عبدالحی خراسانی
ده نکتۀ که باید در مسایل افغانستان بدانید!
- هویت سیاسی افغانستان: تاریخ سرزمینی که امروز به نام هویت سیاسی افغانستان شناخته می شود؛ از ۲۲ جولای ۱۸۸۰ میلادی و با اعلام سلطنت امیر عبدالرحمن خان در شمال کابل آغاز می گردد. لهذا تاریخ سیاسی این کشور از همان روز شروع میشود و به قبل از آن بر نمی گردد. این قاعده تنها منحصر به هویت سیاسی افغانستان نمی شود، بلکه شامل تمام هویتهای سیاسی که بعد از فروپاشی امپراطوریهای فلات ایرانشهر تمدنی و خراسان بزرگ سر برآوردهاند، میگردد.
تمام هویت های سیاسی برآمده از خاکستر سقوط حکومت بخارا و امپراطوریهای خاندانی امثال: تاجیکستان، ترکمنستان، پاکستان و ازبکستان را هم در بر میگیرد. ایران کنونی هم نمیتواند مدعی منحصر بهفرد تاریخ و تمدن
Persian Empire باشد؛ زیرا بدون خوارزم و کاشغر و بلخ و بخارا و هری و سمرقند، سخن گفتن از امپراطوری پارس مصداق داستان شیر و فیل مولاناست.
- تاریخ سرزمینی: اما تاریخ سرزمینیکه امروز به نام افغانستان شناخته می شود یکی از کهنترین ارض مسکون و اقالیم عالم میباشد؛ که با تاریخ و تمدن مصر و روم سر همسری دارد. مگر می شود: تاریخ اساطیری و تمدنی خوارزم و بلخ و هری و کابل و بامیان و قندهار و بخارا و سمرقند و کاشغر و فاریاب/ فاراب را انکار کرد؟
بزرگترین مغلطه، سفسطه و اشتباه اینجاست که تاریخ و تمدن کهنترین سرزمینهای باستانی را به هویت سیاسی و قومی گره بزنیم.
- بنیانگذار کشور افغانستان کیست؟: بنیانگذار کشور افغانستان که مطابق سیاست و استراتیژی دو امپراطوری استعماری قرن ۱۹، توافق و اعلام شده است: شخص شخیص امیر عبدالرحمن خان که بزرگ شدۀ دسترخوان و فرهنگ فرارودان و ارض بلخ میباشد. لهذا ایجاد و تأسیس افغانستان هیچ ربطی به سپهسالار بزرگ خراسان میر ویس فرارودانی ندارد.
همچنان احمدشاه ابدالی جانشین و فرمانروای شرق سرزمینهای امپراطوری نادر افشار، بنیانگذار افغانستان نمیباشد و این بزرگترین جعل، غلط و اهانت مرگبار تاریخ است.
- نام افغانستان نام قومی است: نام افغانستان را از هر زاویه و ابعادی که تحلیل و بررسی و تعریف کنیم؛ نام قومی است. این نام نهتنها ظرفیت احتواء تمدن فربه و تاریخ فاخر اساطیریی این سرزمین را ندارد؛ بلکه فاقد مشروعیت ملی و عدم مقبولیت عمومی شهروندان افغانستان میباشد.
از اینها که بگذریم این نام مغایر نص صریح و حکم قطعی قرانکریم می باشد که فرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»
سرزمینی که از هویتها و قومیتهای متنوع و متکثر ترکیب یافته است؛ نمیتوان نام یک هویت سیاسی را بر کل جغرافیای این سرزمین گذاشت. نام افغانستان همانقدر متضاد و متناقض ذات و فطرت معنوی و تمدنی این سرزمین فخر آفرین میباشد، که نامش را به هزارستان، ترکمنستان، تاجیکستان یا اوزبکستان تغییر بدهیم!
