نویسنده: حمزه امیر/ بخش هفتم و پایانی
اگر کمی به گذشته برگردیم، از زمان پیدایش دو کشور هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ در منطقه جنوب آسیا، همواره منازعاتی در روابط آن دو کشور وجود داشته و نتیجه آنها شکلگیری سیاست حفظ تعادل و رقابتی بوده است که در بسیاری موارد به برهم خوردن موازنه قدرت میان این دو کشور بود، با این وجود میخواهند از این معادله قدرت در جنوب آسیا به بهترین نحو سود ببرند. حالا که شکافی بین کابل و اسلام آباد به عنوان رقیب دولت هند بر سر حمایت مالی و لوژستیکی تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) به وجود آمده، لذا برای جلب نظر مجدد رهبران پاکستان که زمانی حامی خود طالبان بودند، این بار از دهلی نو خواستند تا ۸ دیپلمات خود را برای راه اندازی سفارت و کنسولگریهای هند در شهرهای مختلف افغانستان به این کشور اعزام کند. طالبان ضمن درخواست راه اندازی سفارت هند، از آن کشور خواستند تا همکاری نظامی و استراتیژیک، پروازهای تجاری و اعطای بورسیههای تحصیلی به افغانستانیها را نیز در دستور کار قرار دهد. اما طالبان میدانند که پاکستان قطعاً بخاطر روابط استراتیژیک شان با تیتیپی بر سر راه روابط این گروه با هند مشکل ایجاد خواهد کرد. در هر صورت، هرگونه نفوذ هند در افغانستان، پاکستان را بر سر حمایت از تیتیپی نگران میکند و در این مورد پاکستان بارها هند را متهم کرده است که از طریق خاک افغانستان سعی دارد با تقویت تحریک طالبان پاکستان، دردسر بیشتری برای پاکستان ایجاد کند.
بعد از روی کار آمدن مجدد طالبان در کابل، این گروه به تحریک طالبان پاکستانی اجازه دادند تا در مناطق شرق افغانستان بیشتر در ولایت«کنر» اردوگاههای آموزشی تاسیس کنند. منابع از استخبارات طالبان خبر میدهند که در میانه سال ۱۴۰۲ هیئتی از جانب استخبارات طالبان برای دیدار با اعضای رهبری تیتیپی (مسئوول عملیات و استخبارات) آن گروه به ولایت ننگرهار رفتند و با آنها در مرکز آن ولایت دیدار و در مورد ایجاد زمینههای همکاری بیشتر بحث و گفتگو نمودند. گفته میشود که اعضای رهبری قدرتمند آن گروه در کابل واستانهای شرقی افغانستان بطور آزادانه رفت و آمد داشته و برای اجرای عملیاتهایشان از مخفیگاههای توره بوره عملاً استفاده مینمایند.
از سوی دیگر هند هم نگران وضعیت افغانستان است و به همین دلیل سعی در ایجاد روابط و اعطای مشروعیت بین المللی به طالبان دارد و در عین حال روابط این گروه با پاکستان را تهدیدی علیه منافع منطقهای خود میداند و سعی دارد با ایجاد روابط حسنه با طالبان منافع یک دشمن قدیمی (پاکستان) را در این کشور به چالش بکشد. از همین لحاظ بود که هند روابطش را با سران جبهه مقاومت به رهبری احمد مسعود فرزند ارشد احمدشاه مسعود یکی از رهبران تاجیک تبار قطع کرد تا روابط آن کشور و طالبان افغان/پشتون خدشه دار نگردد. پاکستانیها همواره نگران هند هستند از اینکه مبادا دهلی نو بخواهد از طالبان افغانستان برای نفوذ در آنکشور و در جنگ نیابتی استفاده کند.
