میثم کریمی/ پژوهشگر مسایل اجتماعی
تعلیم و تحصیل موثرترین ابزار بشر برای حل چالشهای حال و آینده محسوب میگردد، از آنجا که جامعه افغانستان غرق در گرداب سنتهای قبیلهیی هستند؛ رشد علمی و فکری نسل جوان، تنها راه حل بحران میباشند. اما محروم ساختن جوانان به ویژه دختران از تعلیم و تحصیل، خیانت نابخشودنی در حق نسل فردای این کشور خواهند بود.
متاسفانه از گذشته تا اکنون در جامعه سنتی افغانستان، زن به عنوان جنس دوم شناخته شده و مورد آنها ستم قرار گرفته و میگیرد. رسوم و عادات تبعیض آمیز اجتماعی و فرهنگی تسلط در جامعه افغانستان که ریشهیی دیرینه با نظام مردسالاری دارند، به صورت عموم زمینه را برای افزایش انواع عملکردهای تبعیضآمیز علیه زنان و دختران فراهم کرده است.
تلاش برای فراهم سازی تحصیلات رسمی زنان و دختران در افغانستان، در سال ۱۲۹۸هـ..ش در زمان امان الله خان صورت گرفته و در طول تاریخ فراز و فرودهای را طی نمود.
تحولات یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، سرنگونی رژیم قبلی طالبان در افغانستان؛ فصل تازه را در تاریخ این کشور رقم زد. با روی کار آمدن نظام جمهوریت در افغانستان؛ نقش زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی به صورت نسبی گسترش یافت، متاسفانه با به قدرت رسیدن دوباره طالبان در ( ۱۵ اگست ۲۰۲۱میلادی) ؛ فضای سیاسی و اجتماعی برای زنان به شکل وحشتناک و باور نکردنی محدود گردید، این موضعگیری خشن طالبان در برابر زنان و نگرش آنها ریشه در باورهای مذهبی و قومی آنان دارد؛ زن را از نظر این گروه قومی و مذهبی کرامت انسانی با مردان برابر نمیدانند.
بطور مثال: دسترسی به حقوق و فرصتهای برابر با مردان، ممنوعیت کار، تحصیل، فعایتهای سیاسی، مسدود نمودن دروازههای دانشگاهها و مکاتب که پایه و اساس شکوفایی جوامع بشری هستند، به روی دختران؛ میتوان نام برد. اینگونه عملکرد مخالفت آشکار این گروه را نسبت به خودکفایی و پیشرفت جامعه نشان میدهد. این تصمیم میتواند عواقب بسیار خطرناک و منفی را برای زنان و جامعهیی افغانستان به همراه داشته باشد.
۱. پیامدهای اجتماعی
با توجه به اینکه زنان نقش بهسزایی در تنظیم، رشد و شکوفایی خانواده و جامعه دارند. بنابرین آموزش زنان یکی از موثرترین راه برای از بین بردن تبعض و نابرابریهای جنسیتی بهشمار میروند. زمانی که زنان تعلیم و تحصیل، مهارتها و توانایی لازم را برای حضور در جامعه دارند، می توانند با نابرابریهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و جنسیتی جوامع خویش مبارزه کند.
آگاهی و دانایی به زنان امکان میدهند تا نقش مثبتی را در تربیت و توسعهی نسلهای آینده ایفا کنند. زنان تحصیل کرده معمولاً آگاهی بیشتری نسبت به زنانی تحصیل نکرده درباره مسایل بهداشتی، تغذیه، تربیت کودکان و مدیریت خانواده دارند، این موارد به بهبود کیفیت زندگی خانوادهها کمک میکند. برعکس، ناآگاهی زنان از مسایل فوق جامعه را بسوی بنیادگرایی، فقرفرهنگی و افراطگرای سوق خواهند داد. بنابرین محرومیت زنان از تعلیم و آموزش پیامدهای ناگوار را در جامعه دارند، میتواند ایجاد یک جامعه مرفه را به چالش بکشد. فعلاً آنچه برای زنان قابل نگرانی است، شرایط موجود اند که زنان را از حضور در اجتماع مانند: مکاتب، دانشگاهها و ادارات دولتی محروم کردند. همین وضعیت مبهم سبب گردیده اند که اکثریت دختران به ازدواج اجباری، کارهای شاقه و غیره موارد تن دهند.
ایجاد شرایط مناسب برای تحصیل، آموزش و کار برای زنان افغانستان، نه تنها به بهبود وضعیت زنان کمک میکند، بلکه در توسعه و پیشرفت کلی جامعه اهمیت ویژهای دارد. با ارتقاء سطح دانش زنان، میتوانیم به سوی روشنگری، رفاه و مدرنیزاسیون حرکت کنیم که در آن همه اعضای جامعه از حقوق و فرصتهای برابر برخوردار باشند.
۲. پیامدهای اقتصادی
در افغانستان بیشترین بدرفتاری علیه زنان در خانوادههای کم درآمد صورت میگیرند، فقر شدید اقتصادی، مشکلات روانی را در جامعه و خانوادهها بوجود آورده؛ زمینه انواع خشونت را فراهم میسازند. عدم استقلال اقتصادی زنان یکی از مهمترین عامل خشونتهای خانوادهگی محسوب میگردد؛ همین وابستگی زنان به مردان، موجب گردیده تا زنان در اجتماع و خانواده از موقعیت پایینتر نسبت به مردان برخوردار گردد. به حضور و نقش آنان در تصمیم گیریهای اجتماعی اهمیت داده نشود.