لهذا بهترین نام برای نجات از هویت قومی انتخاب نام تمدنی خراسان میباشد؛ با برگزاری یک ریفرندم آزاد و دموکراتیک. روند تغییر نام قومی به نام تمدنی به هیچ وجه به معنی مخالفت یا رد هویت قومی پشتونها نمیباشد و نباید اجازه داد که شیادان از این مغلطه سؤ استفاده نمایند.
- خراسان نام تمدنی است نه قومی: نهضت بازگشت به خراسان به هیچ وجه یک آرمان قومى نیست؛ زیرا خراسان نه بهحکم تاریخ و نه به اعتبار جغرافیا هرگز یک هویت قومى نبوده است. خراسان هویت جغرافیایى است که تاریخ درخشان تمدن بعد از اسلام را رقم زده است. عظمت و افتخار تاریخى خراسان مخصوص یک قوم و قبیله نمىباشد.
در تاریخ درخشان خراسان تمام اقوام و هویتهاى فرهنگى سهم ارزشمند داشته اند؛ افغانها(پشتونها) ، ترک زبانها ( ازبکها و ترکمنها )، بلوچها، کردها، عرب زبانها ، تاجیکها و تمام شهروندان مقیم در ارباع اربعه خراسان بزرگ. اینکه کسی مدعی شود که خراسان متعلق به تاجیکهاست نه تنها سخنی سخیف و بیهودهیی گفته است؛ بلکه ناشی از عدم تسلط و اشراف او از تاریخ و تمدن عصر طلایی خراسان میباشد.
خراسان یعنى نماد تکثرگرایى، آزادى قانومند تمام ادیان و نگرشهاى فقهى و فکرى ، سرزمین نهضت ترجمه و تعاطى و تضارب تفکر شرق و غرب، جغرافیاى کتابخانهها و مدارس و علم و فلسفه و کلام و ریاضى و طب و هندسه و نجوم و غیره.
در نهضت ترجمه دانشمندان مسلمان، زردشتی، یهودی و مسیحیی به تحقیق و تتبع مشغول بودند و هیچ نوع تبعیض و تعصب حاکم نبود.
- زبان پارسی زبان قومی نیست: زبان فارسى دری که روزگارى از قسطنطنیه تا ماورای قفقاز و از مدائین تا کاشغر، بر قصر هاى سلاطین، فاتحان بزرگ و فرمانروایان تاریخ آفرین فرمان میداد و سلطنت مىکرد؛ نه یک زبان محلى است و نه قومى؛ بلکه زبان تمدن و فرهنگ و علم و اخلاق و هنر و کلام و فقه و نجوم و ریاضی و فلسفه میباشد. زبان فارسى نه به حکم نامش برآمده از پارس است و نه به طبع صفت اش متعلق به دربار، خاستگاه اش فرارودان و خراسانست، اما در پارس پربار و فربه شده و به قوام و قیام و کمال و جلال و جبروت رسیده است.
زبان پارسی دری معجزۀ جاویدان الهی است، که هر مهاجم و فاتح و جهانگشا در برابر جاذبهی سحرانگیزش سر تعظیم فرود آورده است. لشکر مهاجم عرب با تمام انجماد و عصبیت و قبیلهگرایی، در چشمهسار مهرآفرین زمزم این زبان، طهارت مهر و نماز عشق و عرفان را آموختند.
جهانگشایان مغرور و بی باک ترکزبان، بعد از استقرار در این سرزمین، از معماران افتخارآفرین و خدمتگزاران بزرگ زبان و فرهنگ پارسی/ دری شدند. زبان فارسى، زبان ملى و علمى بیش از صدها قوم و هویتهای تمام این سرزمینهاى پهناور: از کرد و بلوچ و ازبک و ترکزبان، افغان( پشتون ) شیرازى و اصفهانی و سمرقندى و بخارایى و تاجیک و پنجابى (لاهورى ) و هندى ( دهلى ) چینى ( کاشغر) مى باشد و تمام مردمان این جغرافیای پهناور در غنامندى و فربه شدن آن نقش شایسته و سهم ارزشمند داشته اند.
