نویسنده: حمزه امیر/ بخش چهارم
بعدها حامد کرزی رئیس جمهور پیشین افغانستان، سیاست دو پهلو را با پاکستان بازی کرد. از یکطرف سعی کرد تا افغانستان را دو دسته به پاکستان بسپارد، و برای همین منظور طی دوران حاکمیت خود بیش از بیست بار به پاکستان سفر کرد، صدها جنایتکار و زندانی طالب را از محابس پاکستان و افغانستان رها کرد و به مخالفان دولت خود (طالبان) فرصت داد تا در افغانستان دست به عملیات نظامی بزنند؛ اما از سوی دیگر شعار داد که خط دیورند را به رسمیت نمیشناسد و از حق تعیین سرنوشت پشتونها حمایت میکند. در سالهای آخر حکومت خود حتا عوام فریبانه پاکستان را عامل بدبختیهای افغانستان و منبع تروریزم خواند. اشرف غنی نیز با رسیدن به مقام ریاست جمهوری، همان سیاست دو پهلوی حامد کرزی را بخاطر پشتونهای دوسوی سرحد دنبال نمود. زمامداران پاکستان از بد و پیدایش آن کشور تا امروز، بارها تقاضای بستن سرحد دیورند و عدم مداخله از سوی زمامداران افغانستان را نموده اند؛ ولی زمامداران و محافل تبارگرا و ناسیونالیست این کشور به این خواست پاکستان جواب رد داده اند. و اما برعکس، بعد از برپایی غوغای پشتونستان، حکام ماجراجو و قبیلهگرای این کشور خواستند تا مسئله «پشتونستان» به سمبول وطنپرستی برای مردم افغانستان تبدیل شود، از آدرس مردم سخن گفتند و ذهنیت ایجاد پشتونوالی نمودند، هرکسی که با موضوع «پشتونستان» آفتابی و بیمنطق تر برخورد کند، آن شخص نسبت به دیگران وطن پرستتر جلوه مینماید. اما حالا طالبان میخواهند منافع خویش را از دامن زدن به بحث دیورند و پشتونستانخواهی مخفیانه تأمین کنند. سرانجام پشتونها به طور مشخص از مطرح کردن این موضوع چندین منفعت بهدست میآورند:
- سلطه پشتونیزم بر افغانستان؛
- باجگیری از پاکستان؛
- امتیاز گیری مادی از کشورهای مخالف پاکستان به ویژ هند؛
- جلب اعتماد بیشتر پشتونهای بنیادگرا و متعصب؛
- سرپوش گذاشتن به جنایاتی که در افغانستان انجام دادهاند؛
- حفظ عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مردم دو طرف سرحد؛
- بردن افغانستان زیر چتر پشتونستان و ضعیف ساختن پاکستان؛
- ریختن میلیونها روپیه کابلی پول به جیب معاملهگران دو طرف از طریق وزارت سرحدات؛
- تصاحب قومی انتظام و تسلیحات نظامی نیم قرنهی افغانستان؛
- سلب استقلال سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی افغانستان برای مدت نا معلوم…
اما چالشی که دامن زدن طالبان به این مسأله برای افغانستان ایجاد میکند؛ دشمنی بیشتر پاکستان با مردم افغانستان است. پاکستان سرزمین افراطگرایی و تندروی است و سالها است که گروههای همانند طالبان که در انجام بدترین جنایتها علیه مردم افغانستان تعلل نکرده اند را آموزش داده است. بعید به نظر نمیرسد که پاکستان برای خاموش ساختن این موضوع، داعش خراسان را علیه گروه حاکم در کابل اجیر نسازد. در این مورد اطلاعات موثق وجود دارد که پاکستان (آیاسآی و سفارت پاکستان در کابل) با تمام توان داعش خراسان را بر ضد طالبان تقویت و منابع مالی برایشان دست و پا میکند. منبع که نمیخواهد نامی از آن برده شود میگوید: « سفارت پاکستان در یک بامداد سال جاری، بستههای ناشناس را با دو عراده موتر شیشه سیاه (لندکروزر و هایلکس) در چهارراه برکی در فاصله یک کیلومتری آن سفارت تحویل دو عراده موتر(هایلکس و رنجر) پولیس که مربوط یکی از معاونین استانهای شمال طالبان میشد نمود تا این بستهها را به اعضای داعش در استان بغلان برسانند.» همچنین سفارت پاکستان بستههای پولی خود را برای حمایت ملاامامان مساجد و بعضی فرماندهان طالبان در شمال افغانستان و به خصوص استانهای بغلان، فاریاب و جوزجان که در خفا برای داعش کار و سربازگیری دارند از طریق یک تاجر افغانستانی که به آیاسآی همکاری دارد و در مارکیت میوه شهر کابل مصروف تجارت هست انتقال میدهد.