ناگفته نباید گذاشت که بهتازگی رسانههای طالبان از ایجاد یک واحد نظامی به نام واحد عملیاتی «پانیپت» در چهارچوب وزارت دفاع این گروه خبر داده اند. ایجاد این واحد نظامی به حملههای خونین «احمدشاه ابدالی» در اواخر قرن ۱۸ میلادی بر میگردد که به کشته شدن هزاران هندی منجر شده بود. گذاشتن اسم پانیپت بر روی این واحد بهنوعی هندستیزی طالبان را نشان میدهد و در این نامگذاری نقش پاکستان بخاطر ایجاد فاصله میان هند و طالبان حتمی است. هر قدر که فاصله میان کابل و دهلی نو بیشتر شود، در حقیقت فاصله میان هند و تیتیپی بزرگتر میشود، چون امارت طالبان در کابل یکی از اصلیترین ستون حمایوی تیتیپی به نمایندگی هند قرار دارد. با اینحال دهلی نو سعی میکند که از ظرفیت سیاسی موجود استفاده و خود را به طالبان دو طرف خط نزدیک کند، چون میداند که در شرایط فعلی دو طرف بخاطر تضعیف پاکستان اشتیاق زیادی برای این رابطه دارند.
با برگشت دوم طالبان به قدرت، باور غالب این بود که طالبان و پاکستان به عمق استراتیژیک در افغانستان دست یافته اند و به همین دلیل عمرانخان نخست وزیر وقت پاکستان گفته بود که مردم افغانستان «زنجیر بردگی» را شکستند. در ضمن خواجه آصف وزیر دفاع پیشین پاکستان با نوشتن «الله اکبر» در تویتر خود از پیروزی طالبان تجلیل کرد و مدارس پاکستانی نیز به گونۀ گسترده از پیروزی طالبان استقبال کردند. فیض حمید رئیس پیشین آیاسآی، با بدست گرفتن گیلاس قهوه در هوتل سرینا گفت که «همه چیز خوب میشود.» در واقع، پیروزی طالبان مترادف به پیروزی پاکستان بود و اما رفته رفته معادله سیاست معکوس شد، عمق استراتیژیک (طالبان و پاکستان) به تهدید و درگیرهای استراتیژیک مُبدل گردید. اما به تازگی اسحق دار معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه پاکستان گفته است که «بحران فعلی پاکستان نتیجه گیلاس چای فیض حمید رئیس پیشین آیاسآی در کابل است.»از سوی هم، پاکستان توقع داشت که طالبان افغان/پشتون از فعالیتهای نظامی تیتیپی جلوگیری کرده و سران تیتیپی را به راولپندی تسلیم کنند. اما نه تنها این اتفاق نیافتاد، بل حملات آن گروه در حمایت مالی هند چند برابر افزایش یافت. حمله به مسجد پلیس در پشاور، حمله به مرکز پلیس در کراچی، حمله به نشست انتخاباتی جماعت اسلامی، حمله به بندر چابهار، حمله تهاجمی وسیع به چترال، حمله تازه و سنگین بلوچها و حملات دیگری که روزانه اتفاق میافتند، پاکستانیها را جداً نگران کرده است. در چنین شرایطی اوجگیری تنشها میان ارتش پاکستان و تیتیپی میتواند پیامدهایی را برای آینده پاکستان و منطقه به همراه داشته باشد؛ تردیدی نیست که حاکمیت استبدادی و پشتونیزه طالبان در افغانستان و افزایش تحرکات تیتیپی در داخل خاک پاکستان، ارتباط مستقیم و غیر قابل انکاری وجود دارد. در عین حال برخی مقامات نظامی پاکستان، مستقیماً طالبان و بویژه جناح قندهار را به همکاری با تیتیپی و دست داشتن آنان در ناآرامیهای ایالت خیبرپختونخواه متهم میکنند.
ملاقات غافلگیر کننده مقامات پاکستانی با احمد مسعود رهبر جبهه مقاومت ضد طالبان در مسکو، تاکید مکرر و اخیر مقامات طالبان در محکومیت تداوم بحثها در مورد تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان و اخیراً جلسهء سری مهم و تائید ناشده فرماندهان نظامی طالبان در باغ شهرستان شکردره استان کابل در حمایت از تیتیپی و آزادسازی خیبرپختونخواه میتواند نشانههایی از چرخش نسبی مواضع پاکستان در قبال حکومت طالبان و یا حداقل تصمیم این کشور برای اعمال فشار بیشتر بر آنها تلقی شود. پاکستانیها سه سال پس از پیروزی طالبان در یک دوراهی سیاسی و چالشزا قرار گرفته اند، یعنی تا زمانیکه هند از تیتیپی و طالبان افغانستان بر ضد پاکستان حمایت کند، مطمیناً که پاکستان نیز ناچار از جبهات ضد طالبانی در افغانستان و منافع هند حمایت خواهد کرد.
