شمس الرحمن فروتن
در این اواخر فیلم کوتاه از سوی ریاست استخبارات گروه طالبان نشر شدهاست که کلید واژه های اصلی این فیلم کوتاه را واژه های « بامیان، تاجیکستان ، شیعه ها، داعش » شکل می دهند.
در این فیلم کوتاه نشان داده میشود که فردی با هویت مخدوش به نام عین الدین یا محمد(زمین خوار پشتونکوت) بازداشت شده و با زبان پارسی تاحدودی لهجه دار و متمایل به لهجه اوغان ها/پشتون ها می گوید که « یکی از اعضای «گروه داعش» بوده و در برخی از حملههای خونین در شمال افغانستان مانند مسجد سهدوکان، موتر فلانکوچ و مرکز فرهنگی تبیان دست داشته است». ما در زیر این مفاهیم را بررسی خواهیم کرد.
۱. چرا بامیان؟!
الف: محل سکونت
هر چند دراین ویدیو متهم یک آدرس مجهول مربوط به یکی از محله های شهرستان سیغان و لایت بامیان را ذکر می کند، اما واقعیت این است که تمام شواهد نشان می دهد که این شخص متعلق به ولایت بامیان نیست. مردم بامیان اعم از تاجیک و هزاره و … تقریبا ظاهر تاحدودی یکسان دارند. شاید بتوان گفت که اگر یک خط افقی را بصورت طولی در نظر بگیریم، آنها ازلحاظ ظاهری به هم دیگر فاصله زیادی ندارند. در صورت که ظاهر فرد متهم در فیلم، بیانگر یک فاصله ظاهری بسیار زیاد با مردم تاجیک و هزاره ساکن در بامیان است. در هیچ جای جغرافیای بامیان شما شاید نتوانید این چهره کشیده، با این سطح از مو و ابروی های پیوسته را پیداکنید. چون ظاهر و قیافه ی انسان ها به شدت تحت تاثیر محیط زیستی و جغرافیایی آنها می باشد. بصورت نمونه جنوبی های ایران مانند بندر عباس و بوشهر تحت تاثیر جغرافیای جنوب دارای رنگ پوست تاحدودی سیاه و هیکل های تاحدودی کوچک هستند، اما برعکس شمالی ها به دلیل تفاوت آب و هوای شمال، رنگ پوست کاملا سفید و چهره های تاحدودی مفاوت دارند. این موضو در مورد سایر نقاط جهان، آفریقا، اروپا و … هم صدق می کند.
ب: لهجه
نکته دوم لهجه فرد متهم است. بامیانی ها از تاجیک ها گرفته تا هزاره ها و … پارسی زبان هستند و در کاربرد زبان پارسی هیچ لهجه ندارند. چون ممکن نیست که افراد در کاربرد زبان مادری خویش لهجه داشته باشد. اما اگر با دقت به اظهارات این فرد توجه کنید، در سخن گفتن به زبان پارسی لهجه دارد. با اطمینان کامل می توان گفت که زبان مادری فرد متهم در این فیلم فارسی نبوده و ایشان «پارسی وان» نیست. بنابراین تاجیک بودن، هزاره بودن و بامیانی بودن اش کاملا منتفی است.
پ: ظاهر آراسته و درون بی تشویش
نکته سوم ظاهر آراسته و دور از تشویش فرد متهم در ویدیو است. طالبان هرچند تلاش کرده اند که سر یا کله این فرد متهم را ماشین کرده و لکه های از خون را روی صورت اش نمایش دهند، تا ظاهرا مانند یک زندانی معلوم شود، اما این موضوع به یک نمایش ساختگی بیشتر نزدیک تر است تا واقعیت که بیانگر درون یک فرد شکنجه شده، مشوش و منتظر به مرگ را نشان دهد. از طرف دیگر گروه طالبان همیشه تلاش کرده اند که محل جراحت و ضرب و شتم افراد را که شکنجه کرده اند، پنهان کنند، پس چطور در این مورد داوطلبانه جراحت یک متهم را نشان می دهند!
در کنار آن یقه اتوکشیده این فرد مهم نشان می دهد که او تاهنوز روی از شکنجه و زندان را ندیده است و کسی که مدت ها در زندان و شکنه باشد، دست کم نقش های اتوکشیده یقه اش اندکی چین و چروک پیدا خواهد کرد.