از سوی دیگر انتقاد اسلام آباد از کابل به خاطر دادن پناهگاه امن به تحریک طالبان پاکستان و همچنین درخواست از طالبان افغانستانی برای قطع روابط با این گروه شدیدتر شده است. پس از آن سیاست گذاران پاکستانی همزمان با پایان دادن به گفتوگوها با شبه نظامیان، تصمیم گرفتند تا نگرانیهای خود را در مورد تحریک طالبان پاکستان به گونهی مستقیم با رهبران بلند پایۀ طالبان افغانستان، بویژه ملا هبت الله، در میان بگذارند و این گفتوگوها یکبار از طریق مولانا فصل الرحمن(پدر معنوی طالبان) و بار دیگر از کانالهای سری و به دور از چشم رسانهها و پشت دروازه های بسته صورت گرفت. حملههای اخیر تیتیپی و انجام انتحاری اعضای طالبان افغانستان به جان نظامیان پاکستانی، روابط اسلام آباد با حکومت طالبان در کابل را که زمانی بسیار نزدیک بود، با فراز و فرودهای غیرمنتظرهای مواجه کرده و این رخدادها در حالی واقع شد که بیشتر سیاستمداران پاکستانی در پی تصرف مجدد قدرت از سوی طالبان افغانستان در ۱۵ اگست سال ۲۰۲۱ در افغانستان، استقبال کردند که دهلی نو دیگر در این کشور جای پایی نخواهد داشت. در همین حال، اسلام آباد از نظر بسیاری به شمول سیاستمداران داخلی و خارجی، عمدهترین حامی «طالبان» بود. پاکستان از نخستین و معدود کشورهایی بود که اجازه فعالیت سفارت طالبان را در خاکش داد و به نحوی وارد تعامل و دوستی با حکومت طالبان شد و در محافل بینالمللی از تعامل با حکومت این گروه و حتی به رسمیت شناسی آن دفاع کرد.
اما بعدها و پس از سقوط نظام؛ یک حرف خیلی معقول و دقیقی را سیقل جاویدخان، سناتور پاکستانی در رابطه به سخنان فریبکارانه خلیلزاد، حامدکرزی، غنی احمدزی و اشخاصی که نسبت به «لر و بر» فریاد میزدند گفت: «مگر شما نبودید که خود را به آب و آتش میزدید که آمریکا، انگلیس، امارات و پاکستان را وادار کنید تا عملیاتهای شبانه را متوقف و به طالبان کمک کنند و بعد به رسمیت شناخته شوند. مگر شما نمیگفتید که طالبان سرکوب نشوند چون فرزندان ناراضی افغانستان هستند و باید با اینها تفاهم شود؟ او نیز میگوید که از دید سران جمهوریت، طالب گزینه اصلی افغانستان و جمهوریت یک پوشش و دروغ بود. همچنان اضافه میکند که مگر شما نمیگفتید ما یک «لروبر» و یک «افغان» هستیم؟ از سوی دیگر خط دیورند را شماها بار بار فروختید و معامله کردید و بازهم بخاطر مانور داخلی و بخاطر گرفتن امتیازات سیاسی میگفتید که این خط مرزی را قبول نداریم. بناً ما از بازیهای خودتان علیه خودتان استفاده کردیم. هم طالب را تقویت کردیم و هم به رضایت خودتان پشتونهای پاکستان را به کمک پشتونهای افغانستان فرستادیم تا افغانستان را فتح کنند. اگر افغانستان توسط نیروهای پشتون دو طرف فتح شده، پس در آینده تمام معادن و درآمدهای آن کشور برای پشتونهای دو طرف سرمایه گذاری و از آن مستفید شوند.»