زبان رسمی و اداری تمامامپراطوری های خاندانی، مانند: صفاریان، طاهریان، سامانیان، غزنویان، غوریان خوارزمشاییان، سلجوقیان، تیموریان، بابریان و آخرین فرمانرواى خراسان بزرگ و ایران شرقی احمد شاه ابدالی، پارسی/ دری بوده است.
- گفتمان رسمی هویت سیاسی افغانستان تهی از محتوی و خالی از معنی شده است: چه ما بپذیریم چه نه، روایت رسمی فاقد مشروعیت، مقبولیت و معنی شده است، لهذا سماجت و تحکم و لجاجت برای بقا و دوام آن به نفع هیچیک از هویت های متنوع و متکثر این جغرافیا نمی باشد.
اندیشمندان پشتون اگر واقعاً به بقا و دوام این سرزمین و رفاه و سعادت و سلامت این آب و خاک عشق میورزند و عزت و عظمت آنرا میخواهند؛ آغاز گفتگو میان دو گفتمان رسمی و تمدنی برای حل کامل تمام معادلات حل ناشدهٔ افغانستان از اوجب واجبات میباشد.
- آیا کسانیکه داعیه ای خراسان دارند و از فرهنگ و تمدن ایران فرهنگی دفاع مینمایند؛ مزدوران ایران امروزی هستند؟
از آنجا که منکران گفتمان تمدنی از فقدان استدلال، برهان و حجت تاریخی رنج میبرند؛ به یک شگرد منافقانه و شیادانه پناه برده اند و منادیان نهضت احیاء خراسان و ناقدان مشی هویت قومی را، مزدوران ایران امروزی میدانند.
من با قاطعیت و شفافیت اعلام میکنم؛ که مردم سرزمین امروز افغانستان و فرارودان از وارثان حقیقی امپراطوری پارس میباشند و ما نه تنها صاحبان این نام و هویت هستیم؛ بلکه قلب فلات ایرانشهر بهحکم شاهنانه از البرز بلخ میگذرد.
بهتراست منادیان هویت و مشی سیاسی قومی دست از لجاجت، سماجت، دگم اندیشی و جزمیت بلاهت بار بردارند و برای رسیدن به کشور و سرزمین مرفه، سعادتمند، مقتدر و با عظمت حداقل به گفتگو با نظریه پردازان گفتمان تمدنی برای حل همیشگی معضل مزمن مملکت استقبال نمایند.
- هیچ هویت قومی در افغانستان اکثریت ( پنجاه به اضافه یک) را ندارد: لهذا معادلات قومی و نگاه قومی به قدرت سیاسی غلط و اشتباهاست، حتی اگر هویتی اکثریت را داشت بازهم سیاست قومی غلط و اشتباه بود.عصر ما عصر شهروند محوری و شکستن تمام زنجیر های قومی، مذهبی و ائدیولوژیک میباشد و این تنها صراط مستقیم به آرمانشهر رفاه و سعادت مردم ماست.
- قانون اساسی سکولار و جدایی نهاد دولت از نهاد دین تنها راه حل در چشم انداز آینده سیاسی کشور میباشد.
شعار افغانیت و اسلامیت، شعار امت و خلافت، شعار اسلام سیاسی و حکومت اسلامی؛ همگی در این برزخ سرای برهوت تجربه گردیدند. برای سلامت دین، سعادت جامعه، رفاه مردم، احیاء و اقتدار برباد رفته و بازگشت به عظمت باستانی باید به خرد و علم اقتدا کرد و دین را از بند و زنجیر مبلغان اسلام سیاسی آزاد و رها نمود.
برای سلامت جامعه و منزه ماندن فرهنگ اسلامی و اجتماعی، باید به تهاجم قرائتهای افراطی اسلام سیاسی و گروههای تکفیری پایان داد و به اسلام سنتی خراسانی خرد گرا و عرفان محور بازگشت.
مقام ایرانی: انسداد مرز ایران با افغانستان برای جلوگیری ازمهاجران در حال پیشرفت است