۲. چرا تاجیکستان؟!
واقعیت این است که ناسیولیسم افغانی و طالبان هم تبار و هم فکر شان در حال حاضر سایر اقوام ساکن در افغانستان را سرکوب شده و ساکت شده می دانند. آنها به این باور هستند که از طریق زور و فشار مانندکشتار های بی رحمانه، کوچ های اجباری، ترور رهبران و شخصیت های موثر و برخی معاملات سیاسی در سطح داخلی و منطقه ای می توانند اقوام غیر پشتون/ اوغان را سرکوب و ساکت کنند. این امر را آنها در طول تاریخ حدود ۱۳۰ سال حاکمیت شان بارها موفقانه آزمایش کرده اند. دست کم در صد سال آخر اوغان/ پشتون ها بارها تاجیک ها، هزاره ها و ازبک هارا بی رحمانه قتل عام کرده اند و هیچ تاوان هم برای این قتل عام ها پرداخت نکرده اند. آنها توانسته اند ترس و وحشت زیاد را در دل اقوام غیر پشتون/اوغان نهادینه سازند. به همین دلیل است که امروزه کمبود اعتماد به نفس و ترویج خیانت و معامله گری درمیان غیر اوغان/ پشتون ها موج می زند و مانع اصلی شکل گیری سازمان های مقتدر و جبهه های موفق در برابر سلطه مطلق ناسیونالیسم افغانی/پشتونی است. این مورد را در شرایط فعلی به خوبی می توان مشاهده کرد. عده از ترس طالب سکوت کرده اند و عده هم در دام لابی گری های آقای کرزی و اطرافیان اش، امید مشارکت در سفره قدرت و دریافت لقمه های بازمانده از دربار قومی ایشان هستند.
اما در این میان تاجیک ها به دلایل متعدد مانند کثرت نفوس، سوابق تاریخی، موجودیت اسطوره های مبارز و همچنان جغرافیای منحصر به فرد و … تنها گروه قومی هستند که تا حدود چراغ مبارزه و ایستادگی در برابر ناسیونالیسم افغانی/پشتونی را روشن نگه داشته و مانع اصلی سلطه مطلق گروه های ناسیونالیست افغان/ پشتون بوده اند. این موضوع را تئوریسین های ناسیونالیسم پشتون/افغان به خوبی دانسته و بارها با ادبیات متفاوت اظهار کرده اند.
به همین دلیل، دهه هاست که ناسیولیسم افغانی/پشتونی با شیوه مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، تبلیغاتی و … بیشترین توان و انرژی خویش را روی ضربه زدن و تشتت تاجیک ها متمرکز کرده اند.
انتصاب شخص متهم درفیلم استخبارت گروه طالب به تاجیک های بامیان و انتصاب شخص انتحاری در ساختمان ولایت بلخ به تاجیک های تاجیکستان در راستای سیاست ناسیونالیست های پشتون/افغان به منظور ضربه به تاجیک هاست. آنها می خواهند که به نحوی بار بدنامی انتحار و انفجار را که سالهاست با نام اوغان/پشتون ها گره خورده است، برخلاف قدرت و حکومت با دیگران شریک کنند. «قوم انتحار» «قوم انفجار» «قوم خودکفان» و … از اصطلاحات هستند که مدت هاست جوانان تاجیک جسورانه در فضای مجازی به آدرس اوغان ها/پشتون ها حواله می کنند. هرچند این اصطلاحات برای طالب ها معنای دیگری دارد، اما برای ناسیونالیست های هم تبار شان که این روز ها گرداننده اصلی پشت صحنه دستگاه سلطه طالب ها و متخصصین اجرای برنامه های اداری و امنینتی آنها هستند، بسیار سنیگینی می کند. این هم نوع دیگری از انصاف ناسیونالیست های اوغان/ پشتون است که می خواهند برخلاف قدرت سیاسی، یک پدیده فرهنگی و کاملا بومی خویش را «تروریستی-افغانی/پشتونی» را با تاجیکان در دوسوی مرز تقسیم کنند!