تحصیلات و آموزش، به عنوان عوامل اصلی کاهش فقر و نابرابری در جامعه قلمداد میگردد، دخترانی که دسترسی به مکاتب و دانشگاهها ندارند از این فرصت محروم اند، ممکن است درآینده در معرض فقر و نابرابری جنسیتی قرار گیرند؛ این مساله باعث تضعیف جایگاه اجتماعی آنها خواهند گردید، زنانی که از فرصتهای آموزشی محروم هستند به آسانی نمیتوانند وارد بازار کار گردد.
در نتیجه در چهاردیواری خانه محصور گردیده ،تنها وظیفهاش فرزند آوری خواهند بود، این معضل در اکثر کشورهای جهان سوم هنوز پابرجاست.
در جامعه امروزی افغانستان؛ آگاهی زنان باعث توانمندی اقتصادیشان گردیده، امکان مشارکت در بخشهای مختلف اقتصادی و تجاری را فراهم میآور. از سوی دیگر زنان تحصیلکرده میتوانند به عنوان کارآفرینان در صنایع مختلف فعالیت کنند که این نقشها به توانمندی اقتصادی و شکوفایی جامعه کمک میکند. وقتی دختران و زنان از آموزشهای حرفوی محروم میگردد، نمیتوانند وارد بازار کار گردد، این امر میتواند منجر به کاهش رشد اقتصادی درکشور گردد .
۳. پیامدهای سیاسی
مشارکت سیاسی زنان در جامعه، به عنوان یک بخش مهم از نظامهای دموکراتیک و مردم سالار بهحساب میآیند، عدم دسترسی به امکانات آموزشی میتواند مانعی برای مشارکت سیاسی دختران و زنان در جامعه گردد. با روی کار آمدن نظام جمهوریت در کشور؛ نقش زنان در عرصههای سیاسی و اجتماعی تا اندازهیی گسترش یافت، اما به قدرت رسیدن دوباره طالبان در ( ۱۵ اگست ۲۰۲۱میلادی) ؛ فضای سیاسی و اجتماعی برای دختران و زنان به شکل باور نکردنی محدود کرد، حتی دروازههای مکاتب و دانشگاهها بهروی دختران مسدود گردید. این کار سبب گردید که زنان با شرایط ناامن و مبهم به زندگی خویش ادامه دهند، در حقیقت خود سرآغازی برای به انزوا کشاندن نصف از جامعه افغانستان است.
تحصیلات عالی میتوانند زمینه را برای مشارکت دختران و زنان در فرآیندهای سیاسی و اجتماعی فراهم کنند. اطلاعات و دانش لازم برای شرکت در فرآیند سیاسی و تصمیمگیریهای مربوط به کشور، برای همهی شهروندان ضروری پنداشته میشوند، در صورتی که زنان از این فرصت بهرهمند نگردد، مشارکت کمتری در تصمیم گیریهای جامعه خواهند داشت. این امر میتواند باعث نادیده گرفته شدن حقوق مدنی زنان در کشور شده، از اینرو به نوعی میتوانند به تضعیف توسعهی اجتماعی و مشارکت سیاسی در کشور منجر گردد.
نتیجه گیری
نابرابرى جنسى که از شروع تاریخ بشریت تا امروز افراد جامعه را همراهى مى کند، اما در افغانستان هم این نابرابری ریشه عمیق در ساختار اجتماعی و نگرش سلطه جویانه مردان نسبت به زنان، در افغانستان دارند، از آن جمله میتوان از خشونتهای خانوادگی و اجتماعی علیه دختران و زنان نام برد؛ منشاء آن را میتوان در عدم آگاهی و ساختار سنتهای قدیمی جامعه دانست.
علم و دانش پایه و اساس شکوفایی یک کشور را تشکیل میدهند؛ فراگیری علم به افراد کمک میکند تا مهارتهای لازم برای کار و زندگی کسب کنند . محرومیت دختران از این فرصت به معنی از دستدادن ظرفیت اقتصادی نیمی از جمعیت کشور خواهد بود، در آینده میتواند منجر به کاهش سطح کلی تواناییها و مهارتهای مسلکی زنان در جامعه گردد. این مهارتها علاوه بر کمک به زنان در کسب شغل مناسب، سبب استقلالیت اقتصادی زنان در جامعه میگردد. از سوی دیگر تحصیلات و آموزش به عنوان عوامل اصلی کاهش فقر و نابرابری در جامعه قلمداد گردیده ؛ میتوانند سبب کاهش خشونتهای خانوادگی نیز گردد.
فراگیری علم یک حق طبیعی هر انسان است. هیچ ایدئولوژی نمیتواند حقوق اولیه بشر را انکار کند. تنها جریانهای افراطی و بنیادگرا حضور زنان را در فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انکار نموده، عملکرد آنها در پشبرد امور ضعیف می پندارند.
در اخیر باید یادآور شد که فرصتهای برابر برای همه اقشار جامعه، اساس توسعهی پایدار و شکوفایی جامعه میباشند، بناء لازم است رژیم طالبان جهت توسعه کشور به همه افراد جامعه، بدون تبعیض جنسیتی، نژادی، قومی و مذهبی فرصتهای برابر در دسترسی به تحصیلات را فراهم کند. هیچکس به دلیل جنسیت و نژاد محروم نگردد. با این کار میتوانیم به سوی جامعهای پایدار حرکت نموده و همه اقشار جامعه از حقوق یکسان برخوردار گردد.