د: مداخلات آیاسآی در امور داخلی افغانستان؛
اطلاعاتی وجود دارد که آیاسآی یا همان سازمان اطلاعات پاکستان(Inter-Services Intelligence) در صدر قویترین سازمانهای اطلاعاتی جهان ردهبندی میشود. این سازمان بعد از جنگ هند و پاکستان در اوایل سال ۱۹۴۸ تاسیس شد، در حالی که گفته میشود از همان ابتدای فعالیت، عواملی در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی داشته و همچنان هم دارد. اطلاعات منتشر شده، شمار کارمندان رسمی این سازمان را بیشتر از ۱۰هزار نفر اعلام میکند، در حالی که سازمانهای اطلاعات موازی دیگری همچون دفتر اطلاعات پاکستان (ib) و سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان (mi) نیز سایر بخشهای ساختار اطلاعاتی و امنیتی همسایه شرقی ما را تشکیل میدهند. با این حال به سازمان اطلاعات پاکستان(آیاسآی) به عنوان ساختار امنیتی بزرگ این کشور خواهیم پرداخت که گفته میشود شرح وظایفی همانند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) و سازمان اطلاعات سری انگلیس (امآی۶) دارد. این سازمان مسئول جمعآوری، تحلیل، دستهبندی و بایگانی تمامی اطلاعات طبقهبندیشده داخلی و خارجی است، علاوه بر آن وظیفه اتصال و هماهنگی فعالیت بقیه سازمانهای امنیتی اصلی و زیرمجموعههای آنها را نیز بر عهده دارد. تمامی اطلاعات امنیتی بهدستآمده از فعالیتهای جاسوسی و شنود به این سازمان منتقل شده و خود مسوول نظارت بر تماس و ارتباطها و ماموریتهای جمعآوری اطلاعات در زمان جنگ محسوب میشود. در کنار این همه وظایف، آیاسآی مسوولیت آموزش ماموران اطلاعاتی، حفظ و صیانت از برنامه هستهای پاکستان و امنیت شخصیتهای مهم کشور را نیز بر عهده دارد. «پیش از فائز حمید و عاصم منیر، اختر عبدالرحمن، حمید گل، اسد درانی، محمود احمد، احسان الحق، اشفق کیانی و ندیم تاج از مهمترین مدیران این سازمان بودند. این سازمان بعد از شکست بزرگ اطلاعاتی پاکستان که در جنگ ۱۹۶۶ (جنگ دوم) با هند متحمل شد، یک غربالگری بزرگ را تجربه کرد و این سازمان از سال ۱۹۶۹ فعالیت خود را بطور چهره فعلی از سرگرفت.
همانطور که گفته شد، حضور سازمان اطلاعات پاکستان در خاک افغانستان به حدود چهار دهه پیش از زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی باز میگردد، در حالیکه تا به امروز این حضور به شکل پررنگی در این کشور همچنان ادامه دارد. اگر کمی به گذشته بر گردیم، حمایت مسلحانه از گروههای مختلف افغانستانی در زمان جنگ علیه شوروی سابق و بعدها در یک مشارکت مستقیم با آمریکا در تاسیس گروه طالبان و القاعده تبدیل شد، این ساختار اطلاعاتی را باید پدرخوانده گروههای جهادی، القاعده و طالبان معرفی کرد. زلمی خلیلزاد، فرستاده ویژه دولت آمریکا در امور افغانستان، همراه با دکتر تراشیا بایکون و بیل روجیو، طی شهادتی در فوریه ۲۰۱۷ در کنگره آمریکا، اعلام کردند که «پاکستان پناهگاه اصلی گروه طالبان به شمار میرود و این سازمان با آزادی عمل کاملی در اکثر نقاط این کشور، به ویژه در شهرهای بزرگ، به فعالیت و تبلیغ میپردازد». همچنین مایکل مولن، فرمانده وقت ستاد ارتش آمریکا، پیش از آنها در ۲۹ مارس ۲۰۰۹ به سیانان گفته بود «سازمان اطلاعات پاکستان نقش عمدهای در حمایت و حفاظت از گروه طالبان و القاعده دارد و بسیار دشوار است که تصور کنیم این روابط از بین خواهند رفت.» نقش سازمان اطلاعات پاکستان در شکلگیری و حمایت دوامدار گروه القاعده نیز امر پنهان یا محرمانهای نیست و از این رو مبهمترین بخش این تعامل یعنی ارتباط این سازمان با گروه القاعده در زمان متواری شدن اسامه بنلادن میپردازیم. در همین راستا «کارلوتا گول» طی گزارشی در روزنامه «نیویورک تایمز» در اینباره فاش کرد: «سازمان اطلاعاتی پاکستان اسامه بنلادن رهبر القاعده و مسئول شماره یک حملات ۱۱ سپتامبر را عمداً پنهان کرده بود و از زمان فرار او از افغانستان از محل اختفای او اطلاع داشت و به نوعی بنلادن در گروگان آنها بود.» آیاسآی با استفاده از خطرات القاعده و طالبان برای غرب، با نقش آفرینی چندگانه و روشهای پیچیده اطلاعاتی، ضمن راضی نگه داشتن سازمانهای اطلاعاتی و فرامنطقهای در چندین جبهه اطلاعاتی و عملیاتی و با در اختیار گرفتن ابتکار عمل مبارزه میکند. پیشینه فعالیت سازمان اطلاعات پاکستان در مناطق آسیای میانه به دوره اتحاد جماهیر شوروی بر میگردد که در آن زمان از جریانهای جداییطلب فعال در جمهوریهای قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان حمایت میکرد. این سازمان فعالیتهایش را به سوی مرزهای غربی خود نیز گسترش داده و اطلاعاتی از برخی اقدامات این سازمان در مرز با ایران، کشورهای حوزه جنوبی خلیجفارس، خاورمیانه و شمال آفریقا نیز رسیده است.
«آیاسآی دولتی در درون دولت «امپراطوری پنهان پاکستان» قدرتش مدیون زحمات ژنرال اختر عبدالرحمن خوانده میشود. ژنرال اختر مغز متفکر استراتیژیکی مقاومت افغانستان در مقابل شوروی در سال ۱۹۷۷میلادی، بر اریکه قدرت آیاسآی تکیه میزند و تنها ژنرالی میشود که ۱۰ سال در آیاسآی میماند. او برای هجوم شوروی به افغانستان استراتیژی «قتل با هزار زخم» را طراحی و اجرا میکند. سازمان سری اختر عبدالرحمن به عنوان ماشین ترور و اشباح بیثباتی واحدهای ترور و ضد ترور «اس» که تمامی کارمندان و ماموران آن را سیآیای و یا موساد آموزشهای فکری، تخصصی و رزمی داده اند و روابط بسیار گرمی با اطلاعات سعودی دارند. این بار خود کشور پاکستان را هم از این نا امنیهای ساختگی بیبهره نگذاشته و پایه ریز بنیادگرایی افراطی اسلامی خود یعنی ضیاء الحق را قربانی عملیاتش میکند. ضیاءالحق بتاریخ ۱۷ اوت ۱۹۸۸، منطقه ای را با همراهان خـود از جملـه سفیر آمریکا در پاکستان (ارنولد رافل) ترک میکند. هواپیمای حامل آنان که یک فروند هرکولس ۱۳۰C- است چند دقیقه بعد سقوط میکند. ضیاء، سفیر آمریکا، افسر بلند پایه پنتاگون، هشت نفر ژنرال بلند پایه پاکستان، تمامی خدمه و در مجموع ۳۱ تن از بین میروند. با اینکه طرفداران تئوری توطئه، انگشت اتهام را بـه سـوی روسها، افغانستانیها، هندیها و آمریکاییها دراز میکنند، اما دست آیاسآی پاکسـتان برای انجام موفقیت آمیز چنین حادثه ای دیده میشود.» (فریدون آژند، کارشناس افغانستان، ایندیپندنت فارسی/ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۰ )
ادامه دارد…