فیلم های منتشر شده توسط گروه طالبان از ساختمان ولایت بلخ نشان می دهد که فرد انتحارکنندهی با قیافه کاملا افغانی/پشتونی و با اعتماد به نفس کامل در حال حرکت در راه رو های ساختمان ولایت بلخ است. زمان که این فیلم ها را یک شاگرد رشته جامعه شناسی یا مردم شناسی به دقت مشاهده و تحلیل محتوا کند، متوجه می شود که طرز استفاده از لباس افغانی و از جمله حرکت انداختن قدیفه به سمت شانه اش، نشان می دهد که این فرد، سالهاست که در این لباس بزرگ شده است و با آن کاملا عجین است. علاوه برآن رنگ پوست، شکل صورت، راه رفتن و سبک استفاده از تلفن همراه ایشان، همه بیان گر این است که فرد انتحار کننده عمر خویش را در مناطق جنوبی افغانستان سپری کرده است و با زبان افغانی/پشتو تسلط کامل دارد و با پشتون های هم تبارش قبل از روز انتحار بارها در آن راه رو های ساختمان ولایت قدم زده است و از ساختمان و لایت شناخت کامل دارد. بنابراین با اطمینا می توان گفت که فرد انتحاری در ساختمان ولایت/ استان بلخ یکی پشتون/ افغان به تمام معنا است که توسطه هم تباران اش اجیر و منفجر شده است.
از طرف دیگر افراط گرای در میان اتباع کشور های دیگر در حد نیست که خودشان را منفجر کنند. ساختار فرهنگی و آموزشی آنها ظرفیت پذیرش فرهنگ انتحار را ندارد. به همین دلیل اطلاعات موثق نشان می دهد که گروه های افراطی و تروریستی خارجی اکثرا بخش های تخنیکی و تکنولوژیکی اداره گروه طالبان را پیش می برند. بصورت نمونه سازمان های افراطی مانند القاعده و یا جنبش ترکستان جنوبی(چینی ها) ازبک ها و سایر تروریست های افراطی کشور های منطقه مسایل فنی و تخنیکی سلاح ها و اداوات نظامی را به عهده دارند. فرهنگ انفجار و انتحار بصورت انحصاری در میان اوغان/پشتون ها محبوب است.
در کنارآن اطلاعات موثق و تمام شواهد ومدارک نشان می دهد که این فرد متهم در فیلم کوتاه نه بامیانی است و نه تاجیک و نه فارسی زبان، بلکه یک افغان/پشتون است که در اصل از استان/ولایت قندهار از ناقل های زمین خوار است که در شهرستان پشتونکوت ولایت فاریاب سکونت داشته وزبان مادری اش اوغانی/پشونی بوده و به زبان های پارسی و ازبکی بلدیت دارد. این موضوع را می توان در لهجه و گفتار فرد متهم مشاهده کرد.
۳. چرا شیعه ها؟!
واقعیت این است که در حال حاضر بخش عمده از ساختار های اداری و امنیتی گروه طالبان در اختیار بقایای دولت اشرف غنی احمد زی است. این افراد اکثرا متشکل ناسیونالیست های اوغان/پشتون هستند که بعد از سقوط دولت اشرف غنی به دلیل تعلقات قومی وفکری شان با گروه طالبان بصورت کاملا فعال در ساختار اداری و امنیتی این گروه جا باز کرده و به شدت فعال هستند. گروه طالبان از حیث تفکر ناسیونالیستی وقومی با ناسیونالیست های افغان/پشتون از جمله حواریون حامد کرزی و اشرف غنی احمد زی پیوند بسیار محکم دارند.
ناسیونالیست های افغان/پشتون بارها ثابت کرده اند که وابستگی بسیار افراطی به اندیشه های ناسیونالیسم افغانی/پشتونی دارند و در همین راستا با تمام توان، تلاش و توطئه عمل می کنند. بنابراین اظهارات ساختگی این فرد متهم هم بخش از رفتار های شیطنت آمیز این گروه است که به منظور ایجاد اختلاف بین پارسی زبان های ولایت/ استان بامیان در سطح خورد، ایجاد اختلاف بین تاجیک ها و هزاره ها در سطح متوسط و ایجاد اختلاف بین شیعه وسنی در سطح کلان است.