نتیجهگیری
صرف نظر از درستی و نادرستی بحث بر سر چالش اقتدار سیاسی تاجیکها در افغانستان از منظر قومی، اما این دیدگاه با توجه به قومی بودن سیاست در افغانستان و رویکرد شمار کثیری از افراد و گروههای مختلف به این سیاست و تقویت جامعۀ شهروندی به جای جامعۀ قومی، آرمان گرایی محض و غیر عملی به نظر میرسد. تجربهء چهل سال گذشته به درستی نشان میدهد که مشکل حل نشده تاجیکها و ناآرامی های افغانستان منشأ در برتری طلبی و زیاده خواهی قومی پشتونهای این کشور دارد و قطعاً که از طریق نظامی حل نمیشود؛ بلکه راهکارهای سیاسی دیگری را در نظر باید گرفت که اما تا کنون برای تحقق یافتن عدالت اجتماعی نتیجه بخش نبوده که زیرا هیچ صلحی بدون آشتی میان طرفین و اقوام به وجود نخواهد آمد.
از سوی هم هماهنگی منظم و مبارزه پشتونهای دو سوی خط به دلیل ایجاد یک پشتونستان بزرگ، اصلی و بزرگترین دلایل اختلافات پاکستان با افغانستان است. فرجام شعارهایی مبنی بر ایجاد پشتونستان، از یکطرف خطر تجزیه پاکستان را نزدیک میسازد و از سوی هم اقوام دیگر و به خصوص تاجیکهای افغانستان را به حاشیه خواهد کشاند. پاکستان و افغانستان زمانی به ثبات سیاسی میرسند که تاجیکهای این کشور و حکومت پاکستان در یک رویکرد خردمندانه روی مبارزه علیه تفکر افراطگرایی و گروههای افراطگرا به خصوص طالبان افغانستان در کابل، به تفاهم برسند و این گروه را از قدرت سیاسی و نظامی ساقط سازند تا مردم دو کشور بتوانند بدور از مداخلات بر خاک یکدیگر زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند.
از این گذشته، ایجاد پناهگاههای امن برای شورشیان در پاکستان، عوامل دیگری از ادامه ناآرامیهای این دو کشور (افغانستان و پاکستان) است و تا زمانیکه اردوگاههای آموزشی و حمایتهای مالی و ایدئولوژیک که به وسیلهی سازمان اطلاعاتی پاکستان و شبکههای بنیادگرا برای افراطیون و تروریستان فراهم شود، مردم هر دو کشور آرمش خاطری نخواهند داشت. پس خاتمه دادن به چالشهای اقتدار سیاسی، نظامی و فرهنگی در افغانستان، عبور از تفکر قبیلوی و رفتن بسوی یک جامعۀ شهروندی و دولت-ملت سازی است. افزون بر آن، نگاه مداخله گرایانه دولت هند برای رسیدن بر عمق استراتیژیک افغانستان از طریق طالبان افغان/پشتون و تحریک طالبان پاکستان، یکی دیگر از عوامل بیرونی بحران در این کشور است.
همچنان تبعیض و ستم قومی ناشی از برتری جویی قومی، عامل مُهم داخلی در بیعدالتی و ناپایداری ثبات و توسعۀ سیاسی و اجتماعی در افغانستان میباشد، سکوت جهانی نسبت به حمایت از تداوم تروریزم، استبداد سیاسی، تکفیر، بیعدالتی و تبعیض قومی از سوی طالبان، خود هماهنگی و حمایت از این جنایتهای ضد بشری است.
منابع این مقاله در دفتر خبرگزاری راسک موجود است.