را از آن خود میکرد.
هرچند با حضور جامعهٔ جهانی طی بیست سال پسین در افغانستان مسیر زندهگی کودکان از خیابان به مکتب عوض شد. کودتا زیادی توانستند آموزشگاه بروند. اما بودند کودکان که آموزش برایشان همچنان آرزو باقی ماند. هرچند که با فروپاشی پسین در افغانستان و بسته شدند درب آموزش برای دختران افغانستان این کشور به لحاظ سواد برزخ این جهان شمرده میشود. اما روایتها و رویدادهای تاریخی نشان میدهد که اهتمام نه بخشیدن به آموزش زهریست که تمام جامعه را فلج میکند