دامن زدن به اختلافات مذهبی برای ناسیونالیم اوغانی/ پشتونی که این روز ها در قالب طالب ها شکل کامل پیداکرده است، یکی از اهداف اصلی و استرا تژیک محسوب می گردد و آنها با این روش می توانند تاجیک ها و هزاره ها را سرگرم اختلافات مذهبی کرده و بصورت پنهانی اهداف قومی خویش را دنبال کنند. از طرف دیگر اختلاف بین شیعه وسنی در افغانستان در واقع اختلاف بین تاجیک ها و هزاره ها است که این مورد علاوه بر این که بخش عمده از تاجیک های سنی مذهب و افراطی را به دلیل تشابه مذهبی به سمت اوغان/پشتون ها هل می دهد، بلکه فاصله زیادی را در سطح افغانستان و همچنان در جغرافیای کلان زبان پارسی میان پارسی زبان ها ایجاد می کند.
۴. چرا داعش؟!
در واقیعت امر موجودیت واقعی پدیده بنام «داعش» در جغرافیای افغانستان از همان اوایل مشکوک و قابل تردید بود. حضور این گروه در کشور ما بیش از اینکه به عنوان یک گروه ایدوئولوژیک وجود عینی داشته باشد، بخش از پروپاگندا و تبلیغات ناسیونالیست های افغانی/پشتونی بود. حضور این گروه در محلات و مناطق افغانستان بیشتر با هلیکوپترهای آقای اتمر و شورای امنیت گره خورده بود و دست اندرکاران حکومت اشرف غنی احمد زی سهم جدی در ایجاد و توسعه این گروه داشته اندکه به منظور مقاصد سیاسی شان استفاده می کردند. حضور داعش در افغانستان بار ها از طرف گروه طالبان قبل از حاکمیت شان بصورت مکتوب و مستند رد گردیده و در این مورد صد های سند و مدرک وجود دارد، اما بعد از حاکمیت شان متوجه شده اند برای استفاده از مقاصد سیاسی می توان از میراث سلف قومی شان استفاده کنند. به همین دلیل است که همه روزه بر طبل موجودیت داعش می کوبند و تمام اختلاف و مشکلات شخصی خودشان را به گردن این گروه مبهم و مهم می اندازند.
بطور مثال گروه طالبان قتل داوود مزمل، والی این گروه برای استان بلخ در شمال افغانستان را به گردن داعش انداخته است، اما اطلاعات موثق نشان میدهد که داوود مزمل قربانی اختلافهای درونی اعضای این گروه گردیده است. قتل داوود مزمل، درگیری چند شب پیش در داخل ساختمان استان پنجشیر و سایر موارد دیگر مبین بروز اختلافها میان گروههای طالبان است.
از طرف دیگر گروه طالبان و هم تباران ناسیونالیست شان با استفاده از توحش داعشی و ترس جدی که در سطح بین المللی نسبت به این گروه وجود دارد، تلاش می کنند که رفتارهای شان را به نحوی در راستای اهداف جامعه جهانی جلوه داده و جامعه جهانی را وادار کنند که بین بدنیازمند و بد بی نیاز یکی را انتخاب کنند. اما واقعیت این است که در حال حاضر داعش به عنوان یک گروه منظم و ایدولوژیک در افغانستان و جود خارجی ندارد و همه این گروه افراطی بخش از اعضای گروه طالبان هستند که باهم دیگر پیوند محکم و ناگسستنی دارند. در واقع استراتژی طالب ها و ناسیونالیست های هم تبارشان تداوم سیاست حکومت اشرف غنی و داعش پروری خیالی است تا جهان را مجبور بسازند با میان یک «بد نیاز مند» یعنی گروه طالبان و «بد بی نیاز» یعنی گروه داعش، بد نیازمند را انتخاب کنند. به همین دلیل گروه طالبان این روز مخالفان سیاسی و قومی شان را بنام گروه داعش می کشند. در نتیجه می توان گفت تمام موضوع یک سناریوی ساختگی است که با هماهنگی یکدیگر در اختیار این جوان پشتون/اوغان بنام مجهول عین الدین قرار داده شده و ایشان بازیگر یک صحنه ساختگی است، تا بهانه باشد برای طالبان در درکشتار اقوام غیر پشتون/افغان و سایر مخالفان سیاسی و قومی خویش به نام داعش توجیه بیشتری داشته باشند.
تصاویر فرد متهم: شما می توانید قیافه این فرد را با مردمان نقاط مختلف افغانستان مقایسه کنید.
فیلم کوتاه که استخبارات گروه طالبان منتشر کرده است.